در خیابان شاهنامه31، همانجا که تابلو حاجیآباد هم دیده میشود، از کنار درختهای توت چندصدساله که میگذریم، وارد محدودهای میشویم که چند سالی میشود از حوزه روستا به حوزه شهری وارد شده است، اما هنوز میتوان حالوهوای روستا را در آن دید.
این درختها در ابتدای مسیر به هر عابر و سوارهای از قدمت این روستا میگویند و نشان میدهند که در گذر تاریخ چه مکان آبادی در اینجا بوده است، اما حالا با کمشدن آب و خشکشدن قنات، دیگر آن حالوهوا را ندارد.
اینبار اما بهخاطر قبرستان این روستا به اینجا آمدهایم که قدمتی به اندازه خود روستا دارد. قدیمیترها در قید حیات نیستند تا اطلاعات دقیقتری به ما بدهند، اما همانها هم که هنوز خاطرات پدرانشان را به یاد دارند، در تنهامسجد روستا، یعنی مسجد حضرت زهرا(س) گرد هم آمدند تا همراه ما به قبرستان بیایند.
محمدهاشم حسنزاده، ساکن حاجیآباد، شصت سال دارد و کلیددار مسجد حضرت زهرا(س) است. هیئتامنای مسجد تصمیم گرفتند تا برای اداره قبرستان هم هیئتامنا تشکیل دهند و محمدهاشم همراه با اکبر حسنزاده، علیرضا رافعی، اکبر مرادی و علی مدرسی این مسئولیت را پذیرفتند. با همراهی اهالی به سمت قبرستان میرویم که از مسجد فاصله کمی دارد و در انتهای حاجیآباد کنار جادهای واقع شده که به جاده قدیم قوچان میرسد؛ جادهای که قدیمیها خاطرات زیادی از آن دارند.
از وقتی که به یاد داریم، این قبرستان اینجا بوده است و پدران و پدربزرگهای ما اینجا به خاک سپرده شدهاند
این روستا زمانی از چند قلعه درست شده بود و اکنون باقیمانده دیوارهای آن در قسمتی از زمینهای خاکی دیده میشود. مسیر مسجد تا قبرستان خاکی است و این یکی از مشکلات ساکنان حاجیآباد است. بهتازگی همین هیئت چندنفره با کمک اهالی دورتادور قبرستان را با بلوکههای سیمانی دیوار کردند و دو در سبزرنگ هم برای آن گذاشتند.
حسنزاده میگوید: «پدران ما همگی به رحمت خدا رفتهاند. آنها اطلاعات دقیقتری از گذشته روستا و این قبرستان داشتند. با این حال، از وقتی که به یاد داریم، این قبرستان اینجا بوده است و پدران و پدربزرگهای ما اینجا به خاک سپرده شدهاند.»
اهالی همراه با ما پیش از ورود به قبرستان صلوات میفرستند و فاتحهای نثار درگذشتگان میکنند. محمود کهنسال 71سال دارد و یکی از اهالی روستای حاجیآباد است که نسل به نسل اینجا زندگی کردهاند.
او میگوید: «سنگقبرهای قدیمی اصالت این روستا و قبرستان آن را نشان میدهد. از زمانی که یادم میآید، قبرستان و مسجد همینجا بودهاند. از کنار همین جاده به جاده قدیم قوچان میرسیدیم. از اینجا به ناظرآباد، اسماعیلآباد و به شهر راه داشت.
یادم هست بچه بودم و با بابا و عمو از همینجا مقبول (بهراحتی) به شهر میرفتیم. پدر و پدربزرگهای ما اینجا دفن شدند. پدر خودم 33سال پیش به رحمت خدا رفت و آن زمان 80سال داشت. بابابزرگ هم همین نقطه دفن شده است. خود این نشان میدهد که قدمت این قبرستان شاید بیشتر از 200سال است.»
محمدهاشم حسنزاده، کلیددار و خادم مسجد، میگوید: «زمین این قبرستان وقف یکی از قدیمیها است و حدود 6هزار متر است. متأسفانه تا امروز کسی مسئولیت آن را بر عهده نگرفته بود و از تعداد فوتیها آمار دقیقی نداریم. قبرستان مخصوص اهالی حاجیآباد، کاظمآباد، مهدیآباد و کلاتهبرفی است که از آن سمت جاده میآیند.»
انتهای قبرستان غسلخانهای(غسالخانه) است که متروکه شده است و دیگر قابل استفاده نیست. حسنزاده میگوید: «حدود 30سال پیش این غسلخانه را پدران ما ساختند و چندسالی هم استفاده شد، اما چون قبرستان نگهبان ندارد، در و پنجره و شیرآلات آنجا را بردند و بعد از آن هم متروکه شد.
الان هم آنهایی را که در بیمارستان فوت میکنند، به بهشت رضا(ع) یا بهشت رضوان میبرند و آنجا غسل میدهند. بعد هم اینجا دفن میکنند. آنهایی را هم که در خانه فوت میکنند، در خانه غسل میدهند. هنوز تعدادی از اهالی این مسئولیت را قبول میکنند. دوست داریم دوباره آن را احیا کنیم و برای آن نگهبان شبانهروزی بگذاریم، اما توان اقتصادی نداریم.»
تعداد سنگقبرهای قدیمی زیاد است. بعضی از آنها زیر خاک رفتهاند و فقط گوشهای از آنها دیده میشود. اسامی آنها بهسختی دیده میشود. یکی از این سنگها برای کربلایی رضا، ولد حسین است که سال1289 به رحمت خدا رفته است.
علیرضا خوشزاد 51سال دارد. او هم در این روستا به دنیا آمده است و با رسم و رسوم اینجا آشناست. او میگوید: «اینجا وقتی کسی فوت میکند، به خادم مسجد اعلام میکنند و او هم از بلندگو خبر را میدهد و میگوید مردم کجا جمع شوند. نیمی از مردم اینجا یکدیگر را میشناسند و بومی هستند و بقیه هم غیربومیاند. پس از عرض تسلیت به خانواده عزادار، تشییعجنازه را از ابتدای روستا تا خانه مرحوم شروع میکنیم و پس از دوردادن در خانه، میت را به مسجد میبریم و طواف میدهیم.
وقتی جوانی فوت میکند که برای خانوادهاش خیلی سخت است، نزدیکان و همسایهها به دیدارشان میروند
درنهایت هم نماز میت میخوانیم و در قبرستان به خاک میسپاریم. مراسم دوم و سوم را در مسجد میگیریم. دیگر مثل قدیم هفتم نداریم، یا فقط نزدیکان مرحوم در این روز عزاداری میکنند.»
این ساکن حاجیآباد ادامه میدهد: «وضع اقتصادی اجازه نمیدهد نزدیکان متوفی مراسم مفصلتری بگیرند. نزدیکان و همسایهها هرروز یا یکروزدرمیان به خانه متوفی سر میزنند و به بازماندگان دلداری میدهند. خیلی دوست داریم مثل قدیم وقت عروسی و عزا که مردم یک بخش از تدارکات پذیرایی را به عهده میگرفتند، مراسم را بجا آوریم. بیشتر ساکنان هم موافق هستند، ولی کسی پیشقدم نمیشود. وقتی جوانی فوت میکند که برای خانوادهاش خیلی سخت است، نزدیکان و همسایهها به دیدارشان میروند.»
اهالی حاجیآباد و روستاهای اطراف، مثل بقیه نقاط کشور، همیشه پنجشنبهها پیش از غروب برای زیارت اهل قبور میآیند. اینها را آقای حسنزاده میگوید و ادامه میدهد: «مثل سایر مردم مراسم چراغبرات هم داریم و اینجا سه روز دور هم جمع میشویم و یاد گذشتگان را زنده نگه میداریم. آنها که وضع مالی بهتری دارند، قرآنخوان میگیرند و شام میدهند. بقیه هم میوه و شیرینی میآورند.»
در بافت قبرستان علاوه بر سنگقبرهای قدیمی که گاهی از سنگهای ساده بیابان تهیه شدهاند، گنبدهای کوتاه سبزرنگ دیده میشود. این گنبدها روی برخی قبرها نصب شدهاند. با پرسوجو از اهالی حاضر متوجه میشویم این گنبد برای عزت و احترام بیشتر روی قبور سادات نصب میشود و قبر آنها را از دیگر قبرها متمایز میکند.
از قبرستان درآمدی برای اداره آن کسب نمیشود و برای جای قبر تا امروز هیچ هزینهای دریافت نشده است و حالا هیئتامنا تصمیم دارند از کسانی که اهل روستا نیستند، هزینه بگیرند و برای قبرستان خرج کنند تا وضع بهتری پیدا کند. در پایان گفتوگو به درختهای توت کنار قبرستان سری میزنیم که قطر هرکدام نزدیک به دو متر است و در کنار جاده قرار دارد؛ جادهای که زمانی از کنارش رودخانه رد میشده و اطرافش باغهای انگور بوده است. درختهایی که خاطرات این روستا را درون خود حفظ کردهاند، هنوز اینجا زنده و سرپا هستند.