کوچه شهید هریری5 بخشی از خیابان شهید هریری واقع در محله رازی است. این خیابان در سیر تاریخی شهر مشهد تا سال1365 جزو محدوده شهری محسوب نمیشد، اما پس از آن بهتدریج وارد بافت شهری شد. در این محدوده انواع کاربری آموزشی، ورزشی، فضای سبز و مذهبی وجود دارد؛ با این حال کاربری شاخص در این معبر، کاربری آموزشی است که ازجمله آن میتوان به دبستان زکریای رازی، دبستان حکیمیان، دبیرستان شاهد پسرانه مهدیزادهنیا و هنرستان فنی و حرفهای دخترانه مهدیزادهنیا اشاره کرد.
قاسمآباد روستایی قدیمی است که دستکم ازسال۱۳۰۰قمری نامش درتاریخ آمده وشهرکهای سازمانهای مختلف،آن را آبادکرده است. وجه تسمیه محله رازی به ساختوسازخانههای سازمانی تعاونی مسکن کارکنان بیمارستانهای مشهد در شهرک رازی برمیگردد. ویژگی شاخص محله،مسیل چهلبازه است که ازغرب وارد و ازشرق آن خارج میشود.

فاطمه بابایی در دهسالگی کاراته را آغاز کرده است. ورزشی که هیجانش را بیشتر کرد و سبب درخشش او در مسابقات کشوری و استانی شد. این روزها با پنج ساعت تمرین در خانه و باشگاه، خودش را برای مسابقات لیگ «کاراته وان» سبکهای آزاد ایران که ماه آینده در تهران برگزار میشود، آماده میکند. او به ما میگوید: سقف آرزوهایم ایستادن بر بام المپیک است. این آرزو برای من محال نیست.
علیاصغر یزدی 70سال دارد و در سال1331 در تهپلمحله به دنیا میآید. او که سابقه پنجسال حضور در دفاع مقدس را دارد، از اوایل دهه70 در محله رازی و خیابان حجاب سکونت دارد. فعالیتهای قبل از انقلاب حاج علیاصغر روی ازدواج و زندگی آیندهاش هم تأثیر میگذارد. او تصمیم میگیرد سبک جدیدی از خواستگاری را امتحان کند، خواستگاریای که خیلی هم فاطمه خانم را متعجب نمیکند!
کوچه اندیشه5 در دهه80 یکی از معروفترین کوچههای قاسمآباد بود. دلیل این شهرت بیشتر بهدلیل وجود مسجد امام حسین(ع) در ابتدای آن بود که در سال89 به عنوان مسجد محوری قاسمآباد معرفی شده بود. گذشته از آن، این کوچه را میتوان یک معبر سبز نامگذاری کرد که بوستانهای خطی، دو طرف آن را تا انتها سرسبز کردهاند. این کوچه در انتها به خیابان سرلشکر خلبان شهید محمدی یا همان رازی سابق میرسد و بعد از آن از طریق کندراهی که سال گذشته افتتاح شد به بزرگراه پیامبر اعظم(ص) راه پیدا میکند.
اولین روزهای کارم در روزنامه خراسان بود و قرار بود در سرویس فرهنگی و اجتماعی کار کنم، یعنی خودم علاقه داشتم که در این دو گروه باشم. صفحه حوادث نیز در همین گروه بود و سرویس مستقلی نداشت. خبرنگار و نویسنده صفحه حوادث هم آقای توپریز بود، مردی نازنین دوستداشتنی و کاربلد. به من گفت که میخواهم بروم دادگاه تو هم میآیی؟ گفتم: بله برویم. برای اولین بار دادگاه را از نزدیک میدیدم آن هم دادگاهی که پروندهای مربوط به قتل را بررسی میکرد. قاتل و خانواده مقتول و داستانهای روحآزاری که در این دادگاهها هست مرا که آدم صلحجو و دلنازکی بودم بهشدت تحت تأثیر قرار داد.
از کودکی و همراه پدر با هیئت و مکتب امام حسین(ع) آشنا میشود و پیش استادان قدیمی و بنام مداحی را آموزش میبیند. پدرش روحانی و محضردار بوده و در مجالس مذهبی هم برای اهل بیت(ع) روضه میخوانده است. او در محله طبرسی و در فاصله کوتاهی از بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) در کوچهای به نام کوچه حمام حاج نوروز بزرگ شده است. اولین جایی که برای سینهزنی به آنجا میرود هیئت جوانان علی اصغر(ع) در همان محله بوده است. همانجا بوده که مسیر زندگیاش تعیین میشود.
زمین مال شهرداری بود ولی کارهای مربوط به واگذاری اسناد آن در این سالها انجام نشده بود. از شهردار جدید منطقه خواستیم از زمین مسجد بازدید کنند. با دیدن این وضعیت با ما همکاری کردند و به سازمان راه و شهرسازی نامه زدند. کاربری زمین در گذشته فضای سبز بوده و باید به مذهبی تغییر پیدا می کرد.خوشبختانه استانداری هم پیگیر شد و کارهای واگذاری زمین در حال انجام است.این بخشی از گفتههای حجتالاسلام مسعود قاسمی درباره فرآیند ساخت مسجد است.