کد خبر: ۱۲۰۵۸
۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۰
درباره خنیاگرانی که قدمتشان به دوره ساسانی می‌رسد

درباره خنیاگرانی که قدمتشان به دوره ساسانی می‌رسد

غیرشمار‌ها یا به‌اصطلاح مشهدی‌ها «قرشمال‌ها» گروهی بودند که با وجود حضور طولانی در مشهد و البته دیگر شهر‌های ایران، تفکیک فرهنگی خود را حفظ کرده بودند و به‌عنوان یک اقلیت نژادی، با فرهنگی متفاوت، به حیات خود ادامه می‌دادند.

واژه «قِرِشمال» در فرهنگ عمومی و تاریخی مشهد، واژه‌ای شناخته‌شده است که بار معنایی چندان مناسبی ندارد. علامه‌دهخدا در «لغت‌نامه» آن را «کولی» معنا کرده و بر آن عبارت «مجازا بی‌حیا، بی‌شرم» را افزوده است.

در فرهنگ عمومی مردم مشهد، قرشمال صفتی است که با هوچیگری و دادوبیداد برای قبولاندن اجباری نظر، تلازم دارد و همچنین آن را به معنای بزرگ جلوه دادن برخی امور جزئی درنظر می‌گیرند، با این حال آنچه درباره تاریخ این واژه و حضورش در مشهد می‌دانیم، چندان منسجم و پیوسته نیست؛ چنان‌که شهرت دارد در مشهد این واژه تغییرشکل‌یافته «غِرِشمار» یا «غیرشُمار» است؛ واژه‌ای که در متون قدیمی نیز به چشم می‌خورد. شواهد تاریخی مربوط به نام‌گذاری برخی معابر و محلات مشهد به این نام، قابل چشم‌پوشی نیست.

محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه در «مطلع‌الشمس»، از «محله غیرشمارها» ذیل محدوده محله نوقان و نیز، کوچه «غیرشمارها» سخن به میان می‌آورد. کوچه مدنظر، جایی در پایین‌خیابان، بعد از «کوچه شور» و پیش از «کوچه حسنقلی» قرار داشته است.

بی‌تردید این وجه‌تسمیه، مرتبط با ساکنان این مکان‌ها بوده است؛ ساکنانی که ما اطلاع چندانی درباره آنها نداریم و اصولا پیشینه تاریخی «غیرشمارها» بر ما آشکار نیست. غیرشمار‌ها یا به‌اصطلاح مشهدی‌ها «قرشمال‌ها» در ردیف افرادی قرار می‌گرفتند که با تاریخ محلی پیوستگی زیادی نداشتند؛ گروهی که با وجود حضور طولانی در مشهد و البته دیگر شهر‌های ایران، تفکیک فرهنگی خود را حفظ کرده بودند و به‌عنوان یک اقلیت نژادی، با فرهنگی متفاوت، به حیات خود ادامه می‌دادند.

آنان را در زمان بهرام گور از هندوستان به ایران آوردند تا به خوانندگى و رقص بپردازند

طبق گزارش زین‌العابدین‌میرزای قاجار در «نفوس ارض‌اقدس» که قدیمی‌ترین سرشماری رسمی شهر مشهد محسوب می‌شود، در سال ۱۲۵۷ خورشیدی (۱۴۷ سال پیش) جمعا ۳۵ خانوار از غیرشمار‌ها در مشهد ساکن بودند که گستره پراکنش زیستی آنها، شامل دو محله پایین‌خیابان و نوقان بود و عموما در محدوده کوچه «سیاه‌آب (سیاوون)» قرار می‌گرفت.

در میان این طایفه که عموما شغل مطربی داشتند و در مجالس جشن از آنها به گستردگی استفاده می‌شد، مشاغلی مانند خراطی، قصابی، آهنگری، صرافی و کوزه‌فروشی هم به چشم می‌خورد. جماعت غیرشمار، کدخدایی از هم‌نژادان خود داشتند و فردی به نام «نایب غیرشمارها» که ظاهرا حکومت او را تعیین می‌کرد و ارتباط خویشاوندی با این طایفه نداشت، بر امور غیرشمار‌ها نظارت می‌کرد.

قدر مسلم آن است که در گذر زمان، نگاه جست‌وجوگر مأموران دولتی یا پژوهشگران اجتماعی و تاریخی، کمتر بر روی این نام و طایفه‌ای که پشت آن قرار دارد، متمرکز بوده است و شاید ترجیح داده‌اند با چنین رویکردی، مانع از ایجاد خط‌کشی‌های نامربوط نژادی در جامعه شوند، اما این تفکیک، به‌هرحال، همیشه بوده و حتی امروز نیز اگرچه بسیار محدود، حفظ شده است.

 

پیشینه تاریخی غیرشمار‌ها

برخی منابع تاریخی برای غیرشمارها، پیشینه قبل از اسلام درنظر می‌گیرند و آن را مربوط به وارد کردن «عمله طرب» از هندوستان و در زمان بهرام گور ساسانی می‌پندارند.

چارلز ادوارد ییت، مأمور دولت انگلیس در ایران که در سال ۱۹۰۰ میلادی (۱۲۷۹ خورشیدی) در مشهد حضور داشته است، در بخشی از کتاب «خراسان‌وسیستان» که گزارش حضور او در این خطه است، به حضور غیرشمار‌ها در مشهد و خراسان اشاره می‌کند و می‌نویسد: «بعد از خوردن شام براى استراحت و کشیدن سیگار مجددا به تالار رفتیم. سپس به بالکنى که مشرف به میدان بود، رفته و به تماشا ایستادیم.

مردم سرگرم آتش‌بازى بودند و دو پسرک جوان با رقص خود جمعیت بزرگى را مشغول کرده بودند. این رقصنده‌ها به طایفه‌اى تعلق داشتند که به عربى آن را فیوج و به فارسى غریب‌زده یا قرشمار مى‌خوانند. قرشمار مخفف غیرشمار یعنى غیرقابل شمارش است. این مردم در سرتاسر خراسان پراکنده‌اند.

مى‌گویند آنان را در زمان بهرام گور از هندوستان به ایران آوردند تا به خوانندگى و رقص بپردازند. اینان تحت نظارت و سرپرستى شاطرباشى شاه‌اند که ریاست غلامان خاصه شاه و مسئولیت جمع‌آورى مالیات و رسیدگى به وضع آنان را عهده‌دار است. ریاست آنان را در خراسان سرتیپى که از نزدیکان وابستگان شاطرباشى است، بر عهده دارد که در مشهد زندگى مى‌کند.»

به نظر می‌رسد که حکایت ورود طایفه غیرشمار به ایران در دوره ساسانی و انتسابشان به ماجرای واردات خنیاگر از شبه‌قاره هند، یکی از گزارش‌های مهم تاریخی درباره این طایفه باشد. آرتور کریستین سن در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» به این مسئله اشاره می‌کند، اما تصریح می‌کند که موضوع واردات خنیاگر، صرفا یک افسانه و فاقد شواهد تاریخی است.

کریستین سن می‌نویسد: «وهرام (بهرام گور) پادشاهی نیرومند و کامران بود و همه‌کس را به استفاده لذات زندگانی تشویق می‌کرد و اشعاری به لسان عربی می‌سرود و بچندین زبان سخن می‌گفت. موسیقی را بسیار دوست داشت و بنوازندگان و خوانندگان دربار حتی مقلدین مقامی عطا فرمود که روزبار در ردیف عمال عالی‌رتبه دولت یا فروتر از آنها قرار می‌گرفتند و به موجب یکی از افسانه‌های مشهور، این پادشاه بود که قوم لوریان را که اجداد فیوج فعلی هستند، از هند به ایران خواند تا عوام از لذت‌های موسیقی بی‌بهره نمانند.»

در مشهد و برخی دیگر از شهرها، گروهی از اهالی این طایفه به حجامت اشتغال و در این حرفه، مهارت و توانایی بسیار داشتند

پرورش یافتن بهرام گور –که به دلیل شکار گورخر به این نام شهرت یافته بود– در میان اعراب منطقه حیره و ابتلای وی به علاقه‌های بادیه‌نشینان عرب و افراط در شادخواری، موضوعی است که در تاریخ شهرت فراوان دارد، اما اینکه او چنین دستوری برای آوردن خنیاگر داده باشد، اصولا معلوم نیست. درواقع نمی‌توان درباره منشأ این طایفه باقطعیت سخن گفت.

غیرشمار‌ها در گستره‌ای وسیع از سرزمین ایران پراکنده‌اند و در هر ناحیه‌ای، آنها را با اسمی خاص می‌شناسند. محمدرضا والی‌زاده در کتاب «تاریخ لرستان: روزگار پهلوی» در این‌باره می‌نویسد: «ایرانی‌ها در هرنقطه آنها را به اسمى مى‌شناسند. اصفهانى‌ها آنها را «فیوج» و عراقی‌ها «غربت» و «کولى» و تهرانی‌ها «غرشمال» و «کولى»؛ خراسانی‌ها «قرشمال» و مطلق ترک‌ها «قراچى» ... و «سیاه‌چادرنشین» و در بعضى بلاد این مملکت آنها را از فروع طوایف معروفه «سوزمانى» و «گاوباز» دانسته و آنان را به همین اسامى مى‌خوانند. برخى نیز آنها را از فروع منشعبه «خلج» تشخیص داده‌اند.»

تاریخ حضور غیرشمار‌ها یا قرشمال‌ها در مشهد دقیقا معلوم نیست. ازآنجاکه فعالیت این طایفه در منطقه خراسان، عمق تاریخی بیش از هزار سال دارد، احتمالا آمدوشد آنها به مشهد و نواحی اطراف آن نیز، پرسابقه است؛ هرچند که به حکم رویکرد کوچ‌نشینی، مدت زمان زیادی سپری شد تا بخشی از این گروه به زیست دائم در مشهد رو بیاورند.

 

تمایز از جامعه و حضور پایدار در آن

همان‌طور که اشاره کردیم، یکی از اشتغالات اصلی غیرشمارها، خنیاگری بوده است. با این حال، مشاغل دیگری را هم برای آنها روایت کرده‌اند. در مشهد و برخی دیگر از شهرها، گروهی از اهالی این طایفه به حجامت اشتغال و در این حرفه، مهارت و توانایی بسیار داشتند. ساخت چاقو، خنجر، قیچی و ادوات فلزی شبیه اینها نیز از مشاغل مربوط به غیرشمار‌ها بود. این توانایی‌ها البته در دیگر افراد و گروه‌های اجتماعی وجود داشت، اما بخشی از ویژگی متمایز غیرشمار‌ها در مقابل دیگران محسوب می‌شد.

به نظر می‌رسد که تمایز از جامعه و تمایل نداشتن به آمیختگی با گروه‌های اجتماعی دیگر، موضوعی دوطرفه در روابط غیرشمار‌ها و جامعه اطرافشان بوده است. آنها خود تمایلی به ارتباط بیشتر نداشتند و دیگران نیز همین مسئله را دست‌مایه تردید و بدبینی درباره آنها قرار می‌دادند و گاه این بدبینی را به وادی تهمت و افترا می‌کشاندند.

از سوی دیگر، حمایت‌های بی‌دریغ قوم‌وخویشی و بقای چنین الگویی در میان غیرشمار‌ها باعث می‌شد که آنها به دفاع دسته‌جمعی از یکدیگر –که جزو مختصات چنین زیستی محسوب می‌شود– بپردازند و گاه همین رویکرد از این گروه، چهره‌ای پرسروصدا در جامعه می‌ساخت که صرف‌نظر از حق یا ناحق بودن ادعایشان، اسباب حساسیت بیشتر را درباره غیرشمار‌ها فراهم می‌کرد.

با این حال، نیاز به هنر دست و توانایی‌های حرفه‌ای غیرشمار‌ها سبب می‌شد که ارتباط اقتصادی و تجاری با آنها برقرار بماند و کمتر دچار آسیب اساسی شود. غیرشمار‌ها در جریان محاصره شهر‌ها و دفاع از آن، تافته جدابافته نبودند و از مهارت‌هایشان در حوزه‌های گوناگون استفاده می‌شد؛ خاصه آن گروهی که از این طایفه، آهنگرانی زبردست و هنرمند بودند و در نبرد‌های ادوار تاریخی پیشین، کارایی مهم و اساسی پیدا می‌کردند.

در عین حال، انکار نمی‌توان کرد که پیوستگی‌نداشتن این گروه با جامعه، چالش‌هایی را به وجود می‌آورد که گاه به نزاع‌هایی سنگین می‌انجامید. همچنین نوع نگاهی که درباره آن سخن گفتیم، سبب می‌شد گاه جریان‌ها و طوایفی را که ارتباطی با غیرشمار‌ها هم نداشتند، به آنها منسوب کنند و بر دامنه افترا بیفزایند.

امروزه گروهی که با این لقب شناخته می‌شوند، در برخی مناطق شمالی مشهد سکونت دارند و کمتر به‌عنوان اقلیتی قومی شناخته می‌شوند. بد نیست بدانیم که طوایفی مانند غیرشمارها، در دیگر کشور‌ها نیز وجود دارند و حتی گروه‌هایی از آنها ساکن اروپا هستند و به‌صورت دوره‌گرد و غیریکجانشین روزگار می‌گذرانند.

برخی پژوهشگران حوزه مردم‌شناسی، این گروه‌های جمعیتی را از یک تبار و با منشأ هندی فرض می‌کنند، اما این دیدگاه نمی‌تواند تردیدی در ایرانی بودن افرادی از این طایفه که در ایران زندگی می‌کنند، به وجود آورد؛ چراکه اگر این افسانه را درست فرض کنیم و ورود این گروه را به دعوت بهرام گور منسوب داریم، بیش از ۱۶۰۰ سال از حضور غیرشمار‌ها در این سرزمین می‌گذرد و اصالت ایرانی آنها بسیار بیشتر از برخی گروه‌های جمعیتی در این کشور است که دست‌برقضا تعدادشان اندک هم نیست.

 

* این گزارش یکشنبه ۲۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۴۸۷ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44