حسام رحمانی که جوان 26سالهای است و شیفت عصر به عنوان شغل دوم در آژانسهای مجازی فعالیت دارد به ارسال غذا برای بیماران کرونایی اشاره کرده و اینگونه تعریف میکند: بعد از شیوع کرونا یکی از سرویسهایی که زیاد برای ما پیش میآید، این است که وقتی به منزل فرد درخواستدهنده میرویم مسافری سوار نمیشود فقط قابلمههای غذا و ظرفهای آبمیوه را میدهند و میخواهند آنها را به مقصد موردنظرشان که به طور معمول منزل یکی از نزدیکانشان است ببریم.
پخت حلیم آنقدر فوت و فن دارد که لازم است فرد حداقل چند ماه کنار آشپز حرفهای کار کند. رسول عطار از بین این فوتوفنها به چند مورد اشاره کرده و بیان میکند: اینکه چه هنگام حلیم را هم بزنند و چه مواقعی هم نزنند نکته بسیار مهمی است چراکه اگر در بعضی زمانها آن را هم بزنند حلیم شل میشود. حتی سرو کردن حلیم از عهده هر کسی برنمیآید و اگر بهدرستی انجام نشود باعث شلشدن آن میشود. اینکه چه میزان از مواد را با هم مخلوط کنند و با چه حرارتی بپزند نیز بسیار مهم است و فقط بهطور تجربی میتوان آنها را یاد گرفت.
بقالیهای قدیم فقط جنس نمیفروختند، سفرههای خالی را هم پر میکردند. دفترهای نسیه همیشه به روی اهل محل باز بود.
از آنزمان که بشر آهن و آتش را کشف کرد اختراعهای مختلفی به وسیله این دو عنصر انجام داد که تا امروز ادامه دارد. گرچه اکنون کارگاههای کوچک و قدیمی آهنگری جای خود را به کارگاهها و کارخانههای بزرگ دادهاند اما هنوز هم ابزارهایی هستند که دستساز بودنش، ارزش و کاربرد بسیاری دارد. شاید همین نیازها هم باعث شده که کوره حجرههای آهنگری، هرچند نیمه جان اما همچنان روشن بماند.آهنگری اوستا ماشاءالله دکه در حاشیه بولوار شاهنامه قرار دارد از آن مغازههایی است که هنوز هم شکل سنتی خود را حفظ کرده و با همان سبک و سیاق قدیم، آهن را میگدازد و شکل میدهد. البته خود اوستا ماشاءالله یک سالی است که به رحمت الهی رفته و پسرش محمدحسین غلامپور، ادامهدهنده راه او است.
«سنگکی رضوی» واقع در تقاطع شهیدگمنام برای اهالی دریادل نام آشنایی دارد. مغازهای که عطر خوش نان آن 50سال است در خیابان میپیچد. سیدرضا رضوی نانوای این محله معتقد است نان برکت خداست.
رفوگری از همان ابتدا شغل پردرآمدی نبوده است. اگر در شعر و داستانهای قدیم هم نگاه کنید از مزد کم آن و درآمد پایینش گفتهاند، وقتی این را به ضرابی میگوییم میخندد و میگوید: تا به خودم آمدم هنر رفوگری را آموخته بودم. در سن 18 سالگی هم ازدواج کردم و دیگر فرصتی برای تغییر شغل نداشتم که بخواهم کار دیگری را پیشه کنم. خدا را هم شکر میکنم از همین شغل رفوگری توانستم زندگیام را بگذرانم و 6 فرزندم را سروسامان دهم.
این کار در برابر خیاطی رونق چندانی ندارد. در آن زمان اگر خیاط برای دوخت یک دست کت و شلوار 300 ریال میگرفت، من برای رفوی یک لباس 10 تا 20 ریال دستمزد میگرفتم. هر چند این شغل درآمد چندانی نداشت، اما بیرونق نبود.