کد خبر: ۱۰۷۶۹
۱۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

عثمان محمدپرست همیشه برای دلش می‌نواخت

استاد عثمان محمد‌پرست، ملقب به عثمان خوافی، از نوازندگان چیره‌دست «دوتار» هنرمند توانا و نام‌آشنای موسیقی مقامی خراسان و ایران است.

کمتر کسی است که ترانه معروف «نوایی نوایی» را نشنیده باشد، اما شاید کمتر کسی بداند یکی از نوازنده‌های این آهنگ زیبا و خاطره‌انگیز در محدوده خیابان امام خمینی (ره) زندگی می‌کرد. کسی که ۴۶ سال قبل با پنجه‌زدن به سیم‌های دوتارش خواند: «بنازم به بزم محبت که آنجا/ گدایی به شاهی مقابل نشیند» استاد حاج عثمان محمد‌پرست، فرزند دین‌محمد، ملقب به عثمان خوافی، از نوازندگان چیره‌دست «دوتار» هنرمند توانا و نام‌آشنای موسیقی مقامی خراسان و ایران بود. این استاد دوتارنواز و خیر مدرسه‌ساز که متولد سال‌۱۳۰۷ بود، او ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ در بیمارستان ۲۲ بهمن خواف در سن ۹۳ سالگی درگذشت. گفتگوی زیر اسفندماه ۱۳۹۳ در شماره ۱۳۵ شهرآرا محله منطقه ۸ منتشر شد که در زیر به مرور مجدد آن می‌پردازیم. 


بی‌استاد آموختم

در خواف به‌جز دوتار ساز دیگری نبود، در مسیر خانه به مدرسه یک مغازه خیاطی قرار داشت که صاحب آن دوتارش را در آنجا آویزان می‌کرد. بعضی اوقات که خیاط می‌نشست و در آنجا دوتار می‌زد، همه مردم دور او جمع می‌شدند و به دوتارنوازی او گوش می‌کردند. آن زمان مثل حالا برق و تلفنی که بتوانی همه‌چیز را در دسترس داشته باشی نبود، «دوتار» هم جزو وسایلی بود که شما یا باید آن را کنار خیابان می‌دیدی یا در عروسی‌ها.
وقتی این خیاط در کنار مغازه‌اش دوتار می‌نواخت، دلم می‌خواست یاد بگیرم.

من گرفتار موسیقی شده بودم، هر وقت که از مدرسه می‌آمدم، با خودم می‌گفتم چه‌کار کنم که بتوانم بنوازم، بالاخره به او گفتم اگر می‌شود این دوتار را به خانه ببرم و بنوازم، او هم قبول کرد و تارش را به من داد. وقتی دوتار را به خانه بردم پدر و مادرم سرم فریاد زدند و قیامتی برپا کردند.
آنها موسیقی را بد می‌دانستند، اما با وجود تمام مخالفت‌هایشان آن‌قدر پافشاری کردم تا اینکه خانواده‌ام به نیت اصلی من از ساززدن پی بردند و فهمیدند تار سبب گمراهی‌ام نخواهد شد و از آن به بعد خود آنها هم مشوقم برای ادامه این راه شدند.

بر خلاف تصور برخی که موسیقی را نمی‌توان بدون استاد آموخت، باید بگویم من هرگز استادی نداشتم. هر کس موسیقی زیبایی می‌زد یا شعر زیبایی می‌خواند، سریع یاد می‌گرفتم و آن را می‌نواختم و همین‌طور بدون استاد روز‌به‌روز بهتر می‌شدم. یک‌بار از من پرسیدند چطور بدون استاد ساززدن را یاد گرفته‌ای؟ پاسخ دادم «چطور یک مخترع وسیله‌ای را اختراع می‌کند. فکر کنید من هم مخترع هستم.» علاوه‌بر تار ویلون هم می‌زنم که البته این‌کار را خیلی دنبال نکردم، اما اطمینان دارم هر سازی را که می‌خواستم، می‌توانستم به‌طور حرفه‌ای کار کنم.

 

در وصف مقام موسیقی مقامی استاد عثمان

 

اطمینان خانواده‌ام را جلب کردم

من که نمی‌توانستم از علاقه‌ام به دوتار دست بکشم در اتاقی جدا از خانواده تار می‌نواختم. یک شب در خانه بودم که یکی از دوستانم پیشم آمد، قرار شد من دوتارنوازی کنم و او بخواند. من هم با او شروع به خواندن در وصف حضرت محمد (ص) کردم، وقتی خواندنمان تمام شد رفتم چای بیاورم، اما همین که در را باز کردم پدرم را پشت در دیدم، خیلی ترسیدم ولی او جلو آمد و پیشانی‌ام را بوسید و گفت که مدت‌هاست تو را تعقیب می‌کنم و تا به امروز از تو عمل خلافی ندیده‌ام. امشب هم دیدم در وصف حضرت محمد (ص) می‌خوانی، دیگر با تو کاری ندارم. به مادرت هم می‌گویم مزاحمت نشود. از آن شب به بعد دیگر آزاد شدم.


راننده جاده شدم

من تا کلاس چهارم ابتدایی درس خوانده‌ام. بزرگ‌تر که شدم، پدرم برایم مغازه‌ای گرفت و دکان‌داری می‌کردم. آن مغازه را فروختم و پولش کم‌کم خرج شد، وقتی به خودم آمدم دیدم دیگر پولی برایم باقی نمانده است. بعد از آن با ۱۴‌هزار تومان قسطی یک کامیون خریدم و خودم رانندگی پایه‌یک را آموختم، درست مثل موسیقی بدون استاد. نخستین کسی که در خواف ماشین خرید، من بودم.

با این ماشین هر چند روز یک‌بار مردم را به شهر و روستا‌های اطراف می‌بردم. بعد از ۱۰ سال کامیون را فروختم و اتوبوس خریدم و کم‌کم خطی در مسیر خواف، تربت و مشهد راه‌اندازی کردم و مدت ۲۷‌سال راننده اتوبوس بودم و کنار آن در اوقات فراغتم می‌نواختم.


فرزندانم موسیقی کار نمی‌کنند

خیلی‌ها اعتقاد دارند موسیقی ابزار لهو و لعب است، اما باید بگویم، موسیقی هم خوب است و هم بد. بستگی به فردی دارد که آن را می‌نوازد. مهم این است که تا چه اندازه پایبند اعتقاداتت باشی و از یک حد فراتر نروی و در آن به‌دنبال چه هدفی باشی. یکی مانند من با موسیقی به خدا نزدیک می‌شود و برای دلش می‌نوازد و یکی هم از راه موسیقی دچار لهو و لعب می‌شود که تصور می‌کنم این نوع موسیقی حرام است، متاسفانه برای برخی مردم موسیقی راهی برای ورود به دیگر مباحث می‌شود و اصل موسیقی و زیبایی آن را فراموش می‌کنند. من سه‌دختر و شش‌پسر دارم، اما به هیچ‌یک از آنها اجازه ندادم وارد عرصه موسیقی شوند، چون می‌ترسیدم در این موقعیت آنها مسیر را اشتباه بروند و گمراه شوند.

یکی با موسیقی به خدا نزدیک می‌شود و برای دلش می‌نوازد و یکی هم از راه موسیقی دچار لهو و لعب می‌شود


بانی ساخت ۷۴۰‌مدرسه شده‌ام

بیشتر افرادی که به‌دنبال موسیقی یا هر هنر دیگری می‌روند، به فکر این هستند تا راهی برای کسب درآمدشان باشد، اما من از هنر موسیقی پولی جمع‌آوری نکرده‌ام و همیشه برای دلم می‌نواختم و خدا هم در این مسیر به من کمک کرده که تاکنون بانی ساخت ۷۴۰‌مدرسه شده‌ام. شاید برای برخی مردم عجیب باشد که چطور توانسته‌ام با این ساز بانی ساخت مدرسه باشم، اما باید بگویم زمانی که راننده اتوبوس بودم، مسافری داشتم که دانشجوی تهران بود و من راننده در خواف، وقتی دیدم این پسر دانشجو، آدم روشن‌فکری است با هم رفاقت کرده و از آن زمان شروع به مدرسه‌سازی کردیم.

من و مرحوم مجتبی کاشانی جامعه‌ای با نام «جامعه یاوری» تشکیل دادیم و با کمک مردم بزرگ ایران که خیلی دوستشان دارم مدرسه می‌ساختیم تا جهل و نادانی از مملکت ریشه‌کن شود، این شد که من جزو خیران مدرسه‌ساز شدم و به یاری خدا تا زمانی‌که بتوانم، به این رویه ادامه خواهم داد. من رعیت این مملکت هستم و دوست دارم مملکتم پیشرفت کند و نوکر خارجی‌ها نباشیم، چون هم پول، هم دانش و هم آگاهی بیشتری درمقایسه با آنها داریم. آن زمان تار و نوازندگی برای کسی جانیفتاده بود و بیشتر مردم با آن مخالف بودند و این علاقه من در زمان ازدواجم هم برایم دردسر شد. در خواف عاشق دختری شدم که پدرش قاضی بود.

وقتی به خواستگاری‌اش رفتم، چون دوتار می‌زدم خانواده‌اش قبول نکردند. یکی از معتمدان روستا را برای خواستگاری فرستادم باز هم قبول نکردند، اما من که یک‌بار او را دیده بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم، عقب ننشستم و یک روز که می‌دانستم پدرش در خانه نیست به منزلشان رفتم و از خودش و مادرش پرسیدم آیا من را به دامادی خانواده‌شان می‌پذیرند، او هم سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت. من پاسخم را گرفتم و خیالم راحت شد و درنهایت با اصراری که کردم، این ازدواج سر گرفت و توانستم به دختری که دوست داشتم برسم. ۱۵ سال است از رفتنش می‌گذرد، اما هر چه فکر می‌کنم هیچ کس مانند او نیست و باید بگویم از او راضی بودم و بهترین زن در زندگی‌ام بود.

 

در وصف مقام موسیقی مقامی استاد عثمان

نگذارید دشمن فریبمان بدهد

تمام مشکلات ما در این است که آگاهی لازم را نداریم. شیعه و سنی با هم برابرند، دشمن تلاش می‌کند بین ما تفرقه بیندازد تا بتواند بر ما مسلط شود. ما یک پیامبر و یک کتاب داریم و همه به معاد معتقدیم. ما هم مانند دیگر مردم به حضرت علی (ع) اعتقاد داریم و دوستدارشان هستیم، اما نمی‌دانم چرا برخی مردم تلاش دارند خلاف این موضوع را ثابت کنند و روابط شیعه و سنی را بر هم بزنند، هدف آنها این است که با ایجاد تفرقه، افرادی مانند داعش را بر ما مسلط کنند. شاید سخن امام راحل بهترین سند بر این گفته باشد، امام خمینی (ره) معتقد به وحدت امت اسلام (صرف نظر از گرایش‌های مذهبی آنان) در مقابل استعمارگران و دشمنان اسلام بود. دعوت به وحدت، بخش مهمی از پیام‌ها و سخنرانی‌های امام راحل را به خود اختصاص می‌داد. حضرت امام (ره) هرگونه حرکتی را که به تفرقه مسلمانان و بهره‏‌برداری استعمارگران بینجامد، جایز نمی‌دانست.

من همیشه برای دلم می‌نواختم و خدا هم در این مسیر به من کمک کرده که تاکنون بانی ساخت ۷۴۰‌مدرسه شده‌ام

او با صدور فتوا‌های منحصربه‌فرد و حمایت از اعلام هفته وحدت در جهان اسلام در سالگرد تولد پیامبر اکرم (ص) و صدور پیام‌های پیاپی، راه‌های عملی وحدت شیعه و سنی را ارائه می‌کرد و در تمام دوران در برابر تلاش‌هایی که نتیجه آنها تفرقه و جدال بین شیعه و سنی بود، به مقابله برمی‌‏خاست. امام خمینی (ره) معتقد بود که ایمان به خدای یگانه و اعتقاد به رسالت خاتم‌الانبیا (ص) و ایمان به قرآن مجید به‌عنوان منشور ابدی هدایت و اعتقاد به ضروریات و شعائر و احکام دینی همچون نماز، روزه، زکات، حج و جهاد محور‌های استواری برای وحدت عملی همه پیروان مذاهب اسلامی در برابر مشرکان و دشمنان دین اسلام است. اما متاسفانه هنوز هم مشاهده می‌کنیم برخی مردم بی‌توجه به عواقب این دوگانگی‌ها فریب دشمن را خورده و تفرقه ایجاد می‌کنند.

اعتقاداتمان را فراموش نکنیم

این روز‌ها برخی مردم پایبند اعتقاداتشان نیستند. ما تاریخ چند هزار ساله داریم که بسیاری از کشور‌ها ندارند. متاسفانه به‌دلیل ناآگاهی، برخی مردم فریب بیگانگان را می‌خورند و یادشان می‌رود به کشور و اعتقاداتشان پایبند باشند. این روز‌ها احترام به والدین را دیگر مانند گذشته نمی‌بینید و گاهی مشاهده می‌کنید فرزندان به‌راحتی به پدر و مادرشان توهین می‌کنند.

احادیث و روایات بسیاری درباره دروغ‌گویان داریم که به‌خاطر یک دروغ، ۷۰ هزار فرشته، دروغ‌گو را لعنت می‌کنند. اما تاکنون به این فکر کرده‌اید که در طول روز چند بار دروغ می‌گویید و در نهایت با این توجیه که مصلحتی است، خودتان را قانع می‌کنید. وقتی از برادر مومن خود چیزی می‌بینید که ناخوشایند است چرا به او نمی‌گویید و پشت سرش غیبت می‌کنید، اینها نشانه مسلمان نیست همه اینها برای این است که قرآن را به‌درستی نشناخته‌ایم و به سخن پیامبر اکرم (ص) بی‌توجه هستیم و به‌دلیل ناآگاهی به‌راحتی فریب دشمن را می‌خوریم.

من در تعدادی فیلم هم بازی کرده‌ام. در فیلم «فردا» راننده کامیونی بودم که دوتار می‌نواخت که این فیلم موجب سفر من به ژاپن شد. من در فیلم‌های «در غبار نور»، «زیر سلطه من آیید» و «سفر» هم بازی کرده‌ام که در آنها قطعاتی از دوتار را می‌نوازم. نواختن من سبب شده تا علاوه بر ژاپن به کشور‌های قطر، آفریقا و روسیه هم سفر کنم. 


هرجایی نمی‌نوازم

من آدم محکمی هستم و در هر جایی ساز نمی‌زنم مگر در دانشگاه، تلویزیون یا برای کار‌های خیر، در ولایت خودم هم فقط چند دفعه ساز زده‌ام آن هم در مواقعی که مجبور شده‌ام. برخی مردم درباره موسیقی اطلاعاتی ندارند و به هر کس که موسیقی کار می‌کند، به چشم یک مطرب نگاه می‌کنند در‌صورتی‌که نوای مورد علاقه من موسیقی عارفانه است و شعر کارهایم را از اشعار حافظ، سعدی و عبدالرحمان جامی انتخاب می‌کنم.

 

* این گزارش در شماره ۱۳۵ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۵ اسفندماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44