حسین برادرانفر خبرنگار شهرآرا محله ۱ و ۲ است. او از سال ۱۳۹۹ این مسئولیت را برعهده دارد و هر هفته ظرفیتهای هویتی و فرهنگی محلههای مناطق ۱ و ۲ مشهد را به مخاطبان معرفی میکند.
ورود برادران به دنیای مطبوعات در سال۱۳۸۸ و با روزنامه شهرآرا بوده است.
هوا تاریک بود. چشم چشم را نمیدید. صدای افتادن بمب از آسمان شنیده میشد که دوروبرمان به زمین میخورد. فکر میکردیم مثل همیشه عراقیها دستبردار پاتک نیستند اما در تاریکی یکییکی به سرفه افتادیم. تا اینکه گفتند شیمیایی زدهاند و دود غلیطی فضا را پر کرد. ماسکهایمان را با عجله به صورت زدیم اما برای آنهایی که نزدیک بمب بودند دیگر دیر بود. بعضی همرزمانم همانجا از شدت تنفس گاز خردل شهید شدند.
گلمحمد محمدی هنوز سربازی نرفته بود که خیال ازدواج با دخترخالهاش را داشت. او متولد سال1329 و ساکن محله مشهدقلی است. ازدواج عاشقانه او با همسرش ماجرایی شنیدنی دارد.
تکواندو اولین ورزشی است که احمد انتخاب میکند اما بعد از مدتی دچار دلزدگی شده و این ورزش را کنار میگذارد. چندسالی ورزشهای مختلف از جمله والیبال، فوتسال، بسکتبال و حتی کشتی را دنبال میکند اما هیچکدام از این ورزشها او را راضی نمیکند. سرانجام نیز سراغ ورزش تکواندو میرود که اولین انتخاب ورزشیاش بوده است و تا به امروز آن را ادامه داده است.
امیرحسین علاوهبر فعالیت در دو رشته والیبال و بسکتبال، بعد از مدتی با تکواندو آشنا و فعالیت در این ورزش رزمی را شروع میکند. آنطور که امیرحسین میگوید برای خیلی از دوستان و اطرافیانش پرداختن به سه رشته ورزشی آن هم بهطور حرفهای کار سختی بود اما او توانسته با استفاده از استعداد و پشتکارش به این راه ادامه دهد.
روی در و دیوار نگارخانه تابلوهای مختلف خطاطی را میتوان دید. برخی تابلوها ترکیبی از خط و نقاشی هستند. ترکیبی زیبا که روش این هنرمند نقاش است. ورود او به عرصه هنر با خطاطی و از دوران کودکی شروع شده است.
حامد محمدیان خراسانی خطاط ساکن محله راهنمایی است او تا کنون 5نمایشگاه اختصاصی در تماشاخانه میرک داشته است.آثار محمدیان در جشنواره نشانه های مسجد حکیم اصفهان، جشنواره رضوی و...مقام آورده است.
مسئول مرکز کارآفرینی رویش میگوید: برخی از این خانوادهها ممکن است به دلیل پیری و ناتوانی جسمی توان کارکردن نداشته باشند اما تعدادی هستند که توان کارکردن دارند. این افراد ابتدا آموزش میبینند بعد از آن میتوانند از وام اشتغالزایی که از طریق کمیته امداد و یا خیران در اختیارشان قرار میدهند، استفاده کنند.خوشبختانه در سایه این حمایتها تعدادی از خانوادهها به چرخه کارآفرینی و تولید وارد شدهاند و با کسب درآمد نیاز کمتری به کمکهای خیران دارند.
کسب مقام دوم مسابقات چرتکه استان برای او و خانوادهاش غیرمنتظره بود اما باعث شد به این باور برسند که محمدطاها بااستعداد است. او از هفتسالگی رشته تکواندو را انتخاب و فعالیت ورزشیاش را تحت مربیگری استاد رحیم حامد آغاز میکند. از آنجایی که رشته ورزشی تکواندو مثل سایر رشتههای رزمی نیاز به تمرکز زیادی دارد، محمدطاها رستمی توانست بهسرعت عملکرد موفقی داشته باشد و مورد تشویق استادش قرار بگیرد.
شروع ماجرا و ارتباطش با محله نوده به 30سال قبل برمیگردد. زمانی که با همه سرمایهاش قطعه زمینی را در محله نوده میخرد و خانهای میسازد به این امید که آن را بفروشد و در جای دیگری ساکن شود اما هیچکس خانهاش را نمیخرد و او از روی ناچاری در محله نوده ماندگار میشود. 30سال از آن ماجرا گذشته است. او که تحصیلکرده حوزه علمیه است حرکتی انقلابی و جهادی را برای ارتقای سطح فرهنگی و اجتماعی محله نوده آغاز میکند. حرکتی که 30سال تمام طول کشیده و هنوز هم ادامه دارد. مهدی رحمتی همه زندگی، سرمایه و کارش را وقف کمک به مردم محروم محله نوده کرده است.
علیاکبر چند روز قبل از مراسم عروسی، یک کیسه آرد و یک گوسفند را به عنوان خرج مطبخ برای طبخ غذای عروسی به خانه پدرعروس میبرد و تعریف میکند: میهمانهای ما و میهمانهای آنها جدا از هم بودند. غذای رایج عروسی در آنزمان بیشتر آبگوشت و قیمه بود. بعد از خوردن شام با یک مینیبوس برای بردن عروس به شاندیز رفتیم.یکی از رسوم رایج در مراسم عروسکشان کشتی گرفتن بود. وقتی خانواده داماد برای بردن عروس میرفتند در نزدیکی محل یا خانه عروس چند نفر که از آشنایان عروس بودند، جلو کاروان داماد را میگرفتند و اجازه عبور به آنها نمیدادند، درخواست آنها این بود که برای عبور یا باید پول میدادند یا کشتی میگرفتند.
معمولا همراهان داماد ابتدا کشتیگیری را میفرستادند اگر طرف داماد کشتیگیر طرف عروس را میزد اجازه عبور داده میشد
مصطفی دهنوی متولد سال1386 در محله احمدآباد است. او ورزش تکواندو را از هشتسالگی شروع میکند. به گفته خودش بهترین حامی و پشتیبان او در ورزش کاراته پدرش است. میگوید: پدرم با وجود مشغله کاریای که داشت هر روز من را از خانه به باشگاه ورزشی توحید که در محدوده میدان سناباد بود میبرد. در گوشهای از فضای باشگاه مینشست و با تشویقهایش به من روحیه میداد.از همان ابتدا پابهپای من در تمرینات و همه مسابقاتی که شرکت کردم حضور داشت.