قصه موفقیتهای فائزه متولد سال1386 خیلی زود و از همان سن پیشدبستانی آغاز شد. او که همراه مادرش برای شرکت در مراسم مذهبی یکی از حسینیههای اصفهان برنامهریزی میکردند، هنگام پیداکردن آدرسی که از آن مکان داشتند، اشتباهی از حسینیه دیگری سردرآوردند.
هنگام ورود، متوجه دوربین صداوسیما و حضور جمعی از دختربچهها شدند که در حال دادن آزمایش صدا بودند. مادر جوان فائزه با زیرکی چند و چون موضوع را جویا شد و بدون معطلی فائزه پنجساله را برای آزمون صدا آماده کرد.
از زمان پیدایش مهمان سرا خادمان سفره پانصد ساله سلطان خراسان تلاش کرده اند بهترین خوردنی ها و آشامیدنی ها را پیش روی زائر و مجاور قرار دهند.
اینجا در دل یکی از فرعیهای محله پایینخیابان، کلکسیون ضبط و رادیو احمد عطایی نوشین قرار دارد و خودش میگوید «اگر از روی شناسنامه بخواهید بدانید، 72سالم است، اما خودم فکر میکنم 10سال جوانترم!» عطایی کسی است که کار جمعآوری کلکسیون ضبط و رادیو را از 40سال پیش و با دستفروشی شروع کرده است و حالا هم از عشقش به دستگاههای صوتی قدیمی میگوید.
چه کسی فکر میکرد یک برگه بیارزش در داد و ستد روزانه بازار محلی، یک روزی سند تاریخی و هویتی برههای از زمان بشود؟ برگههایی که با دورریختنیها همراه نشدهاند و در صندوقچههای انباری باقی ماندهاند، این روزها سندی شدهاند و سر از اتاقهای ایزوله درآوردهاند و بار هویتی یک زمان بهخصوص را به دوش میکشند.
شمار این اسناد کم نیست و به بیش از 200 هزار رسیده است. به طور کلی در تعریف سند باید گفت سند تاریخ، هویت ملی، فرهنگی و اقتصادی یک شهر و کشور است و یکی از منابع تجدیدناپذیر برای تدوین تاریخ گذشته است.
«یادم میآید وقتی هفتهشت سالم بود، در حیاط خانهمان تئاتر یوسف و زلیخا اجرا شد. خانه سیصدمتریمان پر شده بود و حتی پشتبام همسایهها هم مردم جمع شده بودند. هنوز هم صحنهها و نورپردازیهای عجیب آن را یادم میآید. حالا اما بهجای آن خانه بزرگ و آدمهایش هتل و مهمانسرا ساختهاند.»
اینها را جعفر منسوبآستانه میگوید؛ کسی که بهسبب ۲۸سال خادمی گنبدخشتی، شده است صندوقچه اسرار و تاریخ سالهای ۱۳۳۰ به بعد.
ضریح مطهری که تا آغاز دهه هشتاد، دستبهسینه مقابلش خم میشدیم تا از سر ارادت سلامی به سلطان خراسان بدهیم، هنر اندیشه مردی بود که ارادتش به اهلبیت(ع) مثالزدنی بود؛ بزرگمردی که از سر همین ارادت طرح نخستین ضریح طلایی امامرضا(ع) را در سالهای ابتدایی دهه1330 داد تا جای ضریح فولادی را بگیرد؛ عارفی به نام علامه سید ابوالحسن حافظیان که اقدامات افتخاریاش برای جدش حضرترضا(ع) بود.
داستان حسینیه ممد(محمد) سرخه شنیدن دارد. حسینیهای که 100سال پیش ساخته شده و یکی از حسینیههای بهنام محله عیدگاه است. دلیل انتخاب این حسینیه معماری آن نیست، چرا که این حسینیه معماری خاص یا معمار بهنامی ندارد، بلکه دلیلش به خاطر نام حسینیه است. حسینیهای که تا دلتان بخواهد، حرف و روایت دارد. روایتها از بانی و خیری که اتفاقا مشهدی هم نبوده و در این شهر غریب بوده است