شاید برایتان جالب باشد که جلبک هم برای این مهندسان ارزش خاصی دارد. رضا رضوی مدیر کانون بسیج مهندسین شهید شریفالحسینی در اینباره میگوید: با تحقیقاتی که انجام شد متوجه شدیم جلبک اسپیرولینا خواص دارویی دارد و قرص آن در کشورهای آفریقایی تولید میشود که به برطرف کردن نیاز بدن به ویتامینها کمک میکند. بنابراین از سال گذشته به تولید جلبک اسپیرولینا اقدام کردهایم. گرچه هنوز موفق به گرفتن مجوزهای لازم برای تولید قرص آن نشدهایم اما جلبک در حال تولید است.
عطاری علی میرزایی،در شهرک شهیدرجایی، یکی از عطاریهای قدیمی این محله محسوب میشود. او از ششسالگی کار در این محیط را آغاز میکند، بعدها دورههای مختلف علمی را در این حوزه میگذراند و کاروبارش را راه میاندازد. او علاوه بر همه اینها، یکی از معتمدان و فعالان فرهنگی منطقه هم محسوب میشود. کسی که آرزوهای زیادی برای پیشرفت محله و اهالی آن دارد.
سعید امیدوار که نگران استفادههای نادرست از گیاهان دارویی در درمان کروناست، بیان میکند: داروهای گیاهی، بیشتر جنبه پیشگیری دارند. در مراحل اولیه بیماری هم میتوانند موجب بهبود شوند اما وقتی بیماری پیشرفت کند دیگر این داروها جوابگو نیست و مردم باید از درمانهای شیمیایی زیرنظر پزشک استفاده کنند.
قدسیه صمدی از پدر چیز زیادی به یاد نمیآورد و هرچه میداند بعدها از زبان مادر و خواهر بزرگترش میشنود زیرا وقتی دوساله میشود، پدرش از دنیا میرود و صمدی از زمانی که دست راست و چپ خود را میشناسد، میخواهد به همه نشان دهد دختران هم میتوانند نام پدر خود را زنده نگه دارند. او برای این هدف سالها زحمت میکشد. از همان روزهایی که با یک کندوی عسل در پشتبام خانه خود شروع به کار میکند تاکنون که علاوه بر اعضای خانواده خود، برای 100 نفر دیگر به صورت مستقیم و غیرمستقیم شغل ایجاد کرده است.
کافی است از پلیسراه که خارج میشوی از بریدگی کوچکی که باز شده است به سمت مشهد دور بزنی تا خودت را به مرکز تحقیقات جهاد کشاورزی برسانی. حدود 200متر پایینتر از جایی هستیم که مردم از مشهد خارج میشوند و چشممان به تابلوی مرکز تحقیقات میافتد. از همان بدو ورود متوجه میشویم اینجا به گستردگی یک شهر اما با ساکنان متفاوت است. زمینهای کاشته شده که هر کدام برچسب خاص خودشان را دارند، میگویند: «اینجا شهر گیاهان است.»
ما در گذشته با رفتن به کوههای کلات و هزارمسجد بخشی از گیاهان دارویی را خودمان تهیه میکردیم، اما امسال به دلیل خشکسالی و نبود گیاهان دارویی به کوه نرفتیم و همه را خریدیم، از طرف دیگر با انبار و احتکار گیاهان دارویی توسط برخی سودجویان قیمت گیاهان دارویی چند برابر شده است.
مریم صاحبکار خاطرات زندگی با ارباب دِه که به او شازده میگفتند را اینگونه روایت میکند: ارباب به دخترش میگفت با پر بوقلمون برایم میل بافتنی درست کنند و به من هم بافتن یاد بدهند. خاطرم هست اول پاییز که میشد یک کیسه بزرگ آرد برایمان کنار میگذاشت و خبر میداد پدرم برود و برای نان خانواده بیاورد تا به مشکل نخوریم. ارباب چهارشانه و قدبلند بود و مویی به سر نداشت. وقتی فوت کرد پنجشنبهها مادرم برایش خیرات میکرد و به سر قبرش میرفتیم.