آیت‌الله خامنه‌ای

انقلابِ روستا
من زیاد دنبال پست نبودم. هرجا رهبر انقلاب و شهید هاشمی‌نژاد بودند من همانجا بودم. از اطرافیان دور آن‌ها بودم. روزی که جلوی استانداری آیت‌الله خامنه‌ای روی آمبولانس سفید صحبت می‌کرد و شلوغ شد، یکی از کسانی که ایشان را گرفتند و پایین گذاشتند من بودم. منتها خودم را بروز نمی‌دادم.خودم را معرفی نمی‌کردم، ولی برای کمک می‌رفتم. شهید هاشمی‌نژاد من را می‌شناخت. حتی برای مراسم هفتم برادر شهیدم حسن، بر سر مزارش، برادر شهید هاشمی‌نژاد آمد و سخنرانی کرد. آقای دری نجف‌آبادی، آیت‌الله شیخ ابوالحسن شیرازی امام جمعه مشهد، این‌ها من را می‌شناختند.
 انقلابی‌گری در پوشش کتاب‌فروشی و خرازی
سیدحمید مصطفوی به یاد می‌آورد اولین‌باری که صدای امام خمینی (ره) را شنیده درباره بحث مدرسه فیضیه قم بوده است. می‌گوید: آن‌زمان رژیم پهلوی در مراسم شهادت امام صادق (ع) دستش به خون روحانیت بی‌گناه آلوده شده بوده و مراسم را برهم زده بود. در آن نوار کاست، امام (ره) رژیم پهلوی را تهدید می‌کردند که این‌کارهایتان آخر و عاقبت ندارد و خون بی‌گناهان بی‌جواب نخواهد ماند.
نقش خانواده افشاری‌صفوی در انقلاب مشهد
محمد‌اسماعیل افشاری‌صفوی معروف به «حاجی» می‌گوید: پدر هر روز هفته برای قشری از جامعه جلسه برگزار می‌کرد. شب‌های جمعه جلسه‌هایش مختص دانشجویان دانشگاه ادبیات و پزشکی بود. شب‌های یکشنبه رفوگران قالی پایین‌خیابان می‌آمدند و شب‌های دوشنبه نیز قاری‌های قرآن جلسه داشتند. شب‌های سه‌شنبه کفاشان خیابان ارگ و شب‌های چهارشنبه اهالی سعد‌آباد و میدان صاحب‌الزمان (عج) می‌آمدند. شب‌های پنجشنبه هم مردم خیابان سراب و حسینیه سراب شرکت می‌کردند. شب‌های شنبه هم جلسه دعای سمات برای عموم برگزار می‌شدکه از عصر شروع می‌شد و تا نماز جماعت ادامه داشت. جوان‌های بسیاری آنجا می‌آمدند که بعد‌ها فعال انقلابی یا شهید شدند.
مرکزِ امید بیماران سرطانی در محله لشگر
اگر بخواهیم روایت درستی از تاریخچه مرکز رضا(ع) داشته باشیم، باید برگردیم به اوایل دهه50؛ حدود سال‌های 52-1351. مرحوم احمد خیامی که آن روزها تازه کارخانه ایران‌ناسیونال و خط تولید پیکان را راه انداخته بود، کُلنگ یک بیمارستان و مرکز درمانی ویژه بیماران سرطانی را در خیابان کوهسنگی مشهد به زمین زد. بیمارستان سال1353 افتتاح شد. دکتر اتکینسون از انگلیس سرپرستی بخش رادیوتراپی را برعهده داشت و تعدادی دیگر از متخصصان مشهدی بدون اینکه یک ریال حق ویزیت بگیرند در این مرکز مشغول به کار شدند. احمد خیامی یک باغ سیب وقف این بیمارستان کرده بود و بخشی از سود کارخانه ایران ناسیونال و مابقی لایملکش را به مرکز رضا(ع) اختصاص داده بود.
جنایت در بیمارستان امام رضا(ع)
غروب 23‌آذر‌1357 خورشیدی، برابر با 13‌محرم 1399هجری‌قمری، مشهد، چیزی شبیه غروب کربلاست. چند‌ساعت پیش، هوای مشهد آفتابی بوده، آفتاب که نه، نیمه‌جان نوری با تابشی بی‌رمق در دهان یخ آسمان، یخ از جیغ گلوله‌های خلاص بر سینه‌ها، سرها، دست‌ها و شعارها. یکی می‌پرسد: «‌پس بچه‌ها! بچه‌ها کجایند؟» بعد فریاد ضجه و شیون ده‌ها مادر با صدای پاهایی که هراسان، پله‌های بسیاری را بی‌نشان بالا و پایین می‌دود، در‌هم می‌آمیزد تا روز سیاه مشهد در پاییز‌1357 رقم بخورد؛ روزی که با « کودک‌کشی» به پایان رسید اما همیاری و اتحاد مردم در دفاع از آرمان‌هایشان آن را در تقویم‌ها «روز همبستگی ملی» ثبت کرد.
علما پای ثابت مطب مدقق بودند
10روز روضه در خانواده مدقق به عشق امام صادق(ع) نسل به نسل چرخیده است. حاج‌علی‌اکبر سعیدمدقق بنیان‌گذار این مراسم بوده و فرزندش حاج‌رضا به تبعیت از پدر راهش را ادامه داده است. پسران مرحوم حاج رضا نیز می‌خواهند سنت پدر و پدربزرگ زنده بماند.