خانواده نخودیها سال ۱۳۹۲ در مشهد متولد شدهاند. اسمهایشان هم بزرگنخودی، ننهنخودی، بابانخودی، ماماننخودی، نخودی، گل نخودی و فسقلنخودی است. درواقع خانواده هفتنفره ایرانی با سهفرزند که در کنار پدربزرگ و مادربزرگشان زندگی میکنند. اما خانواده ایرانی خانوادهای مشکلگشاست.
حالا اگر اسمش هم نخودی باشد که دیگر همه را ناخودآگاه به یاد نخود مشکلگشا میاندازد؛ و این همان خواسته طراح و سازندگان این عروسکهاست. جوانهایی که با ایدههای ناب و خلاقانه در کنار هم قرار گرفتهاند و یکی از مهمترین اهدافشان معرفی و ساخت مجموعه عروسکی باهویت و نشاندهنده باورها و فرهنگ ایرانیها در زمینه مشکلگشایی از کار دیگران است.
عروسکهایی که خواستگاهشان مشهد است و بهصورت نمادین نشاندهنده باور نخود مشکلگشای آقا علیبن موسیالرضا (ع) هستند. ایده آنها با نام خانواده نخودیها در سال ۱۳۹۲ در مسابقهای با عنوان «سوغات زائر کودک و نوجوان» که موضوع دومین دوره مسابقات ایدهپروری مرکز رشد و فناوریهای زیارت پارک علم و فناوری بود، مقام نخست را به دست آورد.
بهترین فرصت برای گفتگو با بروبچههای شرکت «پالاندوز کیمیای ایرانیان» ولادت سرور شهرمان امام رضا (ع) است. در دفتر نشریه شهرآرامحله پذیرای بهروز کریمی مدیر این گروه و عروسکهایشان میشویم.
بهروز کریمی متولد سال ۱۳۷۰ است و بزرگشده محله احمدآباد و البته کودکیاش تا ۱۳ سالگی در منزل مادربزرگش گذشته. مادربزرگی که سالها با تعریفکردن قصه و البته به قول آقای کریمی قصههای جدید که نمیداند آنها را از کجا میآورده، آیندهای شیرین برای او مانند پایان خوش تمام قصههای دنیا رقم زده است. با انرژی و سرحال در دفتر ما حاضر شده است و یکییکی عروسکهایش را با دقت از داخل بسته در میآورد و روی میز میچیند.
حدود یکساعت طول میکشد تا مصاحبه را شروع کنیم. چون این جوان ۲۵ ساله آنقدر فکر و ایده دارد، آنقدر در حوزههای مختلف فعال است و آنقدر بهدنبال کارآفرینی برای هنرمندان این شهر که از گفتگوی اصلی دور میشویم. اما بعد از یکساعت با شناختی که از او بهدست میآوریم مهمترین سؤال ما از او درباره خانوادهاش میشود.
پدرم رئیس سازمان فنیو حرفهای و کاردانش استان خراسان رضوی بود و مادرم کارمند دانشگاه الزهرا (س) و نقاش. پدرم همیشه در خانه از بازدید نمایشگاههای کارآفرینان صحبت میکرد و از رشتههای جدید فنی و حرفهای. مادرم هم نقاشی میکرد. آنها خیلی به دولت خدمت کردند، اما چون سیستم کارمندی را بهخوبی درک کردهام دلم میخواست کارآفرین باشم نه کارمند. بهطوری که همین الان سیستم کاری من و همکارانم در شرکت کارمندی نیست.
اما قهرمان زندگی من مادربزرگم است که تا ۱۳ سالگی در منزل ایشان که در خیابان بابک قرار دارد، بزرگ شدم. چون پدر و مادرم کارمند بودند. او فراوان برایم قصه میگفت و طوری شده بود که شبها خوابهای داستانی میدیدم. اما در همان کودکی تماشای فیلم «گربههای آوازهخوان» باعث شد عشق بازیگری به سرم بزند و اتفاقا شرایطی فراهم شد تا در فیلم کوتاه «عاشقانههای پرواز» به کارگردانی آقای صباغزاده با محوریت امام رضا (ع)، نقش فرزند شهیدی را بازی کنم.
به این بخش از صحبتهایش که میرسد میگوید: کلا بچهای شیطان بودم و قوم و خویشها مرا که میدیدند میگفتند زلزله آمد. بهطوری که حتی اگر در اتاق دربسته میماندم حتما یک خرابکاری میکردم. اما در دوره دبستان رئیس انجمن شوراهای دبستان شدم. همان زمان هم دوست داشتم آدمها را دور هم جمع کنم و اگر بشود مشکلی را حل کنیم.
میخندد و ادامه میدهد: در مسجد قائم (عج) هم بچهها را دور هم جمع میکردم و یکی از فعالیتهای ما جمعکردن پول از اهالی برای کمک به نیازمندان بود. پولها را به خالهام که کارمند کمیته امداد بود میدادم تا به نیازمندان کمک کند. این را هم بگویم که من از بچههای کانون پرورش فکری هستم و دائم به کانون فلسطین رفت و آمد میکردم. اما متأسفانه الان کانونها حال و روز خوشی ندارند.
کریمی میرسد به نوجوانیاش. میگوید: به اصرار خانواده وارد رشته ریاضی و فیزیک شدم و در دانشگاه بجنورد رشته معماری قبول شدم. همانجا هم باتوجه به علایقم، خانه تئاتر راه انداختم و حدود ۸۰ نفری را دور هم جمع کردم و دو کار هم برای جشنواره فرستادیم.
اما یک جرقه باعث میشود این جوان خلاق که عاشق قصه و شخصیتهای کارتنی هم هست، عروسکهای نخودی را بسازد. برایمان تعریف میکند: یکی از دغدغههای من طراحی عروسک ایرانی بود. از عروسکهای دارا و سارا خوشم نمیآمد. بهنظرم کاری بدون پشتوانه و ضعیف بود. از طریق یکی از دوستانم با مسابقهای با عنوان «سوغات زائر کودک و نوجوان» که دومین دوره مسابقات ایدهپروری مرکز رشد و فناوریهای زیارت پارک علم و فناوری بود، آشنا شدم.
شهریور ۱۳۹۲ بود. نشستم و فکر کردم که زائران چه سوغاتی را بیشتر از مشهد خریداری میکنند. از طرفی در خاطرم به خوبی آجیلهای مشکلگشایی که مادربزرگم از مجالس میآورد مانده بود. او میگفت وقتی آجیلها را میخوری نیت کن و حاجتی بخواه. تا سال آینده که حاجتت برآورده شد، خودت باید آجیل پخش کنی؛ بنابراین تصمیم گرفتم خانواده نخودیها را بسازم.
شهری مشکلگشا از پلیس و طبیب گرفته تا معلمها و کارمندها که به فکر حل مشکلات هم هستند. در مقابل این شخصیتها هم «بیخودیها» قرار میگیرند. افرادی که مشکلسازند.
برای اجرای کار، تیمی تصویرساز و عروسکساز جمع میکند. خانمها مطهری و کرمانی تصویرساز هستند و خانمها آهویی و صمدی عروسکساز. آنها تصمیم میگیرند طراحی عروسکها براساس شکل نخود واقعی باشد. از طرفی اعضای خانواده نخودی هفتنفر هستند.
پدر و مادر و سه فرزند به همراه پدربزرگ و مادربزرگ. طرحشان هم این میشود: مغازههای اطراف حرم پر از عروسکهای نخودی شود وکودکان زائری که نذرهای کوچکشان در مشهد برآورده شده است، از این عروسکها بخرند و به کودکان بیسرپرست شهرشان هدیه کنند. خلاصه طرح نخودیها در آن مسابقه اول میشود و همان سال با شماره ۷۶۸۳، در وزارت فرهنگ و ارشاد ثبتش میکنند. اما از همان سال تاکنون این تیم مورد حمایت پارک علم و فناوری قرار میگیرد.
حالا این تیم بخش مهمی از راه خود را رفتهاند. کریمی میگوید: اوایل دربرابر نخودیها جبهه میگرفتند که شما دارید خرافات را رواج میدهید. اما همیشه جوابم این بود که این مدل حاجتخواستن را از زمان دوران باستان ایران هم داشتیم که با آمدن اسلام به نذر نام ائمه تبدیل شده است. گرچه هدف از عنوانشدن چنین طرحی آموزش شهروندی است نه بحث نذر. اینکه مردم مشکلگشای یکدیگر باشند نه مشکلساز هم. انگیزه دیگرهم خرید کالای ایرانی توسط زائران در مشهد بود.
او ادامه میدهد: ما نمیخواهیم دارا و سارا شویم و همه فراموشمان کنند. هدف اولمان این است که بچهها و خانوادهها بهخوبی نخودیها را بشناسند و با آنها ارتباط بگیرند؛ بنابراین ابتدا با ساختن انیمیشن، آنها را معرفی خواهیم کرد. بعد هم کتابهای نخودیها به بازار خواهد آمد و بعد، سفرنامه آنها. یک نفر تقریبا شبیه پیر پالاندوز از مشهد راه میافتد و به شهرهای ایران سفر میکند و برای بچهها برنامه اجرا میکند. بخش مهم دیگر کار ما نیز تولید انبوه عروسکهای خانواده نخودی و ورودشان به بازار است. اما بهطور طبیعی برای این بخشها به حمایت نیاز داریم.
حالا تیم پالان دوز کیمیای ایرانیان یک پک کارآفرینی هم تهیه کرده است که واحدهای مختلف آن اسامی جالبی دارد. آنها میخواهند وقتی سفارش کاری از سازمان کارخانه یا شرکتی میگیرند تمام فعالیتهای جانبی کار را خودشان به بهترین شکل انجام دهند.
کریمی برای ما میگوید: واحد پالاندوز، نمادسازی انجام میدهد. واحد الماندوز طراحی المان، واحد نمادوز واحد تولید فیلم است و کارتندوز واحد تولید انیمیشن.
این جوان خوشذوق ادامه میدهد: ما در واحد پالاندوز که نمادسازی است، یک شعار داریم: «هر نهاد، یک نماد». طبق این شعار میخواهیم برای هر نهاد و سازمان و برند، یک نماد بسازیم. هماکنون شرکتهای ما با نمادهای خارجی شناخته شدهاند. در حالی که ما سههزار نماد ایرانی داریم که میتوانیم بنابر ویژگیهای آن شرکت و نهاد، شخصیت کارتنیاش را بسازیم.
از طرفی برای نام شرکتمان هم از نمادی استفاده کردیم که در مشهد بسیار غریب مانده است. نام شرکت ما «پالاندوز کیمیای ایرانیان» است. حتما میدانید پیر پالاندوز عارفی است که آرامگاهش در کنار حرم مطهر رضوی قرار گرفته، اما متاسفانه زیاد شناختهشده نیست.
او ادامه میدهد: ما عروسکی نمادین برای طب سنتی ایران به نام «تریتا» ساختیم. تریتا نام نخستین طبیب ایرانی است. همچنین برای کشور فلسطین به سفارش سازمان جمعیت فلسطین در تهران یک نماد ساخته ایم. پکهای فرشتهنخودی را که شامل لباس نوزاد، عروسک و تشک بچه است، برای بیمارستانها ساختیم که بعضی بیمارستانهای مشهد به خانواده کودکان تازه متولدشده هدیه میکنند. حتما عروسک مسترتبلیغ را هم که دیدهاید. آن هم کار ماست. واحد الماندوزمان هم فعال شده است. اکنون در این واحد که المانهای فاخر ایرانیاسلامی طراحی میکنند، برای دونفر بهصورت مستقیم کسب و کار ایجاد شده است و نخستین المان ما در میدان بعثت طرقبه جانمایی میشود.
حرفهای پایانی این جوان ۲۵ ساله هم شنیدنی است: دوست دارم رشته عروسکسازی در دانشگاهها پایه گذاری شود. عروسکسازی سومین صنعت پولساز جهان است. در ایران با توجه به این موضوع میتوان کارآفرینی ایجاد کرد و وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشید و صادرات هم داشت. بهجای حضور این همه مهندس و پزشک و وکیل، تخصصیتر به نیازهای جامعه نگاه کنیم. بدون شک توجه به دنیای کودکان نهتنها درآمدزاست بلکه میتواند دغدغه اصلی خانوادهها را برطرف کند.
او دوست دارد از تیم همراهش نیز نام ببرد. یعنی خانمها کرمانی و بیدار و مادرشاهیان و گیوزاد و دوستینیا وآقای میرزاییاتی.
شعر خانواده نخودیها:
من «نخودی»، سرگشتهام
میرم گدایی بکنم
میرم پیش امام رضا (ع)
مشکلگشایی بکنم
...
* این گزارش شنبه ۲۳ مردادماه ۱۳۹۵ در شماره ۲۰۸ شهرآرامحله منطقه یک چاپ شده است.