ولی شفیعی مانند خیلی از ایرانیها صبح 13دی وقتی خبر شهادت سردار را شنید، یک جمله به زبان آورد: «مرد شجاع ایران، چقدر مظلوم بودی.» او همان زمان به خودش قول داد که سردار مظلوم ایران را با هنرش بیشتر نشان دهد. از آن زمان تاکنون علاوه بر کشیدن بزرگترین نقاشیدیواری مشهد از سردارسلیمانی در خیابان شهیدنوابصفوی، 6تصویر دیگر از او را در معابر مشهد و مدرسهها نقاشی کردهاست؛ نقاشیهایی که طبق گفته خودش افتخار کارنامه کاریاش در طول 17سال است.
از سر این ارادت است که در هر گوشه از حرم مطهر روضهخوانی نشسته که کارش نوشتن روضههای درخواستی و خواندن برای دل بیقرارمان است.
سیدعلیاصغر بامشکی، پیرغلام اهلبیت(ع)، یکی از همین روضهخوانهاست که خادمیاش در حرم امامرضا(ع) امسال 48ساله شد؛ سنتیخوان مشهدی که پیرهای شهرمان با صدای روضههایش آشناترند.
جهانگرد معروف مراکشی، یعنی«ابن بطوطه» که حدود سال1333 میلادی و در جریان سفرهایش به مشهد رسیده، تقریبا جزو نخستین گردشگرانی است که توانسته به راحتی وارد روضه منوره و حرم امام رضا(ع) شود و توصیفی از آن را در سفرنامهاش بیاورد. توصیفی که البته چندان کامل و جامع نیست و او تنها به نوشتن چند خط از این بازدید چندساعته اش بسنده می کند: «مشهد دهکده بزرگی با درختان میوه ، جویبارها و آسیاب های بسیار بود. گنبد بزرگی به زیبایی بر مقبره ای قرار گرفته و دیوارها با کاشی های رنگی تزیین شده بودند.»
گذری بر تاریخ ثبت نامخانوادگی در مشهد که انتخاب بسیاری از آنها نشان از ارادت مردم این دیار به امام هشتم(ع) دارد.
از قدیم همانطور که مردم به قدمگاه نیشابور میرفتند، برای دیدن اثر پنجه حضرت رضا(ع) به کوچه آیتالله خزعلی1 میآمدند؛ کوچهای در پانصدمتری ورودی غربی حرم مطهر که همه شهرتش را از همین سنگ سیاه منتسب به پنجه حضرت(ع) دارد. این سنگ تا 12سال پیش، هم نزدیکتر به حرم مطهر و هم بزرگتر بود، اما در جریان ساختوسازها محلش جابهجا شد.
یکی از عناصری که از بخش های اصلی معماری اسلامی است و زائران بسیاری را در بارش و آفتاب پناه می دهد، «رواق» است. رواق را ایوان، پیشگاه خانه و سایه بان تعریف کرده اند و در حرم به بناهای سرپوشیده ای گفته می شود که در اطراف بقعه مطهر قرار دارند. این مکان ها بسته به نیاز و هدف ساختشان، در ابعاد متفاوت و معماری های خاص، در دوره های مختلف به همت بانیان و معماران متعددی بنا شده اند.
محمود منظم تولایی، دوم اردیبهشت سال ۱۳۱۴ در مشهد به دنیا آمد. او در ابتدای جوانی با عنوان سرباز پیمانی وارد ارتش شد؛ این حضور ۹ سال طول کشید تا به دانشکده افسری رفت و به عنوان دانشجوی ممتاز با مدرک لیسانس دانش آموخته شد.
با اینکه او در زمان پیروزی انقلاب، می توانست بازنشسته شود، اما ترجیح داد بماند؛ می گفت: «حالا خدمت برای ارتش و دفاع از میهن و اسلام ناب محمدی ارزش دارد، نه زمان طاغوت.» عراق که به ایران حمله کرد، او از همان نخستین روزهای جنگ به عنوان یک فرمانده مسئول و نظامی متعهد در فکر رفتن به جبهه بود و چنین حضوری را وظیفه خود می دانست.