اصغر ده ساله بود یا دوازده ساله، درست یادش نیست، فقط میداند که یک روز پدر آنها را راهی مشهد کرد تا خودش بماند و دشتهای سرسبزی که بیهیچ منت گوسفندانش را پروار میکردند و چرخ زندگیاش را میچرخاندند. خانواده عیالوارشان در محله پایین خیابان در کوچه چهنو ساکن شدند و پدر گاهی به آنها سر میزد. اصغر در همان محله قد کشید و در گودهای کشتی اش مرام پهلوانی را یاد گرفت. حالا استاد اصغر دهقان پیشکسوت جودو را همه میشناسند.
در مسابقات بینالمللی افغانستان من در حال کشتی گرفتن با حریف بودم، غدیر هم در تشک کناری با حریف پنجه در پنجه انداخته بود. تمام هوش و حواسم به غدیر بود و بلافاصله بعد از پایان کشتی ، درحالیکه از حریف شکست خورده بودم، خود را به کنار تشک کشتی غدیر رساندم و با صدای بلند گفتم: «غدیر کمرش را بگیر و بلندش کن». غدیر همین کار را کرد. سالن با این حرکت منفجر شد.
امید مرتضایی از بدو تولد نه صدایی را میشنیده و نه قدرت تکلم داشته. با وجود این از همان اول شور و انگیزه زیادی برای زندگی کردن داشته است. او در کودکی به مدرسه ناشنوایان میرود و تا کلاس ششم درس میخواند. بعد هم هر کار مؤثری که فکرش را بکنید انجام میدهد تا کمک خرج خانواده باشد از بنایی بگیرید تا باربری. اما نقطه پررنگ زندگی امید، ورزش کشتی است. از نوجوانی فعالیتش را شروع میکند و کلی مدال استانی و کشوری هم کسب میکند اما مهمترین مدال او مدال برنز مسابقات جهانی کشتی ارمنستان است.
سیدعلی بامشکی دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ در هشتاد سالگی دارفانی را وداع گفت. مرحوم بامشکی سالها در کشتی خراسان فعالیت میکرد و سابقه ریاست هیئت کشتی خراسان در سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ را در کارنامه داشت.
کشتی گیر پیشکسوت محله سجاد که روزگاری داوریهایش از تلویزیون پخش میشد فراموشی این ورزش را حق مشهد نمیداند
جودو و کشتی باچوخه 2رشتهای است که 10سالی است امیرحسین وارد میدانش شده و برایش مهم نیست که با گذراندن دهها مسابقه ملی و بینالمللی توانسته است مالی جمع کند یا نه. همینکه مزه قهرمانشدن را چشیده، برایش کافی است.