ابراهیم رحمانی را شاید بتوان یکی از آخرین بازماندههای نسل سحرخوانان دانست که با رواج وسایل ارتباط جمعی فرصتی برای آموختن سحرخوانی به نسل بعد پیدا نکرده است.
احمد قربانی، یکی از هنرمندان مشهدی، همسایه ما در محله صیاد شیرازی است؛ هنرمندی که شاید صدایش را بارها و بارها از رادیوخراسان یا شبکههای مختلف استانی و ملی شنیده باشید.
یک روز آرزوی دیدار با بزرگانی مثل کیهان کلهر و حسین علیزاده را در دل داشته و روز دیگر پا را از آرزوهایش هم فراتر گذاشته و کنار این بزرگان سنتور نواخته و آواز خوانده است. او حالا سرپرستی گروهی به نام «خسروان» را برعهده دارد و در این گروه در کنار خوانندگان قهاری مثل «سالار عقیلی» مینوازد و هنرنمایی میکند.احسان انوریان تاکنون سه آلبوم موسیقی را روانه بازار کرده است. «پیدای پنهان» با صدای سالار عقیلی، «چنگ عشق» با صدای جاهد ملکزاده و «رنجنامه نسلی سوخته» که ارکستری از سازهای زهی است و خاطرات، دغدغهها و رنجهای 25سال زندگی هنری احسان را با زبان موسیقی بیان میکند.
بعد سه سال و نیم تمرین و آموزش، مرحوم امیرمظاهری که در جریان پیشرفت و تمریناتم بود، گفت پسرم دیگر کافیست دو سه روز دیگر که اول برج است، بیا برای کارهای اداری و استخدام در رادیو. اما چون مرحوم مادرم خودش به دخترهای محله در خانه قرآن یاد میداد و زن مؤمن و باخدایی بود گفت: مادر! من راضی نیستم تو به رادیو بروی و نان حرام سر سفره زن و بچهات بگذاری. همان یک جمله شیرم را حلالت نمیکنم کافی بود تا به حرمت حرف مادر، علیاکبر پا روی دل و خواستهاش گذاشته و از رفتن به رادیو صرفنظر کند.
سیدعلی رضا فخرایی میگوید: از 9سالگی در جلسات قرآن مسجد محله شرکت میکردم. در اولین جلسهای که قرآن را با قرائت خواندم مربی از صدا و لحن قرائتم خوشش آمد و من را به گروه سرود مسجد محله معرفی کرد. بعد از پیوستن به گروه سرود « ایثار و شهادت» تمریناتم را با جدیت ادامه دادم و خیلی زود به عنوان عضو ثابت، معرفی و در همه اجراهایی که داشتند حاضر بودم.
بهار نام یکی از کارهای اوست که خودش آن را میسراید و بعد هم به لهجه مشهدی میخواند. کاری که سال٩٣ به یمن ورود مقام معظم رهبری به مشهد مقدس میخواند و مورد استقبال قرار میگیرد