نوجوان

رکورددار روپایی کشور در محله حجاب
مادرش زهرا خانم می‌گوید: از وقتی کمیل دو سه ساله بود، در خانه ما جوراب پیدا نمی‌شد، او همه جوراب‌ها را در هم می‌کشید و با آن‌ها توپی برای فوتبال بازی‌کردن درست می‌کرد. از نه‌سالگی هم زندگی او فوتبال است و هرکاری کرده‌ایم تا به آرزویش برسد، اما افسوس که بچه بااستعدادی مثل کمیل هم برای دیده‌شدن در مدارس فوتبال باید پول خرج کند!
پیشرفت در کاراته با سخت‌ترین شرایط
محمدجواد قدرتی را اهالی ورزش شهرک طرق به‌خوبی می‌شناسند. او نوجوان ی شانزده‌ساله است که این روزها حسابی برای کسب مقام‌های رنگارنگ استانی و کشوری در حال تمرین است. قدرتی ورزش را ابتدا برای تفریح و سرگرمی شروع کرد اما بعد از مدتی این حس تبدیل به حس رقابت و کسب مقام شد.
گریز به خط مقدم/ راهکارهای نوجوانان برای اعزام به جبهه
داستان نوجوان ان در حماسه هشت‌ساله، داستانی شگفت‌انگیز است. اعداد و ارقام آن‌قدر بزرگ است که نمی‌‌توان به‌همین‌راحتی از کنارش عبور کرد و آن را نادیده گرفت. جنگ که مردان خانواده، برادرهای بزرگ‌تر و پسرهای فامیل و همسایه را به جبهه کشاند، مادران را مضطرب کرد و نقش نان‌آور به آن‌ها داد، روی نوجوان ان خانه نمی‌توانست بی‌اثر باشد. پسرهای کوچک خانه هم که هنوز محاسن به صورتشان ندویده بود، دنبال نقش در این دفاع گسترده بودند. آن‌ها نمی‌توانستند بنشینند و نگاه کنند. همین شد که داستانی مکرر در محل‌های ثبت‌نام و اعزام شکل گرفت.
ترکیب چرتکه و تکواندو!
کسب مقام دوم مسابقات چرتکه استان برای او و خانواده‌اش غیرمنتظره بود اما باعث شد به این باور برسند که محمدطاها بااستعداد است. او از هفت‌سالگی رشته تکواندو را انتخاب و فعالیت ورزشی‌اش را تحت مربیگری استاد رحیم حامد آغاز می‌کند. از آنجایی که رشته ورزشی تکواندو مثل سایر رشته‌های رزمی‌ نیاز به تمرکز زیادی دارد، محمدطاها رستمی توانست به‌سرعت عملکرد موفقی داشته باشد و مورد تشویق استادش قرار بگیرد.
«دستیار چشم مادر» گل کاشت
طراوت و سوفیا دو دانش‌آموز چهارده‌ساله محله سجاد هستند. آن‌ها در کمتر از دو سال‌ موفق شدند به خاطر اختراع دستگاه«دستیار چشم مادر» دو مدال طلای جهانی را از آن خود کنند و به عضویت انجمن نخبگان ژنو سوئیس درآیند. آن‌ها همچنین در جشنواره ابن‌سینا مقام اول و در جشنواره خوارزمی مقام دوم استانی را کسب کرده‌اند.
خادم مسجد حجتی
علیرضا هنوز یک‌سال نداشت که با خانواده‌ در یکی از اتاق‌های مسجد‌ حجتی ساکن می‌شوند. حضور شبانه‌روزی در مسجد و حشر و نشر با مردمان مسجدی، کم‌کم سبب انس و الفت او با این‌گونه محافل می‌شود؛ «از آنجا که پدرم خاد‌م بود و پای ثابت برنامه‌ها و مراسم قرآن، من هم از همان کودکی در کنار پدر ‌بودم.
عشق موروثی «نبی‌زاده‌»ها
امیرحسین نبی‌زاده سیزده‌ساله و ساکن محله ایثار است. آوای خوش قرائت او از آینده درخشانش خبر می‌دهد. شاید بتوان به‌واسطه علاقه‌ و ارادتی که به کتاب الهی در خانواده نبی‌زاده هست، گفت این یک عشق موروثی است و از پدر به فرزند رسیده است. امیر‌حسین وقتی به علاقه‌اش پی برد، مانند پدرش دیگر روزش بدون تلاوت قرآن شب نمی‌شد.با پایان اولین سال تحصیلی امیر‌حسین، پدرش که شاهد اشتیاق فرزندش برای یادگیری قرآن بوده است، آموزش او را شروع می‌کند.