حوالی سال 86 خیابانهای جاده سیمان و کشمیری برهوت بود و فقط ساختمانهایی پراکنده داشت. خانم و آقای حسینی بحر که نسبت فامیلی هم دارند با هم وصلت میکنند و اول تصمیم میگیرند در این محدوده برای خانوادهها برنامه قرآنی داشته باشند.
زهرا سادات حسینی بحر از همان هجدهسالگی که به حاجآقا محمد انور حسینی بحر بله میگوید، حافظ کل قرآن بوده و دلش میخواسته است آموزههای این کتاب آسمانی را در محلهای که زندگی میکنند جاری و ساری کند.
این میشود که تصمیمش را با همسرش که طلبهای جوان اما شناختهشده در محله بوده است در میان میگذارد و با استقبال او روبهرو میشود. حاجآقا محمد سرور، پدر همسرش که روحانی و معتمد محله بوده است، نیز کمکشان میکند. هردو کمر همت میبندند که پا در راهی سخت اما شیرین بگذارند. اینطور میشود که در سال 91، وقتی دو فرزند هم دارند، توفیقاتشان بیشتر و موفق میشوند فعالیت قرآنی را در مسجد امیرالمؤمنین در خیابان کشمیری، بین کشمیری42 و 44 شروع کنند.
صحبتهای زهرا سادات که متولد 1368 است و در اوج جوانی کلی فعالیت قرآنی انجام داده است، ما را به زندگی چند سال قبلش میبرد. اول، ازدواج با مردی متدین و متعهد و بعد هم دغدغه داشتن یک مرکز برای آموزش قرآن. تعریف میکند: همان سالها که آموزش حفظ قرآن را در مسجد امیرالمؤمنین(ع) آغاز کرده بودیم، هنوز هم قرآنآموز مؤسسه قرآن و نهجالبلاغه قم بودم و برای دوره تثبیتی حفظ با آنها تماس داشتم. یکی از همان روزها از مؤسسه قم تماس گرفته بوند و میخواستند با من صحبت کنند. وقتی به من اطلاع دادند که آقای رضا جویباری مدیر مؤسسه پشت خط است، من که تا آن زمان با مردی غریبه صحبت نکرده بودم، مانده بودم چه کاری انجام بدهم. از همسرم مشورت گرفتم. گفت اشکالی ندارد؛ صحبت کنید.
این تماس انگار سرنوشتمان را تغییر داد. چکیده صحبت این بود که میخواهیم شعبهای از مؤسسه قرآن و نهجالبلاغه قم را در مشهد داشته باشیم و دوست داریم شما مسئول مرکز مشهد شوید. کمی مهلت خواستم درباره آن با همسرم صحبت کنم و به تصمیمی واحد برسیم. البته مخالفتی نداشت و گفت حالا که بچهها هم از آب و گل درآمدهاند، ایرادی ندارد. بعد از آن ماجرا به قم رفتیم و صحبتهای اولیه را انجام دادیم و قرار شد کار را شروع کنیم.
زهرا استارت کار را برای بخش بانوان میزند. با توکل به خدا و در محدودهای که هنوز بافت روستایی دارد، هم تفسیر درس میدهد و هم حفظ. با حرفهایی که میزند و تعریفهایی که میکند، ما را به روزهایی میبرد که با دو فرزند کوچک ساعاتی از وقتش را به تربیت شاگردان قرآنی اختصاص میداده است. میگوید: شرایط ثبتنام وجود نداشت. از 10 تا 25 سال برای حفظ و تفسیر به مسجد میآمدند. بچههایی را که در قرآن مسلطتر بودند به عنوان سرپرست گذاشته بودم. کمکم حافظان کل قرآن و کسانی که به این رشته علاقهمند بودند متوجه شدند ما در بحث قرآن و تفسیر فعالیت آموزشی داریم. این شد که خودشان میآمدند و پیشنهاد میدادند استادی کلاسها را به عهده بگیرند. از همان سالها معصومه سعادت، فاطمه ندیمی، کبری حسینی رحمانی و چند نفر دیگر با ما همراه شدند.
آنها هفت سال را در مسجد امیرالمؤمنین(ع)میگذرانند و روزبهروز تعداد قرآنآموزان بیشتر میشود. البته مشکلات هم کم نبود. یک روز کسی نبود در مسجد را باز کند. یک روز در مسجد مراسم بود و امکان برگزاری کلاسها نبود اما بچهها با عشق و بدون کم شدن انگیزه کار میکردند. از همان سالهای شروع کار، مهد قرآنی، با ساز و کار مهدالرضا ویژه خردسالان فعال شد تا خانمها خیالشان بابت فرزندانشان راحتتر باشد.
حلاوت آن سالها و روزها زیر زبان زهرا سادات است میگوید: آوازه فعالیتهای ما به دیگر نقطهها هم رسیده بود. خانم فلاح، مدیر گروه جهادی خیریه سفره سخاوت، به ما سر زد و گفت: شنیدهایم شما در حوزه آموزشی قرآن بسیار فعال هستید. اگر مایلید، فعالیتهایتان را از این به بعد در حسینیه موسیبنجعفر در خیابان کشمیری6 ادامه دهید. مسئولیت حسینیه با حجتالاسلام موسوی بود. پیشنهاد خوبی بود و دعوت آنها را قبول کردیم. دو سال آنجا برنامه داشتیم و پارسال به اینجا آمدیم.
سال 99 که زمزمههای رفتن از حسینیه بلند میشود، همزمان میشود با تأسیس رسمی حوزه علمیه حضرت زینب(س). از همان وقت، فعالیتهای حوزه علمیه رسما آغاز میشود، البته در خانه استیجاری. 50 طلبه حافظ قرآن هم با این حوزه علمیه در ارتباط هستند و برنامههای قرآنی مسجد امیرالمؤمنین را ادامه میدهند. تا امروز حدود 600 نفر برای آموختن حفظ قرآن به این حوزه علمیه آمده و رفتهاند. برخیها تا پایان حفظ میمانند و برخیها به دلیل مشغله یا سفر، ارتباطشان با مرکز قطع شده است و در نیمه راه ماندهاند.
زن و شوهر جوان حالا که در مسیر کار خیر افتادهاند، به یکی و دو تا اکتفا نمیکنند. صبح تا شامشان را پای این کار گذاشتهاند. کنار فعالیتهای قرآنی، نیازمندان محله را شناسایی و برایشان بستههای معیشتی آماده میکنند. آنها اعتقاد دارند: حوزه علمیه را برای اقدامات خیرخواهانه انتخاب کردیم تا کرامت افراد حفظ شود.
حالا فرزند سومی هم به جمعشان اضافه شده است. پسرها هم کمک کردن به دیگران را از پدر و مادرشان آموختهاند و کمکدستشان هستند.
حاجآقا و طلبهها توزیع را با همان لباس روحانیت انجام میدهند که مردم بدانند روحانیان فقط در کار برگزاری مجالس و محافل نیستند
دو سه سال اخیر و شرایط سخت کرونا و سفارش رهبر معظم انقلاب درباره طرح مواسات، این خانواده خوشفکر مذهبی را بر آن داشت که در امور خیریه استوارتر شوند و کمکها را ساماندهیشده ادامه دهند. زهرا سادات که حالا 170 خانواده را تحت حمایت خیریه مرکز دارد، میگوید: کار خیریه معمولا عصرها شروع میشود و توزیع بستهها تا پاسی از شب ادامه مییابد. حاجآقا و طلبهها توزیع را با همان لباس روحانیت انجام میدهند که مردم بدانند روحانیان فقط در کار برگزاری مجالس و محافل نیستند.
در این مجموعه که صبح تا ظهر در اختیار بانوان و عصرها در اختیار آقایان است، فعالیتهای خداپسندانه بسیاری انجام میشود.
زهرا سادات آنها را هم توضیح میدهد: از جمله این فعالیتها میتوان به برگزاری مراسم مذهبی و محافل انس با قرآن در مناسبتها، برپایی جلسات مهدویت برگزاری جلسات عمومی با خانوادهها و دانشآموزان برای رفع مشکلات، آموزش تجوید قرآن کریم و ارائه مباحث تفسیر ترتیبی و تفسیر سورههای کوچک، برگزاری دورههای احکام اسلامی ویژه خواهران و ارائه مباحث تخصصی است.
در این حوزه علمیه، علاوه بر واحد آموزشی و واحد قرآنی، واحد پژوهش، واحد خیریه و واحد کار با کودکان و نوجوانان، کتابخانه و زینبیه برای برگزاری مراسم مذهبی وجود دارد که این واحدها در قسمت برادران هم فعال است. باعث افتخارشان است که این حوزه علمیه در مسابقات مختلف رتبههای ویژهای نیز به دست آورده است.
فعالیتمان را با 65 قرآنآموز بین هشت تا 17 ساله شروع کردیم و اکنون سه نفر از آنها حافظ کل قرآن هستند. در این بخش، چند ماه حفظ تخصصی را آغاز کردهایم. 19 نوجوان در حال حفظ قرآن هستند و قرآن آموزان تا جزء شش حفظ کردهاند
حجتالاسلام سید محمد انور حسینی بحر فعالیتهای قرآنی و نهجالبلاغه ویژه پسران را مدیریت میکند. او از فعالیتهای این قسمت میگوید: فعالیتمان را با 65 قرآنآموز بین هشت تا 17 ساله شروع کردیم و اکنون سه نفر از آنها حافظ کل قرآن هستند. در این بخش، چند ماه حفظ تخصصی را است آغاز کردهایم. 19 نوجوان در حال حفظ قرآن هستند و قرآن آموزان تا جزء شش حفظ کردهاند.
علاوه بر این، برنامه روانخوانی و روخوانی، تجوید و حتی کلاسهای تقویتی درسی برگزار میشود. به اینها اضافه کنید آموزش مداحی برای آقایان را که با مربیگری حاجرضا آتشبار، حاج جواد رسولی و حاج جواد کربلایی برگزار میشود. در این مرکز طرحی داریم به نام سینما جوان که هر هفته فیلمی با نگرش تاریخیمذهبی برای بچهها اکران یشود. این برنامه گاهی تا 160 نفر مخاطب نوجوان و جوان دارد.
نرجس اخلاقی از استادان حوزه علمیه است و حافظ کل قرآن. دکترای رشته علوم تربیتی دارد و مشغول نوشتن رساله دکتراست. از سال 92 همکاریاش را با این مرکز آغاز کرده است.
او با داشتن فرزند شیرخواره باز هم مصمم است در این مجموعه باشد و آموزش دهد. البته کار سادهای نیست. دو تا دو ساعت و نیم با اتوبوس در مسیر است تا به مرکز برسد. از تلخیها و شیرینیهای کار که تعریف میکند، لبخند میزند.
میگوید: الان دو ترم است که من همراه محمدحسن با اتوبوس و از اقدسیه در منطقه12 به این حوزه علمیه میآیم. گاهی محمدحسن حین کلاس بیتابی میکند. ناچارم به او شیر بدهم یا اینکه حوصلهاش سر میرود.نرجس خانم در مسابقات متعدد قرآنی در سطح کشور و بینالملل مقام کسب کرده است. در مسابقات ترتیل، تواشیح و دعا و مناجات مقامهای برتر دارد. او همچنین در جشنواره بینالمللی و پژوهشی شیخ طوسی موفق به کسب مدال طلا شده است و صاحب رتبههای برتر پژوهشی است.
نرجس خانم حتی به دلیل انجام پژوهشهای برتر، از کنکور معاف شده و عضو گروه تواشیح فدک است. همچنین، به عنوان نخبه آموزشی و فرهنگی، جزو پنج نفری است که از دانشگاه جامعةالمصطفی مشهد سفر کربلا هدیه گرفته است.
نرجس خانم که حرف میزند، زهرا سادات وسط کلامش میپرد و میگوید: مگر جهاد کردن چیست؟! جز رسیدگی به زندگی بچههای اینجا میتواند باشد؟
معصومه سعادت یکی دیگر از استادان حوزه علمیه تخصصی حضرت زینب(س) است. او نیز حافظ کل قرآن است و لیسانس علوم قرآنی دارد. معصومه خانم بعد از شروع فعالیت در این حوزه ، با مؤسسه جامعةالقرآن قم آشنا میشود حدود هشت سال تدریس قرآن به سنین پیشدبستانی و دبستانی آن مرکز در مشهد را عهدهدار میشود. پس از آن دوره، زهرا سادات دوباره به او پیشنهاد میدهد به این مرکز بازگردد و آموزش را از سر بگیرد. او هم این دعوت را میپذیرد.
درباره کلاسهای آموزش قرآن توضیح میدهد: آموزش را از جزء 30 آغاز میکنیم. سورهها را به سه قسمت سورههای کوچک، متوسط و بزرگ تقسیم میکنیم و در همین تقسیمبندی آموزش میدهیم. یعنی اول، «بهار یک» یا سورههای کوچک، بعد «بهار2» یا سورههای متوسط و بعد، سورههای بزرگ یا «بهار3» را تدریس میکنیم.
بچهها در گروههای سنی مختلفی قرار میگیرند. کودکان از اول دبستان تا سوم دبستان در یک گروه هستند و با بازی و شعر، حفظ قرآن به آنها آموزش داده میشود. در گروه چهارم تا ششم، روش متفاوتتری وجود دارد. گروه 13 تا چهلوپنجسالهها هم در کلاس بزرگسال حضور دارند.
معصومه خانم بدون چشمداشت و برای دل خودش کار میکند، مثل بقیه. میگوید: درست است این کار حقوق چندانی ندارد اما همانی هم که هست اینقدر برکت دارد که باورکردنی نیست. خواهرم که کارمند است و درآمد خوبی دارد گاهی میگوید: حقوق ما کفاف مخارجمان را نمیدهد. تو چطور سر میکنی؟! اما من با همین حقوق، کربلا و سفرهای بسیاری رفتهام. میدانید که برکت انس با قرآن وصفناپذیر است. با قرآن، اتفاقات بسیار خوبی در زندگیام افتاده است و در همه اتفاقاتی که با آنها روبهرو میشوم، ناخودآگاه آیهای از قرآن پیش چشمم میآید و پاسخم را در مواجهه با آن اتفاق میدهد.
قهرمانان این مجموعه یکی دو نفر نیستند و آدم وصف زندگی هرکدامشان را که میشنود دهانش از تعجب باز میماند.
راضیه حسینی متولد سال 1362 است، زنی خانهدار با شش فرزند و حافظ کل قرآن. وقتی میپرسیم با مسئولیت شش فرزند و خانهداری چطور توانسته است قرآن حفظ کند، درس حوزوی بخواند و قرآن تدریس کند، میگوید: «هذا من فضل ربی!»
راضیه حسینی بخشی از داستان زندگیاش را اینطور تعریف میکند: همه این فعالیتها را با لطف خدا میتوانم انجام بدهم. سال 91 حفظ قرآن را در این حوزه آغاز کردم و شش سال بعد حافظ کل قرآن بودم. پسر اولم، مهدی، متولد 80 است. زهرا متولد 83 و محمدعلی سال 89 به دنیا آمد. سال 92 زینب را داشتم. سال 94 هم خدا به من و همسرم دوقلوهای معصومه و فاطمه را هدیه کرد. زمان تولد زینب خانم 10 جزء حفظ بودم و بعد دوقلوها 20 جزء و سال 97 حافظ کل قرآن شدم.
درباره برنامهریزیاش برای حفظ و انجام کارهای دیگر در منزل اینطور توضیح میدهد: برنامه اصلی حفظ بعد از نماز صبح بود. نیم ساعت بعد نماز یا بیشتر، بچهها بیدار میشدند و صبحانه و رسیدگی میخواستند. کار آنها که تمام میشد، نوبت به مرور محفوظات میرسید. اوایل چون سورههای کمتری حفظ بودم، زمان کمتری میطلبید.
هنوز هم جای قرآنم روی اپن آشپزخانه است تا همیشه جلو چشمم باشد و بین کارها بتوانم سراغش بروم
باورتان نمیشود! هنوز هم جای قرآنم روی اپن آشپزخانه است تا همیشه جلو چشمم باشد و بین کارها بتوانم سراغش بروم. از هر فرصتی استفاده میکردم و میکنم، مثل وقتی منتظر آبکشکردن برنج بودم، وقتی یکی از فرزندانم را باید روی پا میخواباندم یا وقتی جارو میزدم. همسرم در این راه، بسیار باعث دلگرمیام بود. همیشه میگفت «تو میتوانی!» و این جمله آنقدر برای من قوت قلب بود که همه سختیها را پشت سر میگذاشتم.
دوقلوهای راضیه خانم حالا کلاس اولی هستند. دخترانش هرکدام سورهها و جزءهایی از قرآن را حفظاند و مسیر او را ادامه میدهند. خودش سه سال است که درس حوزوی میخواند و همزمان در حوزه علمیه حضرت زینب(س) تدریس میکند. میگوید: درست است که من هم حوزوی هستم و هم حافظ کل، ولی میدانم که وظیفه اصلیام همسر بودن و مادری است. هیچوقت نگذاشتم در این وظایفم خدشهای وارد شود.
حالا که فرزندانم بزرگ شدهاند، کارها آسانتر شده است چون کارهای خانه را تقسیم کردهام تا زمان بیشتری داشته باشم. هر کاری در آشپزخانه با خودم است. جارو و گردگیری پذیرایی با زهرا خانم است. جمع کردن دو فرش در پذیرایی با معصومه است و دو فرش دیگر پذیرایی با فاطمه. زینب هم تمیز کردن اتاق را به عهده دارد. با این تقسیمبندی، خانه همیشه تمیز است و همه میتوانیم به کارهای دیگری که داریم هم برسیم.
او معتقد است حفظ قرآن برکات فراوانی در زندگیاش داشته است، مثل صمیمت و مهربانی بین اعضای خانواده. میگوید: علاوه بر برکتی که بر روزیمان اضافه شده است، خلق و خوی همه ما بهتر شده است، مانند کسی که سالها دوستی بسیار عالی دارد و خلقیاتش بر او اثر میگذارد. قرآن نانی بود که به برکت نام امیرالمؤمنین(ع) -مسجدی که در آن حفظ را با حوزه علمیه خانم حسینی بحر شروع کردم- در سفره زندگی ما گذاشته شد. شاکرم.