روز ۲۶ اردیبهشت امسال بود که از علی علیزاده گزارشی چاپ کردیم با این عنوان «پسری که تسلیم نمیشود». علی جوان ناشنوایی است که حالا نائبقهرمان دوومیدانی ایران و آسیاست. او سهسالی میشود که پای ثابت مسابقات کشوری است و از سال گذشته، عضو تیم ملی دوومیدانی ناشنوایان ایران است.
ورزشکار محله رسالت که عنوان پرمدالترین ورزشکار ایران در مسابقات آسیایی تهران را یدک میکشد، اوایل آذر امسال در مسابقات ویژه ناشنوایان آسیا که در مالزی برگزار شد، بازهم درخشید و مدال نقره را به دست آورد.
این اولین بار نیست که علی در مسابقات برونمرزی شرکت میکند. او در مسابقات جهانی روسیه هشتم شد و در مسابقات اربیل عراق هم رتبه سوم را کسب کرد. اما مسابقات آسیایی ناشنوایان مالزی برای او از اهمیت ویژهای برخوردار بود؛ ششماه روزی ششساعت تمرین کرده بود تا در این رقابتها روی سکو برود و برای کشورش افتخارآفرین باشد.
بتولخانم، مادر علی باز هم مثل گفتوگوی قبلی، ایما و اشارههای علی را برای ما ترجمه میکند: خیلی زحمت کشیدم. صبحها سهساعت تمرین میکردم و عصرها هم سهساعت. کلی عرق ریختم و تمرین کردم. این چندماه آخر هم اردو پشت اردو. نه خانواده دیدم و نه توانستم درست به درس و مشقم برسم. بااینحال ارزشش را داشت؛ اینکه جزو مدالآوران ایران در المپیک آسیایی باشی، خیلی لذتبخش است.
علی از سطح بالای مسابقات آسیایی میگوید. در رشته ۱۵۰۰متر، ۲۱دونده حضور داشتند که هرکدامشان میخواستند روی سکو بروند. از میان دوندهها، هفتنفر به فینال مسابقات میرسند که علی هم یکی از آنهاست؛ «حیف از آن دوثانیه. نفر اول که عراقی بود به فاصله چشمبرهمزدنی از کنارم رد شد و مدال طلا را از آن خودش کرد. واقعا میتوانستم طلایی ایران در مسابقات آسیایی ناشنوایان باشم.»
رکورد علی دراین رقابتها ۴ دقیقه و ۷ ثانیه بود. خودش خیلی امیدوار است که در مسابقات بعدی رنگ مدالش بهترین باشد. او میگوید: سال آینده مسابقات جهانی ژاپن را در پیش دارم و از حالا تمریناتم را شروع کردهام.
علی با امیدواری زیاد ادامه میدهد: باید حرفهایتر باشم. باید مربیهای بهتری داشته باشم و تغذیه و استراحتم بهموقع باشد؛ حتی اگر خودم هزینه کنم، اینبار برای کشورم مدال طلا را به دست میآورم.
خودش میگوید مشهدیها زیاد او را نمیشناسند، اما همشهریهای تربتی برایش سنگ تمام گذاشتند. در مراسم استقبالش، عکس بزرگ علی را در سردر شهر گذاشته و رویش نوشته بودند «تیزپای تربتی». او میگوید: اهالی تربت حیدریه و روستایمان، محمدآباد، خیلی به من روحیه دادند و حتی خیلی از مدیران شهری هم به دیدن من آمدند.
علی در پاسخ به این سؤال که چه خواستهای از مدیران ورزشی و شهری داری، تنها میگوید: «شغل». یک کار که بتوانم هزینههای ورزش حرفهای را تأمین کنم. پدر من کارگر است و تا همینجا هم از او بسیار ممنونم. من اگر شغل داشته باشم، تا قهرمانی المپیک هم میروم.
* این گزارش چهارشنبه ۵ دیماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۰ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.