محمدتقی بهار، معروف به ملکالشعرا در ۱۳ ربیعالاول ۱۳۰۴ قمری دیده به جهان گشود. او از چهارسالگی به مکتبخانه رفت و در مدتزمانی کوتاه علاوه بر خواندن و نوشتن، قرآن را نیز فراگرفت.
بهار که از همان سالهای جوانی فعالیتهای مطبوعاتی و سیاسی خود را آغاز کرده و از طریق کتب و مجلات نو انتشار مصری، با افکار و اندیشههای جدید آشنا شده بود، پس از استقرار مشروطیت، به مشروطهخواهان پیوست.
او در طول عمر پرثمر و البته پر فراز و نشیب خود، چندین روزنامه منتشر کرد و در چند دوره مجلس بهنمایندگی از مردم شهرهای مختلف انتخاب شد. همچنین بهدلیل فعالیتهای گسترده، بارها دستگیر و تبعید شد. با این همه اثرهای مهم و ماندگار منتشر کرد و دهها مقاله و یادداشت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی در روزنامهها و مجلات مختلف بهطبع رساند.
همانگونه که زندگی بهار نشان میدهد، او ساحتهای وجودی متفاوت و متنوعی دارد: شاعر، روزنامهنگار، سیاستمدار، نویسنده و محقق، استاد دانشگاه و روشنفکر است، اما بیهیچ تردیدی، آنچه او را در جایگاهی رفیع قرار داده و در میان همروزگارانش ممتاز و متمایز ساخته، وجه شاعری اوست؛ هرچند در وجوه دیگر هم گاهی سرآمد و برجسته بوده است.
این پرونده بخشهایی از شماره 26 نشریه «چهره» است که در تاریخ 29 اردیبهشت 1401 در روزنامه شهرآرا به چاپ رسید.
سرآغاز این مجموعه یادداشتی است که دکتر حسن بلخاری قهی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درباره ملک الشعرای بهار نوشته است
سرگذشت بهار در روزهایی که در دوران پر تلاطم زندگیاش از سر گذرانده است را در مطلب زیر ببینید:
«چهرزاد»، کوچکترین دختر ملک الشعرای بهار که تنها کسی است که از فرزندان او که در قید حیات است، از پدر میگوید:
پروانه بهار خاطرهای از پدرش نقل کرده که در مطلب زیر آمده است:
ماجرای یافتن نسخه دیوان ملکالشعرا بهار به خط محمود فرخ که اکنون در دانشکده ادبیات فردوسی نگهداری میشود را مجتبی مجرد نقل میکند:
سرگذشت خانه پدری محمد تقی بهار، یکی از مفاخر مشهد که ویران شده است تا جایش را مهمانسرایی ناتمام و رهاشده اشغال کند. در گزارش زیر آمده است: