اگر اهل ورق زدن تقویم و نگاه انداختن به مناسبتهای آن باشید به چشمتان خورده است که تا چند روز دیگر، درست روز پنجم اسفند، روز مهندس نامگذاری شده است، روزی که به گفته خیلیها متعلق به کسانی است که رؤیاها را به واقعیت تبدیل میکنند، واقعیتی که گاهی مانند مسجد گوهرشاد، میدان نقش جهان، منارجنبان، طاق بستان و میدان آزادی، بخشی از تاریخ و خاطرات ما میشود. مهندسها از آن جنس آدمهایی محسوب میشوند که اهل ساختن هستند.
اندیشه را در میان میگذارند و خلق میکنند و آسایش رقم میزنند، آسایشی که گاه در تعامل صفرویکهاست، گاه در برجها و ساختمانهاست، گاه در ترکیبات غذایی است و گاهی هم در اتمها و ریزدانههاست.
به بهانه پنجم اسفند ماه، روز مهندس، به گفتوگو با مهندسی مینشینیم که اهل ساختن است: فریناز علیاصغری که کارشناسی ارشد شهرسازی و معماری خوانده است، دانشجوی دکتری معماری است و اکنون با 20 سال سابقه کار و راهاندازی مجموعه آموزشی و بهرهگیری از ایدههای مهندسان جوان، میتوان گفت یک مهندس کارآفرین است.
نامش فریناز علیاصغری است، متولد 1360. از آن مهندسهایی که 20 سال تجربه ساختوساز دارد و نام و نشانی از او در شهرهای مختلف ایران یافت میشود. ترجیح میدهد پروژههایش را کاری گروهی معرفی کند تا اینکه بگوید «من».
سال 78 بعد از برادرش وارد دانشگاه میشود و رشته معماری و شهرسازی را تا مقطع کارشناسی ارشد میخواند. اکنون دانشجوی دکتری معماری است و تحصیل را همچنان با برادرش ادامه میدهد. به همراه او، شرکتی را برای انجام پروژهها راه انداخته است.
فریناز علیاصغری در سال 98 یکی از بیست بانوی کارآفرین نمونه کشور نیز شناخته شده است
در کنار مهندسی، مدرس دانشگاه هم هست و در کارنامهاش تاکنون مدیریت اجرا و ساخت 40 هتل و 25 مجتمع تجاری در شهرهای مختلف ایران از قبیل مشهد، تهران، کیش، شیراز، سنندج و چابهار ثبت شده است. فریناز علیاصغری در سال 98 یکی از بیست بانوی کارآفرین نمونه کشور نیز شناخته شده است.
طراحی معماری، طراحی داخلی، طراحی شهری، مدیریت اجرا و مدیریت تجهیز هتل و مجتمعهای تجاری از جمله تخصصهای اوست. برخی از هتلها و مجتمعهایی که طراحی داخلی، معماری و اجرای آنها را بر دوش داشته است عبارتاند از: هتل درویشی، هتل مدینةالرضا، هتل الماس2، هتل الماس کیش، هتل لیپار چابهار، هتل نورالمنتظر کربلا، هتل پارس و ... .
بانو علیاصغری در سالهای نوجوانی با همراهی خانواده بهویژه برادرهایش، زمانی کامپیوتر به عنوان یک کالای لوکس شناخته میشد، کار با آن را یاد میگیرد و در المپیادهای کامپیوتر شرکت میکند. او همزمان با ورود به دانشگاه، نرمافزارهایی را که به آن نیاز دارد میآموزد. «از سال 78 که وارد دانشگاه شدم کار میکردم.
کار با کامپیوتر را یاد گرفته بودم. بنابراین توانستم وارد بازار کار شوم و در شرکتهای استادهایم کارآموزی کنم. خانوادهام هم خیلی همراهی میکردند. پدر و مادرم هردو بازنشسته علوم پزشکی هستند. پدرم در مرکز بهداشت کار میکرد و مادرم پرستار بود. با اینکه شغل سختی داشتند، همیشه حواسشان به ما بود.»
او بر حمایت خانواده تأکید دارد و میداند اگر حمایت خانوادهاش نبود، شاید همان سالها نمیتوانست تصمیم درستی برای انتخاب رشته بگیرد و در رشتهای که علاقه داشت راهش را ادامه دهد. «خانواده خیلی مهم است. پدر و مادرم هیچوقت من را محدود نکردند. خیلی وقتها پیش میآمد که مجبور بودم تا 9 و 10 شب در کارگاه بمانم و کارهایم را انجام دهم. آن زمان، خانوادهها چندان با این موضوعات کنار نمیآمدند اما آنها به من اجازه میدادند چیزهای جدید را تجربه کنم.
یادم هست در بیستوسهسالگی، در دوران دانشجویی، برای اولین بار به تنهایی سفر کردم که مقصد مکه بود. عمره دانشجویی رفتیم. به من اجازه تجربه کردن میدادند و این بر ارتقای شغلی من خیلی تأثیر داشت. خیلیها با محدودیتها مانع رشد فرزندان خود میشوند. همین الان هم که شرایط بهتر شده است، باز خانمها برای کار بیشتر محدودیت دارند.
خیلی از خانمهایی که برای استخدام با آنها صحبت میکنم میگویند نمیتوانند اضافهکار بمانند در حالی که در رشته مهندسی نمیشود برای کار زمان مشخص کرد و باید مبنا را اتمام کار گذاشت، نه اتمام ساعت اداری. به نظرم، کسانی که کار اداری و کارمندی دوست دارند، سراغ این رشته نیایند.»
او همزمان با شروع به تحصیل، به کار هم مشغول میشود و در کنار همه سختیهایی که مهندسی برای یک زن دارد و نگاههایی که میخواهند او را محدود کنند، میایستد و ادامه میدهد. «خیلیها میخواهند به کارها نگاهی زنانه یا مردانه داشته باشند ولی به نظرم قشنگی کار به این است که خانمها و آقایان در کنار هم کار کنند و هرکدام بخشی از کار را به عهده بگیرند. در کار مهندسی، عمده کار طراحیها با زنان است ولی اجرای کارها را آقایان بهتر انجام میدهند.
نه اینکه خانمها ناتوان باشند و نتوانند ولی از نظر بدنی و فیزیکی انجام برخی کارهای سنگین برای آقایان مناسبتر است. مثلا یک راننده تاور میتواند خانم هم باشد ولی بهتر است که این کار را نکند. در کل، مهندسی کاری فردی نیست. کاری گروهی است و همه با هم میتوانند به نتیجه خوبی برسند. برای رسیدن به یک تیم خوب هم باید از آموزشها استفاده کرد و در کنارش چاشنی تجربه را هم افزود. البته باید با صبر و تحمل در مقابل سختیها ایستاد.
او که به همراه برادرش مسئول یک شرکت مشاور معماری است، دوست دارد بیشتر درباره کار و فعالیتش حرف بزند تا زندگی شخصی. همه سختیها را تجربه کرده و یاد گرفته است روی حل مشکل تمرکز کند.
غالبا تلاش میکند اطلاعاتش را بهروز کند. این مسئله گاهی با سفرهای خارجی و شرکت در سمینارهای مختلف نیز گره خورده است. «گاهی به عقب برمیگردم و به کارهایی که انجام دادهام نگاه میکنم و لذت میبرم. اولین کارم طراحی و نظارت مجتمع تجاری تابان بود. هنوز هم از دیدن آن پروژه لذت میبرم. کار بدون سختی که نمیشود! حتی برنامه خورد و خوراکم هم مشخص نیست. از نوزدهسالگی کار میکردم و خیلی از هزینههایم را خودم درمیآوردم.
خانواده ما را تأمین میکرد ولی دوست داشتم روی پای خودم بایستم. هزینه سفرها و بخشی از هزینه دانشگاهم را با کارهای دانشجویی درمیآوردم. همه این کارها باعث میشد تجربه به دست آورم. در همان دوران دانشجویی گاهی سر کار پروژههای در حال ساخت میرفتم تا یاد بگیرم چطور باید با بنا و کارگر سر و کله زد. البته الان بعد از سالها کار متوجه شدهام سر و کله زدن با کارفرما سختتر از همه است چون قانع نمیشوند! در کشور ما هنوز جایگاه مشاور چندان جا نیفتاده است. فکر میکنند هزینهای بیخودی برای کارشان صرف میکنند.»
فریناز علیاصغری شغل مهندسی را برعکس اسمش پردرآمد نمیداند. معتقد است که زحمت آن بیش از اسم و رسمش است. «بعضیها فکر میکنند که مهندسی شغل پردرآمدی است اما واقعا اینطور نیست. یک پیمانکار جزء، به طور مثال سنگکار، درآمد بهتری از من مهندس دارد. گاهی با خودم فکر میکنم اگر از یک سوپرمارکت کوچک شروع میکردم، بعد از این 20 سال، الان یک هایپرمارکت بزرگ راه انداخته بودم و حتما درآمد بیشتری از این شرکت داشتم ولی چه میشود کرد؟ معماری را دوست دارم. از طرفی، فکر میکنم باید برای بچههایی که با عشق و علاقه وارد این رشته میشوند زمینههای کار ایجاد کرد. اینجا ما سعی کردهایم این زمینه را فراهم کنیم.»
این مهندس خوشذوق که توجه به توانایی قشر جوان برایش اهمیت بسیاری دارد و کارکنان شرکتش همه جوانان خوشذوق هستند، برای آنکه بتواند گروهی حرفهای و تخصصی داشته باشد، در کنار کار، دپارتمان آموزش را هم راهاندازی کرده است تا امکان آموزش را برای استعدادها فراهم آورد.
به معماری و سازههای فاخر معماری میرسیم، به اینکه تا چه اندازه این رشته در زندگی ما اثرگذار است. «من با معماری زندگی میکنم. همه سفرهایی که میروم به این نیت است که سازههای معماری آنها را ببینم و تجربه کسب کنم. البته از اینکه کمکم نمادهای اصیل رو به کاهش هستند و شاید در چند سال آینده دیگر چیز جدیدی نداشته باشیم ناراحتم.
امیدوارم مسئولان همت کنند و سدهای مختلفی را که پیش پای کارهای جدید گذاشته میشود بردارند. از طرفی هم بهشدت اعتقاد دارم که باید کارهای خلاقانه ساخت. در این چند سال اخیر، به تعداد انگشتهای دست هم کار معماری فاخر و خاص در کشور نداشتهایم. در سازهها حتی از ذات و هویت شهری هم فاصله گرفتهایم.
شهرهای ما در حال فاصله گرفتن از هویت اصلی خود هستند و در نهایت، ممکن است تا چند سال آینده دیگر چیزی برای ارائه در معماری نداشته باشیم
بهتازگی یک پروژه هویت شهری برای شهرهای طرقبه، گناباد، فریمان و کاشمر طراحی کردیم. در این پروژه سعی کردیم مبلمان شهری، المانها و منظر شهر را با توجه به فرهنگ و ساختار هرکدام از شهرها طراحی کنیم. این ناراحتکننده است که شهرهای ما در حال فاصله گرفتن از هویت اصلی خود هستند و در نهایت، ممکن است تا چند سال آینده دیگر چیزی برای ارائه در معماری نداشته باشیم.
گاهی با خودم میگویم دیگر بعید است شاهکارهایی مثل مسجد شیخ لطفالله ساخته شود. از طرفی هم شهرهایی متناسب با زیست همه شهروندان نداریم. این همان مبحث مناسبسازی است که رعایت نمیشود و اکنون یک فرد با صندلی چرخدار نمیتواند بهراحتی در شهر رفتوآمد کند زیرا سر راهش پلههای زیادی هست.»
بانو علیاصغری معماری را کاری جذاب اما سخت میداند که باید برای آن وقت گذاشت و در نهایت نظرات دیگران را شنید و به عنوان تجربه استفاده کرد، نظراتی که میتواند گاهی منفی و گاهی مثبت باشد. «من کارهای دیگران را قضاوت نمیکنم چون معتقدم نظرات در کار معماری متنوع است.
هرکس با نگاه خودش نظر میدهد. در سازهها، بناها و نماها نمیتوان نظر همه را جلب کرد. یکی ممکن است بگوید که مثلا طراحی فلان هتل که براساس فصول سال است خوب است و یکی دیگر نظری مخالف داشته باشد و اصلا لذت نبرد. طرحها بد و خوب نیستند بلکه این نظرات است که متفاوت است. من همیشه از نظرات مختلف به عنوان تجربه استفاده میکنم و ناراحت نمیشوم. اصل ماجرا این است که معماری سخت نیست.
فقط باید خلاق باشی تا در این کار موفق شوی. البته فشارهای کاری، محدودیتها و قوانین سختگیرانه جایی آدم را خسته و آزرده میکنند اما باید ادامه داد. گاهی پیش آمده است که با خودم گفتهام دیگر بس است؛ از اینجا به بعد میخواهم کاری را انجام دهم که دغدغه کمتری داشته باشد ولی نتوانستهام خودم را قانع کنم و از انرژی جوانان خلاقی که گاهی خودم آنها را کشف کردهام بگذرم.»
این روزها دختران زیادی به حضور در رشته مهندسی علاقهمند هستند، شغلی که با توجه به فرهنگ ما همچنان در صدر علاقه خانوادهها نشسته است. چه بسا خیلی از آنها در این رشته موفق باشند اما افرادی هم هستند که با تصمیمی نهچندان جدی وارد این آزمون میشوند. به نظر میرسد برای آگاهیبخشی بیشتر، باید از زندگی زنان مهندس و فراز و نشیب آنها بیشتر دانست.