تاریخ شفاهی

خاطراتی شیرین از شیرینی‌های سرشور
متولد محله سرشور است؛ همسایه رو به روی منزل آیت‌ا... سیدجواد خامنه‌ای. منزل پدری‌اش وقف اولاد بود؛ برای همین بساط روضه‌خوانی‌شان شب‌های چهارشنبه و روزهای مناسبتی همیشه برپا بود. بیشتر روضه‌هایشان زنانه بود. مادر مقام معظم رهبری را به‌خوبی به یاد دارد که در روضه‌هایشان شرکت می‌کرد. هر چند این روزها دیگر اثری از آن خانه قدیمی به چشم نمی‌خورد و تنها پارکینگی از آن در کوچه باقیست، اما خاطرات خوش آن خانه و آدم‌هایش برای بسیاری از ساکنان سرشور همچنان زنده است.
 داستان لوله‌کشی آب به آبکوه و سعدآبادی که روزگاری مظهر قنات بودند
زمانی که لوله‌کشی اساسی در مشهد توسط شرکت مولوی انجام شد برای یکی از منبع‌های آب چاهی در حاشیه خیابان فلسطین28 (سازمان آب کنونی) حفر کردند. این چاه به نام فِلمن که فردی آلمانی بود و این چاه را زد معروف بود. این چاه به قلعه آبکوه نزدیک بود و وقتی راه افتاد آب قنات‌های محدوده آبکوه-سعدآباد خشک شد. بنابراین ما ساکنان به رهبری مرحوم محمود اسلامی، یکی از اهالی محل اعتراض کردیم و در نتیجه آن‌ها سعدآباد و آبکوه را لوله‌کشی کردند و آب را به آنجا آوردند.
روایت ساخت قدیمی‌ترین مسجد محله خاتم‌الانبیا
مسجد امام محمدباقر(ع) اولین مسجدی است که به دست تک تک 40 خانوار ساکن در این قلعه ساخته شد. تا پیش از آن محرم و صفرها که می‌شد اهالی قلعه به نوده علیا می‌رفتند تا در مراسم‌های روضه و عزاداری امام حسین(ع) شرکت کنند. حسرت یک مسجد کوچک به دلشان مانده بود که توی سرما و گرما مجبور نباشند آن همه راه را پیاده بروند تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتند یا علی بگویند و کلنگ مسجد را به زمین بزنند.
«ضرابی»؛ بازمانده رفوگران مشهد
رفوگری از همان ابتدا شغل پردرآمدی نبوده است. اگر در شعر و داستان‌های قدیم هم نگاه کنید از مزد کم آن و درآمد پایینش گفته‌اند، وقتی این را به ضرابی می‌گوییم می‌خندد و می‌گوید: تا به خودم آمدم هنر رفوگری را آموخته بودم. در سن 18 سالگی هم ازدواج کردم و دیگر فرصتی برای تغییر شغل نداشتم که بخواهم کار دیگری را پیشه کنم. خدا را هم شکر می‌کنم از همین شغل رفوگری توانستم زندگی‌ام را بگذرانم و 6 فرزندم را سروسامان دهم. این کار در برابر خیاطی رونق چندانی ندارد. در آن زمان اگر خیاط برای دوخت یک دست کت و شلوار 300 ریال می‌گرفت، من برای رفوی یک لباس 10 تا 20 ریال دستمزد می‌گرفتم. هر چند این شغل درآمد چندانی نداشت، اما بی‌رونق نبود.