« مسجد الاقصی» را همه قدیمیهای محله اقبال میشناسند. از زمانی که اینجا خیابانی خاکی بود و هنوز خانهها کوچههای این محل را احاطه نکرده بودند این مسجد به همت یک بانی شخصی ساخته شد تا تبدیل به پایگاه فرهنگیمذهبی اهالی محل شود.
همین که علیرضا یوسفی به سن نوجوانی رسید علاقه داشت وارد عرصه طلبگی شود، اما معلمش از او میخواهد برای این تصمیم عجله نکند. او امروز این راهنمایی معلمش را توصیهای عاقلانه میداند چراکه میبیند کسانی که در سنین بالاتر وارد مدارس حوزه میشوند با انگیزه و اعتقادات محکمتری راهشان را ادامه میدهند. او به توصیه معلمش تحصیلاتش را تا پایان پیش دانشگاهی ادامه میدهد حتی کنکور شرکت میکند و در دانشگاه فردوسی قبول میشود، اما تصمیمش را میگیرد و برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه میشود
زمانی که قرار بر خاکبرداری مسجد در سال 68 شد آقای صابریفر شهردار وقت، پیشنهاد داد از خیّران دعوت کنند تا مبلغی برای ساخت مسجد فراهم شود. این شد که خیّران را دعوت کردند و تنها یکی از خیّران دو چک 50هزار تومانی داد. کار را که به پشتوانه همان چکها آغاز کردیم صاحب چکها آمد و گفت چکها را بانک نبریدممکن است برگشت بخورد. بعدها متوجه شدیم که او چون میدانسته آقای صابریفر شهردار است آن چکها را به ما داده تا بعدها بتواند خدماتی از شهرداری دریافت کند.
بولوار شهیدان خلیلی که در گذشته با نام زکریا شناخته شده بود، قدمتی بیش از 50سال دارد. این معبر به 2خیابان شهید دکتر بهشتی و شهید جهانآرا متصل میشود. در این خیابان منزل خانواده شهیدان خلیلی، شهید امینیان، شهید ناصرالشریعه و شهید جلائیان است.
در بولوار مفتح شرقی 6 جایی که اکنون با خانههای مسکونی یک یا حداکثر 2 طبقه محاصره شده است، روزگاری زمینهای خالی و افتاده و مزروعی بوده؛ زمینهایی که زمانی جزو محدوده شهری به حساب نمیآمد. سال 1379 کمکم ساختوسازها در این محدوده شروع شد و کوچه شهید «محمدرضا محور» شکل گرفت.
حجتالاسلام سید محمد تقی شریفی جوان است از نسل دهه شصتیهای خستگیناپذیر. او هم معلم است، هم ورزشکار و هم مجری برنامههای طنز و بازیگر. در همه این زمینهها هم موفق بوده است. رمز موفقیت او را میتوان در نوع نگاهش به معنای «خدمت» دانست. آقا سید محمد لباس روحانیتش را لباس خدمت میداند، نه فخر فروشی و دلش میخواهد تا جایی که میتواند نوجوانها و جوانها را از بزهکاری دور کند.
وقتی حاجحسین فروتن وضع مالی بهتری داشت، 200متر زمین از املاکش را به ساخت مسجد اختصاص داد و زندگی اهالی محله شهیدقربانی از یکنواختی درآمد و شوروحال دیگری یافت. همه اهالی از بزرگ و کوچک آستین همت بالا زدند و هرچه داشتند، در دایره ریختند؛ از پولهای ریز و درشت گرفته تا هرآنچه ارزش ریالی داشت. حتی زنها حلقه ازدواجشان را برای رضای خدا کنار گذاشتند.