کوچه هاشمیه20 یکی از محوریترین معابر محله هاشمیه است. قرارگرفتن دو مجموعه بزرگ فرهنگی در ابعاد شهری یعنی حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان رضوی و مجتمع فرهنگی منتظریه در دو سوی کوچه آن را به محل رفت و آمد استادان و هنرمندان بسیاری تبدیل کرده است. در مناسبتهای مذهبی و فرهنگی و هنری، معمولا این کوچه مملو از خودروهایی میشود که در بولوار پرترافیک هاشمیه جای پارکی پیدا نکردهاند.
محله هاشمیه در اراضی روستای چهارچشمه قرار دارد و در گذشته بیشتر زمینهایش، کاربری کشاورزی و باغی داشته است. با ساخت بولوار وکیلآباد بهتدریج به بافت مسکونی شهری تبدیل و خیابان اصلی محله، هاشمیه نامگذاری شد. خیابان هاشمیه بدلیل برخورداری از مغازههای تجاری و کافیشاپ راسته گردشگری بسیاری از اهالی شهر است.

7 سال اول زندگی نه تنها همه توانشان را روی کارشان می گذارند بلکه توی محیط کارشان زندگی هم می کنند. نه از جهیزیه چیدن خبری بوده و نه از چشم و هم چشمی های مرسوم. مهمان که برایشان می آمد، او را روی پشت بام می بردند و چادر می زدند. بعدها که شرکت حیاط دار شد از فضای حیاط هم برای مهمانداری استفاده می کردند و به رؤیایشان که زندگی در سفر بود فکر می کردند.
پیچ و خم زندگی انسیه و مهدی به همین جاها ختم نمی شود. فقط یک قدم تا رسیدن به آرزویشان مانده بوده که سرطان مثل یک بمب روی سرشان آوار می سازد، ولی باز هم کارشان جنگیدن بوده است و تسلیم نشدن.
از کودکی دوست داشتم دوچرخه داشته باشم، اما تا 5سال پیش حتی یکبار هم دوچرخه سوار نشده بودم. یکی از دوستانم پیشنهاد داد که دوچرخهسواری یاد بگیرم و صبحها به جای ماشین با دوچرخه به بوستان بیایم. پیشنهاد خوبی بود، اما مشکلم این بود که نه دوچرخه داشتم و نه بلد بودم آن را برانم. باز هم به واسطه دوستان گروه نرمش صبحگاهی با پدر و دختری آشنا شدم که رایگان به افراد آموزش دوچرخهسواری میدادند. برای آموزش پیش آنها رفتم و روز بعد برای خرید دوچرخه اقدام کردم.
بهار سادات حسینی، هنرمند جوان محله هاشمیه میگوید: دنیای هنر چالشهایی دارد که مسلما با ورود به این فضا با آنها روبهرو میشویم. ولی یک هنرمند در زندگی حرفهایش که با کلیت زندگی او در یک پیوند همیشگی وگسست ناپذیراست، یاد میگیرد و میداند که هر چالش، اتفاقی است برای تلاش بیشتر. برای من سختترین چالش کار آنجاییست که بخواهی کارت را خیلی توضیح بدهی تا طرف مقابل متوجه ارزش کارت بشود.
محمدصادق توکلی میگوید: بعد از پایان درسم برای انتخاب رشته ارشد بسیار تحقیق کردم تا بتوانم رشتهای را انتخاب کنم که هم به عمران نزدیک باشد و هم به امداد و جمعیت هلالاحمر ارتباط داشته باشد. در آن سالها دانشگاه شهید بهشتی بهتازگی رشته مهندسی مدیریت سوانح طبیعی را آورده بود. با رتبهای که داشتم میتوانستم انتخابهای دیگری داشته باشم، اما ته ذهنم درگیر زلزله بم و زلزله زرند کرمان بود و اینکه بتوانم در زمینه کاهش آسیب و امدادرسانی به مردم کشورم فعالیت کنم.
بنگاهداری کار پرخطری است. همانطور که میتوان با تجربه کافی و کمی ذکاوت در این مسیر موفق بود، بسیاری افراد هم با یک اشتباه زمین میخورند. گاهی افراد سودجو از املاک به عنوان اهرمی برای کلاهبرداریهایشان استفاده میکنند و برای رسیدن به اهدافشان رقمهای بزرگی پیشنهاد میدهند. گاهی از غفلت صاحب املاک استفاده میکنند و تاریخ چکها را جابهجا میزنند، یا مثلا ملکی را زخمی میکنند، یعنی مبلغی از ارزش واقعی ملک را پرداخت میکنند و الباقی را برای بعد میگذارند.
فاطمه میری توضیح میدهد: آن زمان که دانشجو بودم فاصله خانه تا دانشگاه را با یکی از همکلاسیهایم با دویدن طی میکردیم. این باعث شده بود تا قدرت بدنی و آمادگی جسمانیام در سطح خوبی باشد. در دانشگاه هم رشتههای مختلف ورزشی را تمرین میکردم. به طور کلی از هر فرصت برای ورزش استفاده میکردم. ورزش کردن نه زمان خاصی میخواهد و نه امکانات خاصی. از کوچکترین زمانها میتوان برای این امر استفاده کرد.