سیده مرضیه حسینی نژاد بانی ساخت اولین مسجد محله شاهد، یعنی مسجد علی بن ابی طالب(ع) است. او اولین هیئت عزاداری و اولین نمازهای جماعت محله را در همین جا برگزار کرده است. خانه او به طور غیررسمی مرکز خیریه محله هم شناخته می شود. این خانه مقصد کمک های مردمی خیران برای بسته بندی و توزیع در میان افراد بی بضاعت و دانش آموزان نیازمند حاشیه شهر است.
کوچه سجادی یکی از کوچههای قدیمی محله جنت است که بناهای قدیمی در آن به چشم میخورد. با وجود عرض کمی که این کوچه دارد، تردد خودرو در آن زیاد است و گاهی کسبه و ساکنانش شاهد ترافیک هستند. این کوچه از غرب به خیابان دانشگاه و از شرق به خیابان امام خمینی(ره) متصل است. به گفته ساکنان کوچه آقای سجادی یکی از روحانیون سرشناس و ساکن این کوچه بوده است که نام او بر این کوچه ماندگار شده است.
به گفته حسن قربانی، رئیس شورای اجتماعی محله کوی سلمان، روزی روزگاری تا خیابان شهید علیمردانی37 مسکونی بوده ولی بعد از آن زمین کشاورزی و باغها بودند و از ابتدای دهه70 در آن محدوده نیز ساخت و ساز میشود و مسکونی میشود.
مقابل آزمایشگاه جهاد دانشگاهی در خیابان رازی مسجد ی قرار دارد که در گذشته مغازه کوچک شیشهبری بوده است اما امروز هنگام ظهر با بلند شدن صدای اذان از بلندگوی مسجد میزبان تعداد زیادی از نمازگزاران است. نام این مسجد قدس گذاشته شده و زمین آن در سال87 توسط ورثه مرحوم حاج حسین قدس روحانی وقف شده است. از سال94 که بازسازی بنای مسجد و امور مربوط به وقف آن انجام شد در هر سه نوبت صبح، ظهر و مغرب نماز جماعت در این مسجد برگزار میشود.
عبور خط قطارشهری از فضای زیرین خیابان شیرازی21 که قدیمیها هنوز آن را به نام کوچه «نو» میشناسند، باعث نشست برخی خانهها شده و این مهمترین معضلی است که ساکنان از آن یاد میکنند.
در شهر امام هشتم(ع) که روزانه سفرههای بیریای بسیاری به نام اهلبیت(ع) پهن میشود، سفره ریشهداری هست که بیش از 7دهه قبل هرچهارشنبه شب 200نفر از مردم بهخصوص نیازمندان را دورهم جمع میکند تا میهمان اهلبیت(ع) شوند؛ سفرهای که بهنام مسجد موسیبنجعفر(ع) شناخته میشود.
یکی از بزرگترین آرزوهایم خادمی امام رضا(ع) بود، اما تحصیل و درس مانع رسیدنم به این آرزو بود، از طرف دیگر ساکن مشهد نبودم و نمیتوانستم افتخار خادمی حرم را داشته باشم. سالهای تحصیل در دانشگاه با سرعت گذشت، روزهای پایانی تحصیل و فارغالتحصیلی از دانشگاه برایم سخت و ناراحتکننده بود، چون بعد از پایان تحصیل ناچار باید به شهر زادگاهم برمیگشتم و این یعنی فراق و دوری از امام رضا(ع). دلکندن و دورشدن از همجواری ایشان برایم سخت و حتی دردآور بود. دوباره به حرم رفتم و به امام رضا(ع) متوسل شدم و به زبان تضرع و التماس به او گفتم:«حالا که مجاورت شدهام، من را از خود مران، بگذار که در همسایگی تو بمانم، ای امام مهربان که ضامن آهو شدی، ضمانت من را هم بکن.» خوشبختانه اینبار نیز امام رضا(ع) کمکم کرد و در سال 1375 به استخدام شهرداری مشهد درآمدم و اندکی بعد ساکن شهر مشهد شدم.