مشخصترین ویژگی کوچه شریعتی 35(شهید ناصر فضلی) را سر ظهر که خورشید به وسط آسمان رسیده است میتوان دید. حسن رجبی، رئیس شورای اجتماعی محله شاهد، میگوید نیم بیشتری از نمازگزاران مسجد علیبنابیطالب(ع) از اهالی همین کوچه هستند. ظهرها و دم غروب که میشود اهالی این کوچه مثل اهالی مدینه از خانهها بیرون میآیند و به سمت مسجد سرازیر میشوند.
شهرداری مشهد در میانه دهه۷۰ تصمیم گرفت خیابانهای قاسمآباد را بهنام مشاهیر و شخصیتهای علمی و فرهنگی تغییر دهد. از آنجا که جای خالی خیابانی بهنام استاد محمدتقی شریعتی در مشهد به چشم میآمد، این خیابان را بهنام او نامگذاری کردند؛ خیابانی که آنزمان به مرکز قاسمآباد تبدیل شد.

یک شیشهبر حرفهای برای مشتری وقت میگذارد و پیشنهادهای مختلفی به او میدهد. در کارش از ظرافت و زیبایی بهره میبرد. این روزها شیشه در تزیین وسایل خانه کاربرد زیادی پیدا کرده است. باظرافت میتوان تکههای شیشه یا آینه را کنار هم چید و وسیله زیبایی خلق کرد. این دست کارهای خدماتی درآمد شیشهبرها را افزایش میدهد.
علی لایقی، طراح پوستر میگوید: وارد هنرستان که شدم استادم گفت در هنر به دنبال پول نباشید، اگر برای پول آمدهاید، پرونده خود را بگیرید و جای دیگری سراغش بروید. او به ما آموخت به عنوان هنرمند باید دیدی متفاوت داشته باشیم و بالاتر از دید عموم جامعه به زندگی نگاه کنیم. حقیقت این است که هنرمند باید باید وسعت و عمق نگاهش را گسترش دهد و جلوتر از دیگران ببیند. اولین مبحث مبانی هنر فرق بین دیدن و نگاه کردن است. عموم شهروندان جامعه با چشمان خود میبینند، اما هنرمند نگاه میکند. نگاه کردن همراه با تفکر، بررسی و تحلیل کردن است.
مهتاب ایرجی از دهسالگی با جدیت در رشته تکواندو فعالیت دارد. در مسابقات مختلف استانی و کشوری قهرمان شده است. بیش از 20سال مبارز بوده اما میگوید بیمهریهای مسئولان هیئت تکواندو استان خراسان رضوی در دوران اوج مبارزاتش باعث شده از مسابقات قهرمانی المپیک و جهان جا بماند. او حالا مربی این رشته در حاشیه شهر مشهد است.
دکتر جواد رضایی را همه با ویزیتهای رایگانش میشناسند. موضوعی که روی تابلوی مطبش هم نوشته است: «ویزیت رایگان»در حالی که خودش میگوید: من خیّر نیستم به لطف خدا من به این مسیر آورده شدهام.
روزی نبود تلفن حسین زنگ نخورد و همسایهای اعتراض نکند. میگفتند: شما از قدیمیهای این محل هستید. نزدیک به 180 سال قدمت این خانه و نسل شماست. چرا یک زبالهگرد را آوردید؟ میگفتم: این بنده خدا که برای شما مزاحمتی ندارد. وظیفه من و شماست کمکش کنیم! نمیپذیرفتند. گفتم: اشکالی ندارد. هر مشکلی پیش آمد مسئولیتش با من! علیآقا مدتها در خانه پدری حسین ماند تا اینکه توانست خودش را جمع و جور کند.
فاطمه فضلی، خانم مسجدیِ محله شریعتی ، همه دخترهای بیبضاعت محله را دخترهای خودش میداند و در این مسیر پی خیلی از تنگنظریها را به تنش مالیده است. او از سال 86 که با تهیه یک سیسمونی ساده به دنیای زندگی محرومان وارد شد، بیشتر از قبل به این باور رسید که در کار خیر حاجت هیچ استخارهای نیست!