جشن تولد نهسالگیاش بود که پدر و مادر برایش ساز کوبهای تنبک را کادو خریدند. این کادوی تولد نگاه او را به دنیای پررمزوراز موسیقی سنتی تغییر داد.
داستان هلیا قمری با نام «بادبادکهای دوستداشتنی» در کتاب مجموعه داستانهای «بادبادکها» که نوجوان ان طرقی آن را نوشتهاند، به چاپ رسیده است. او نوشتن را راهی برای بیان احساساتش میداند.
علیرضا کوهستانی با قرآن و حرم و مسجد انس گرفته و بالاترین رتبهای را که تاکنون به دست آورده، خادمی حضرت علیبنموسیالرضا (ع) و مکبری، مؤذنی و قرائت قرآن در حرم رضوی بوده است.
محمدهادی حائری از لحظهای که متوجه جهان پیرامونش شده، درحال نقاشیکشیدن بوده است. آنقدر این کار برایش لذتبخش است که کمتر پیش آمده روزی را بدون دستگرفتن قلممو و کشیدن نقاشی گذرانده باشد.
این نوجوان ورزشکار درباره انتخاب رشته ورزشیاش میگوید: مدل مبارزههای کشتی را دوست دارم؛ همچنین دوستشدنهای بعد از مبارزه را، مرام و جوانمردیاش را و.... حتی باختش هم شیرین است.
ابوالفضل علیزاده به تازگی دوره حفظ قرآن را به پایان رسانده است. او میگوید: از زمانیکه شروع به حفظ قرآن کردهام، اخلاقم بهتر شده است و در کل آرامتر شدهام.
از چهارسالگی مادرم به من شعر یاد میداد و من در جمع خانوادگی دکلمه میخواندم. پدر و مادرم خیلی تشویقم کردند تا این مسیر را ادامه دهم. در نهسالگی در مجمعالذاکرین با استاد کفشدارطوسی آشنا شدم.