محله رحمانیه

محله
منطقه ۱۲

رحمانیه

با وجود اینکه ابتدای خیابان رحمانیه در محله مجیدیه جذابیت خاصی به محله داده است، ادامه این خیابان که در محله رحمانیه قرار گرفته است، پیشرفت چندانی نکرده است. مهمترین کاربری این محله، مسکونی و آموزشی است. زمین‌های بایر در رحمانیه زیاد به چشم میخورد؛ با اینحال فاصله میانگین دسترسی به نزدیکترین نقطه فضای سبز حدود ۵ دقیقه است.

محله رحمانیه
خلبان شهید محمدرضا قربانی‌فر، با بال‌های سوخته پرکشید
سرتیپ دوم خلبان محمدرضا قربانی‌فر همیشه آماده رزم بود و به همین خاطر دوستانش به او لقب «رضا کیف به دست» را داده بودند. رضا دوست داشت در عملیات پاک‌سازی اشرار شرق کشور در مقابل افرادی که جوانان را هدف قرار داده‌اند و می‌خواستند همه را آلوده کنند، بایستد. سهیلا نوریان، همسر شهید می‌گوید: یک‌بار استاندار وقت کرمان یک دستگاه تلویزیون تماشا به او هدیه داد. آن موقع‌ها تلویزیون تماشا بسیار باارزش بود و تنها دل‌خوشی ما در سایت هوانیروز کرمان محسوب می‌شد، اما رضا از پذیرفتن این هدیه طفره رفت و گفت: «افراد بسیاری در انجام موفق این مأموریت‌ها به من کمک می‌کنند، یا همه را تشویق کنید یا من هدیه شما را نمی‌پذیرم». عاقبت استاندار به خاطر رضا تمامی گروه انجام مأموریت را تشویق کرد و به همه یک تلویزیون تماشا هدیه داد.
باشگاه، خانه دوم من است
فاطمه، نوجوان ورزشکار محله رحمانیه ، می‌گوید: پدر و مادرم خودشان اهل ورزش هستند و حمایت و تشویق آن‌ها خیلی تأثیرگذار بود. تمریناتم زود نتیجه داد و به مرحله مسابقات رسیدم.‌ اولین رقابتی که در آن شرکت کردم، مسابقات استانی در رده نونهالان بود. هم بی‌تجربه بودم و هم استرس داشتم، اما باز هم اول شدم.
به خودم قول دادم معلولیتم خللی در مسیر آرزوهایم ایجاد نکند
داستان زندگی دکتر دکتر الهام ایمانی و دکتر حمید امان‌زاده، زوج پزشک ساکن محله رحمانیه بالا و پایین زیادی دارد، به ویژه حمید که حال بد بیماران را به خوبی درک می‌کند. او در کودکی با بیماری فلج اطفال دست و پنجه نرم کرده‌ و همین موضوع انگیزه‌ای شده تا آینده او به حرفه طبابت و درمان کودکان فلج اطفال گره بخورد. حمید به ما می‌گوید: «درست است که من یک معلول حرکتی هستم، اما به خودم قول داده‌بودم، این معلولیت هیچ خللی در راه پیشرفت و آرزوهایم ایجاد نکند. سال 92 در آزمون تخصص پزشکی شرکت کردم و با تلاش و ممارست فراوان در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم.»
صدای «رئوف» از شهر امام رئوف(ع)
همه چیز از انتخابات شورای اسلامی شهر تربت حیدریه در سال92 آغاز شد. من چراغ خاموش در انتخابات کاندیدا شدم. تنها ابزار تبلیغاتی‌ام در این انتخابات، یک فیلم کوتاه بود که در قالب یک سی‌دی تبلیغاتی بین شهروندان توزیع شد، این سی‌دی تبلیغاتی که در قالب یک کار هنری تولید و به‌طور زیبایی تدوین شده‌ بود، به دست محسن وکیلی یکی از تهیه‌کنندگان زحمت‌کش صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی رسیده بود که از من دعوت کردند که برای مجری‌گری در برنامه زنده امتحان بدهم.
«شب شرقی» شما را می‌خنداند، اما برای من خاطره است!
محمد صادق‌زاده می‌گوید: منبع من برای اجرای استندآپ کمدی در برنامه «شب شرقی»، زندگی خانوادگی و خاطرات دوران کودکی در تپل‌محله است، مجموع این خاطرات را در قالب ۸۰ داستان جمع‌بندی کرده‌ام و هرشب به صورت تکه تکه این داستان‌ها را بیان می‌کنم، علاوه براین، آداب و رسوم و سنت‌های مردم مشهد و خراسان را نیز با لحنی طنزگونه بیان می‌کنم. بیشتر مطالب طنزی که در برنامه شب شرقی بیان می‌کنم فی‌البداهه است. چون معتقد هستم یک هنرمند استیج (صحنه)، تا زمانی که نتواند به‌طور آنی مطلبی را بیان کند، بازیگر نخواهد شد.
دانشنامه شفاهی دفاع مقدس
حمیدرضا صدوقی می‌گوید: قصه آدم‌های جنگ، حکایت عروج دگرباره انسان است از خاک به افلاک و از فرش به عرش. صیاد از جنس همین آدم‌هاست. در میان همه حکایت‌هایی که از جنگ و آدم‌هایش شنیده‌ایم، خواندن قصه صیاد، مسافر صبح، لذت دیگری دارد. مگر می‌شود او را، خاطراتش را، حماسه‌هایش را، نمازهای اول وقتش را، صفای باطنش و دوستی و رفاقتش با مردم کوچه و بازار را از یاد برد.
برشی از زندگی پرافتخارترین دختر کماندار ایران
سیده ویدا حلیمیان اول می‌گوید: بعد از افتخارآفرینی تیم ملی بانوان ایران در جام جهانی آنتالیا، به فاصله یکی دوماه به مسابقات جام جهانی شانگهای چین اعزام شدیم و در آنجا من به همراه آقای رضا زمانی‌نژاد اولین مدال میکس تیراندازی ایران را کسب کردیم. ما در آن رقابت‌ها باز هم تیم آمریکا را شکست دادیم و به فینال بازی‌ها راه پیدا کردیم، اما در فینال، مقابل تیم مکزیک که دارای دو قهرمان جهان بود، شکست خوردیم و مدال نقره را از آن خود کردیم. یکی دو سالی گربه سیاه تیم آمریکا بودیم و چندین و چندبار موفق به شکست آن‌ها در مسابقات بین‌المللی شدیم.