با حرکات دست و صلابت صدایش همه را مبهوت میکند. جوان است؛ آنقدر که کمتر کسی از او توقع چنین صدا و بیان اشعار شاهنامه را دارد. نقال جوان خانه تاریخی داروغه هنرش این روزها خریداری ندارد اما با تلفیق این هنر با تئاتر که رشته اصلی او به حساب میآید، جانی دوباره به هنر نقالی بخشیده است.
محمدجواد خاکینژاد فقط 15 سال دارد اما با اجرای حرکات نمایشی که در بیان اشعار حماسی روی صحنه اجرا میکند، بیننده را محو میکند. تا به امروز کسی در این راه حمایتش نکرده و در خانوادهاش کسی غیر از او، به این هنر روی خوش نشان نداده است و فقط با اتکا به استعدادش در هنر تئاتر و اجرای حرکات نمایشی، در نقالی پیشرفت کرده است.
هنری که سالها در کوچه و خیابان و قهوهخانههای سطح شهر دیده و شنیده میشد و مردم را شیفته خود میکرد و به قول این جوان وقتی مردم فریاد نقال را که میگفت: «به نام خداوند جان و خرد، کز این برتر اندیشه برنگذرد» را در کوچه و خیابان میشنیدند، پایشان سست میشد و پای داستان نقال که از شاهنامه میگفت، مینشستند.
سالهاست صدای نقالان و روایتشان از شاهنامه به چند بزرگداشت و مراسم سنتی خلاصه میشود، اما این هنر یک هنر برخواسته از دل جامعه مردم ایران است و به گفته خاکینژاد هنر نقالی، هنر ملی و بینالمللی ما ایرانیهاست. پای صحبتهای این نقال جوان نشستیم تا برایمان از هنر کمرنگشده نقالی و هدفش از ورود به عرصه نقالی بگوید.
دهه هشتادی است و در حال تحصیل. 10 سالش بود که در تئاتر سام و زال در مدرسه شرکت کرد. نقشش را به یاد ندارد، اما به قول خودش شروع کارش با معلم دبستانش بود: من آخرین عضو خانواده چهارنفریمان هستم. یک خواهر بزرگتر از خودم دارم که ساکن قشم و مهندس است. پدرم ماشین سنگین داشت اما الان خیلی وقت است که دیگر رانندگی در جادهها را کنار گذاشته و مادرم خانهدار است.
مادرم همیشه تعریف میکرد که از بچگی به اجرای حرکات نمایشی علاقهمند بودم و همیشه در اتاق مچم را جلو آیینه در حال اجرای حرکات نمایشی میگرفته است. همین علاقه ذاتی من به هنر تئاتر در سال پنجم و در دهسالگی باعث شد که در تئاتر مدرسه که داستان سام و زال بود، شرکت کنم. معلمم خانم مختاری خیلی تشویقم کرد و نتیجهاش ثبتنام من در کلاسهای آزاد تئاتر بود.
از آن روزی که در کلاسهای آزاد تئاتر نزدیک خانهشان ثبتنام کرد، 3 سال میگذرد. وقتی از او درباره ثبتنام در کلاس تئاتر و ارتباطش با نقالی میپرسم، میگوید: 3 سال پیش تئاتر را زیر نظر استاد رحیمزاده در کلاسهای آزاد تئاتر آغاز کردم و چند کار نمایشی هم برای ایشان روی صحنه رفتم.
بعد از آن با استاد جهانپا کار کردم و در تئاتر روایت گوهرشاد به روی صحنه رفتم. ایشان به خانوادهام پیشنهاد دادند که به دلیل خوب حفظ کردن دیالوگهایمان اشعار فردوسی را حفظ کنم تا برای مسابقات کشوری به تهران اعزام شوم. در این بین هم چند حرکت نمایشی نقالی را به من آموختند.
بعد از حفظ اشعار فردوسی در سال 96 به تهران رفتم و در سالن تئاتر شهر در حضور 1200 نفر نقالی آیین سنتی اجرا کردم. از مشهد فقط من به عنوان نقال در جشنواره نقالی و پردهخوانی شرکت کرده بودم و خیلی هم موفق بودم. به هر صورت ثبتنام من در کلاسهای تئاتر، حاصلش نقالی بود.
تنها فرد در خانواده است که هنر را در کنار تحصیل دنبال میکند: پدر و مادرم مشوق من هستند. پدرم در خانه با من تمرین میکند و بعضی از حرکات نقالی را به من یاد میدهد. من نقالی را دوست دارم. درست است که در ابتدای ورودم به این عرصه میخواستم نقالی برایم پل و ایستگاه پروازی به سمت تئاتر باشد اما وقتی اولینبار به عنوان نقال به روی صحنه رفتم، خیلی حس خوبی داشتم.
تشویقهای مردم من را به وجد آورد. البته نقالی خیلی سخت است و باید مدام تمرین داشته باشی و من به دلیل علاقهام هر روز بعد از اتمام درسهایم در خانه تمرین میکنم. هنوز هم به تئاتر فکر میکنم اما امروز میدانم نقال یک هنرمند بزرگ در عرصه حرکات نمایشی است و هدفم این است که نقال-بازیگر شوم.
در بین تمام شاعران حماسی ایرانی و خارجی از علاقهاش به فردوسی و اشعارش که حس خوبی به او میدهد، میگوید: فردوسی شاعر بسیار بزرگی است و سالها وقت صرف کرد تا زبان فارسی را زنده نگه دارد. به دلیل روحیه حماسی فردوسی که در اشعارش هم مشخص است، او را خیلی دوست دارم. اشعار فردوسی بسیار هیجان دارد و در پایان اشعارش حس خوبی دارم.
شاهنامه را خوانده و داستانهایش را از بر است. در جواب سؤالم که کدام داستان شاهنامه را دوست دارد، میگوید: تمام شاهنامه را خواندهام و تمام داستانهایش را دوست دارم. هر داستانش روایت یک خوبی و بدی است و پندهای زیادی دارد. نقالی هفتخوان رستم را هشتروزه یاد گرفتم. در اوقات بیکاریام یا در حال گوش دادن به اشعار شاهنامه هستم و یا خواندن و از حفظ کردن آنها. سعی کردهام از هر داستانی شاهبیتهایش را برای نقالی از حفظ کنم و فعلا فقط 100 بیت از شاهنامه و داستانهایش را حفظ کردهام.
ولیالله ترابی، پدر نقالی و پردهخوانی ایران است که خاکینژاد، این نقال جوان پانزدهساله او را الگوی خود قرار داده است: همیشه فیلم نقالیهای مرحوم استاد ولیالله ترابی را میبینم. سبک کارش را خیلی دوست دارم و بعضی وقتها حرکات او را در نقالی با کمی تغییر انجام میدهم. نقالی رستم و سهراب را از ایشان الگو گرفتم و هر کسی این اجرا را دیده، اذعان داشته که بهترین اجرایم بوده است.
حل کردن فرمولهای فیزیک، شیمی و ریاضی برایش همانند جابهجا کردن کوه است اما اشعار درس ادبیات را با یک نگاه از حفظ میکند. میگوید: هرچه ساعت کلاسهای شیمی و فیزیک نمیگذرد، ساعتهای کلاس ادبیات را که خیلی دوست دارم، برایم چند دقیقه است. معلم ادبیاتم به دلیل علاقهام به ادبیات حماسی در چند دقیقه زنگ تفریح اشعار فردوسی را معنی میکند و از زندگی این شاعر بزرگ صحبت میکند.
نقال جوان محله پایینخیابان از سرخوردگی نقالها در مشهد میگوید. او توجه و حمایت نکردن مسئولان هنری استان از نقالها را نتیجه به انزوا رفتن هنرمندان این عرصه عنوان میکند: من 4 سال است که به طور حرفهای تئاتر کار میکنم و 2 سال است که به عنوان نقال در مشهد شناخته میشوم.
با استادان بهنامی در این عرصه کار کردهام؛ استاد رحیمزاده، جهانپا، جشنی و عسکری اما باید بگویم این هنر را فقط مردم و افراد دل سوخته نقالی و مرشدی زنده نگه داشتهاند.
حتی در مدرسه هم کسی از این هنر چیزی نمیداند و هم کلاسیهایم من را خیلی مسخره میکنند. در تمام این مدت به غیر از شهرداری که در چند برنامه از من دعوت کرده، هیچ نهاد یا سازمان دیگری از من حمایت نکرده است.
من هنوز خیلی در این عرصه جوان هستم و کارم را تازه شروع کردهام اما هنر نقالی یک هنر ملی و بینالمللی است که برخواسته از دل جامعه مردمی کوچه و بازار است و باید به عنوان یک هنر ملی ایرانی حمایت بیشتری شود.