کد خبر: ۱۱۲۱۰
۱۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۵
تاجرآباد، خیابان خوش رنگ مشهد

تاجرآباد، خیابان خوش رنگ مشهد

محله شهرک شهیدباهنر که به قلعه خیابان معروف است، با شکل مغازه‌ها و ویترین‌های رنگ‌ووارنگ پارچه‌ها، شما را یاد فیلم‌‍‌های هندی می‌اندازد.

نجفی| تاجرآباد؛ جایی نزدیکی‌های جاده سرخس که بعد از آن شهر تمام می‌شود. با تصاویری حک شده از زمین‌های خالی و تک و توک پوست‌فروش‌هایی که پوست‌هایشان را برای فروش عرضه کرده‌اند. می‌گویند در گذشته فردی که تاجر پوست بوده در محل محدوده حضور داشته و چه بسا حضور او و هم‌صنفانش زندگی را در این محدوده از شهر شکل داده باشد و از همان وقت‌ها این محل به اسم «تاجر» معروف شده است.

تاجرآباد از یک خیابان در بولوار حر شروع می‌شود. وارد حر ۸۲ که می‌شوی با فضای متفاوتی در مقایسه با سایر نقاط شهر روبه‌رو شده‌ای. تاجر‌آباد در اصل یک خیابان اصلی با مغازه‌های کوچک و بزرگ است. با پارچه‌های آویزان از دیوار‌ها یا در مغازه‌ها. پارچه‌هایی که ما را یاد فیلم‌های هندی و پاکستانی می‌اندازد. آن هم به خاطر حاشیه‌های طلایی و براق پارچه‌ها که ویژگی پوشش این افراد است. شاید به خاطر همین و البته پوشش ساکنان این محل است که به اینجا «پاکستان دوم» هم می‌گویند.

اگرچه در پرسش و پاسخ‌های ما درباره سکونت افراد پاکستانی در این محل معلوم شد چنین چیزی صحت ندارد و ساکنان محل را روستاییان اطراف مشهد و شهرهایی، چون تربت‌جام و تربت‌حیدریه، بلوچ‌های استان سیستان‌و‌بلوچستان خودمان تشکیل می‌دهند.

 تاجرآباد در اصل تکه‌ای متفاوت از شهر است. این تفاوت را می‌توان غیر از ظاهر محله در فرهنگ شهرنشینی، آداب و رسوم و برخورد اهالی با هم دید. زندگی این خرده‌فرهنگ‌ها با وجود تفاوت‌های فرهنگی با هم یک جور هم‌زیستی مسالمت‌آمیز به بار آورده است. شاید باورکردنش کمی سخت باشد در محله‌ای کوچک، فرقه‌های مختلف مذهبی که هر کدام از شهر و دیار دیگری مهاجرت کرده‌اند، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنند. ولی کافی است گذری بر خیابان اصلی تاجرآباد داشته باشید تا همه طور آدم ببینید که در کنار هم زندگی می‌کنند، راه می‌روند، خرید می‌کنند، حرف می‌زنند و در کل زندگی می‌کنند.

اگرچه گاه اختلافات یا خبر‌های تلخ و شیرینی نیز از تاجرآباد منتشر شده که به خاطر تندروی برخی فرقه‌های مذهبی بوده و در برخی مواقع برخی کار‌های محافظه‌کارانه و امنیتی در این محدوده بیشتر از سایر نقاط شهر انجام می‌شود، می‌توان گفت این تکه از شهر با تمام تفاوت‌های ظاهری و فرهنگی‌اش همسایه آرام شهر است. همسایه‌ای که ساکنانش توقع دارند فارغ از هرنوع تفاوتی قائل شدن مانند سایر نقاط شهر به آنها نگریسته شود.

 

تاجرآباد، بلوچستان مشهد

 

به جای جریمه مردم را راهنمایی کنید

حاشیه‌ها در بیشتر مواقع همیشه پر‌رنگ‌تر از اصل مطلب دیده می‌شوند. این موضوع می‌تواند جریانی را تغییر بدهد، جزئیات بیشتری از حقایق را آشکار سازد و در مجموعه حالا دیگر رسانه‌هایی پیدا شده‌اند که فقط و فقط حاشیه‌ها را پوشش می‌دهند و خوب می‌دانند که نان در همین حواشی است.

اما شهر و حاشیه‌هایش ظاهرا نه تنها آنچنان جذابیتی ندارد که حالا سوءمدیریت و اتفاقات ریز و درشت قضایی و انتظامی حاشیه شهر به مرکز شهر هم سرایت کرده و خیلی‌ها منشا اغلب این اتفاقات را نابه‌سامانی حاشیه شهر می‌دانند. تاجرآباد چیزی خارج از حاشیه است. محله‌ای که از همان ورودی‌اش می‌توان کمبودهایش را آشکارا دید. خودِ اهالی هم می‌گویند نیازی به صحبت کردن ما نیست بروید چرخی در محله بزنید تا حساب کار دست‌تان بیاید. این گزارش نتیجه چرخی بود که در خیابان‌های بدون آسفالت و شلخته محله تاجرآباد زدیم.

 

شهرداری به جای راهنمایی کردن، برخورد سلبی می‌کند

زندگی جریان داشته و ظاهرا کسی گِله‌ای ندارد حتی آن کفاشی که در دکانی یک در یک نشسته و دارد سوزن بزرگی را به پاشنه کفش‌ها فرو می‌کند. مثل همیشه در محله‌های محروم این‌چنینی، سوپرمارکت‌های زیادی بدون مشتری هستند و میوه‌فروشی‌هایی که تمام دار و ندارشان دو سبد سیب‌زمینی و پیاز هستند.

وارد محله که می‌شویم قرارمان با امام جمعه مسجد شیعیان است. ولی قبل از آن سری به یک املاکی می‌زنیم. املاکی‌ها هم چانه گرمی دارند و می‌دانند باید از کجا و چگونه آغاز کنند؛ «مشکل، ترافیک زیاد است. نکته دیگر رفت‌و‌آمد بچه‌ها و شلوغی مدرسه که توی محل ایجاد می‌کند؛ حالا بعد‌از‌ظهر که بیایید شلوغ‌تر از اینها هم می‌شود. هر روز برای نظافت از طرف شهرداری می‌آیند. متاسفانه شهرداری هزینه بیشتری برای ساخت‌و‌ساز از خانواده‌های اینجا می‌گیرد. در‌صورتی‌که اهالی اینجا وضعیت مالی مناسبی ندارند.»

و مگر مناسب نبودن وضعیت مالی و فرهنگی و اجتماعی این محله آن‌قدر پنهان است که دیگران آن را نمی‌بینند؟ صاحب املاک، اما در صلح وارد می‌شود و دیگران را هم به صلح‌طلبی دعوت می‌کند. به اینکه شهرداری می‌تواند به جای برخورد سلبی از در مصالحه وارد شود؛ «انتظار داریم شهرداری بیاید و اهالی را راهنمایی کند تا اینکه سریع دست به پلمب ببرد. از طرف دیگر به لحاظ قومیتی اغلب مردم اینجا مهاجر شهرستانی هستند. از تربت‌جام، تربت‌حیدریه، سرخس و... اینجا هم که کارگر زیاد است، هم زن و هم مرد سر زمین‌های کشاورزی کار ‌ می‌کنند.»

مرد دیگری که در املاکی نشسته هم آدرس خوبی از محله می‌دهد. اینکه پیگیری ساخت بعضی خانه‌ها چندین سال طول می‌کشد و کسی جوابت را نمی‌دهد. او می‌گوید؛ «الان انتهای همین حر ۸۲ کانالی زده‌اند که پر از آب شده. بچه‌ها می‌رفتند توی کانال شنا می‌کردند و حتی یک بار یک بچه توی کانال خفه شد. این کانال هنوز هم هست و هیچ‌کس تصمیم درستی برایش نگرفته گویی اصلا اتفاقی برای هیچ‌کس نیفتاده است.

 

تاجرآباد، بلوچستان مشهد

 

اغلب اهالی از مهاجرین شهرستان‌های اطراف هست

از همان بدو ورود همه اهالی یا لااقل بیشترشان لباس‌های بلوچی به تن دارند. صاحب املاکی می‌گوید؛ «بیشتر اهالی تاجرآباد از شهرستان‌هایی که گفتم آمده‌اند، بافت بلوچی دارند و طبیعتا خب لباسش پوشیدنشان هم شبیه آنهاست. الان در این محله خرید و فروش که راکد است و فقط اجاره رونق محدودی دارد. شما نگاه کنید شهرداری می‌خواسته اینجا فضای سبزی درست کند که فعلا خبری نیست. خدماتی آن‌چنانی وجود ندارد جز اینکه هزینه از ما می‌گیرند. اینجا، چون اغلب در یک سطح فرهنگی هستند و کارشان کارگری است، مشکلی با هم ندارند. شما اگر می‌خواهید گزارشی تهیه کنید توی همین کوچه‌ها گشت بزنید مطلب دست‌تان می‌آید که باید روی چه موضوعی تمرکز کنید.»

تیر خلاص را می‌زند و این یعنی حرف زدن بیشتر از این فایده‌ای ندارد. حالا اینکه ما ببینیم یا نه شاید در وهله اول خیلی اهمیت ندارد ولی نکته اصلی اینجاست که آیا مسئولان مربوطه هم این وضعیت را با دقت مشاهده کرده‌اند؟

 

اغلب مردم اینجا مهاجر شهرستانی هستند. از تربت‌جام، تربت‌حیدریه، سرخس و... اینجا هم که کارگر زیاد است

نباید  بهانه دست مغرضین بدهیم

بعد می‌رویم سمت یکی از مساجد اهل سنت. تمام نکته این محله همین است که اغلب از برادران اهل سنت هستند. به هر حال محله‌های شلوغ و میلان‌های پر‌رفت و‌آمد طبق آن چیزی که امام جماعت این این مسجد می‌گوید، نیاز به چندین مسجد دارد.

مولوی محمد درباره پلمب یکی از مساجد اهل سنتی به خاطر مسائل عمرانی و مشکلات فنی می‌گوید؛ «مردم این محله از سال‌۸۵ هر سال یک خانه اجاره می‌کردند که تبدیل به نمازخانه شود. تا اینکه خودشان به این نتیجه رسیدند که باید پولی بگذاریم و خانه مستقلی را برای این کار اختصاص دهیم. این پول جور شد تا سال ۹۰ این خانه را خریدار کردیم. خب جمعیت اینجا زیاد است. یعنی الان همه برای نماز می‌روند مسجد النبی (ص). به هر حال ما داریم در جامعه اسلامی زندگی می‌کنیم و شکر خدا به لطف این امنیت داریم اینجا زندگی می‌کنیم. شهرداری به خاطر بعضی از مشکلاتی که در ساخت‌وساز مسجد وجود داشت مسجد را پلمب کرد و بلوکه را گذاشت. خب برخی‌ها آمدند از این موضوع سوءاستفاده کردند و عکس‌های این پلمب را به ماهواره‌ها و شبکه‌های مختلف فرستادند. فکر می‌کنم می‌توانستند خیلی مسالمت‌آمیزتر این کار را بکنند و ما را برای رفع این مشکل کنند. ولی خب همین موضوع را عده‌ای مغرض عَلم و علیه نظام از آن استفاده کردند. الان هرکسی از اینجا رد می‌شود، شیعه و سنی با خودش می‌گوید شهرداری چرا خانه خدا را پلمب کردند. منظورم این است که واقعا شهرداری می‌توانست خیلی بهتر و مسالمت‌آمیزتر با این موضوع برخورد کند. امیدوارم زودتر مشکل این مسجد حل شود.»

 

تاجرآباد، بلوچستان مشهد

 

شغل برخی اهالی نگهداری مرغ است!

از خانه‌ها بوی مرغ و خروس می‌آید. چند ده بچه قد و نیم‌قد بدون دمپایی و محافظ درست و حسابی در حال بازی‌اند. دوچرخه‌هایشان هم‌زمان چند بچه روی زین و دوشاخه و تَرک نشسته و خنده‌های زیبایی که اِنگار عین خیالشان نیست که چه دارد بر سرشان می‌گذرد یا شاید هم هنوز متوجه نشده‌اند. ظاهرا اهالی تاجرآباد علاقه‌ای به خریدن مرغ آماده و پوست کنده از بازار ندارند و دوست دارند خودشان مرغ بکشند و بخورند. حالا این به عقاید مذهبی برمی‌گردد یا این را که از نظر مالی به صرفه است، نفهمیدیم. از طرف دیگر ماشین خرید فروش مرغ مادر هم که داغ است

و بلندگو‌ها به جای سبزی خوردن و کوکو؛ مرغ مادرِ تخم‌گذار خرید فروش می‌کنند. از طرف دیگر حجم بقالی‌ها و فاسد شدن مواد غذایی هم مشکل دیگری است که به خاطر بی‌توجهی به تاریخ مواد غذایی توسط اهالی خریده و مصرف می‌شود! متاسفانه مرکز بهداشت در چندسال اخیر جز یکی دوبار، حضور فعالی برای آگاهی مردم نداشته و ظاهرا باید برای جلوگیری از سرایت بیماری بین دام و انسان زودتر دست به کار شود.

 

دغدغه  فرهنگ‌سازی

حاج‌آقا علیزاده، یکی از دغدغه‌مندان فرهنگ در تاجرآباد است. او  در اولین اقدام بعد از ورودش تصمیم می‌گیرد پیگیر بازسازی مسجد شود. رایزنی با شهرداری و سایر نهاد‌ها برای بازسازی مسجد و آوردن برخی تجهیزات به آنجا، از اتفاق‌هایی است که در مدتی کوتاه، مسجد مهدیه را سروسامان می‌دهد و فضای مناسبی به آن می‌بخشد، تاجایی‌که تعداد نمازگزاران مسجد افزایش می‌یابد و کلاس‌های قرآنی در آنجا رونق می‌گیرد، اما این کلاس‌های قرآنی نباید بی‌ثمر برگزار شود؛ چراکه بسیاری از بانوان محل حتی توانایی روخوانی هم ندارند، از این‌رو حاج‌آقا علیزاده به همراه همسرش طرحی را اجرا می‌کند که بر مبنای آن، یک صفحه قرآن بار‌ها تکرار می‌شود و بانوان کاملا روخوانی را می‌آموزند؛ طرحی ساده، اما ابتکاری و موثر در یادگیری روخوانی قرآن برای بانوان حتی آنها که سواد خواندن و نوشتن ندارند یا از اشتباه خواندن خجالت می‌کشند.

 

* این گزارش دوشنبه، ۳ آبان ۱۳۹۵  در شماره ۲۱۹ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44