یکی از بزرگترین آرزوهایم خادمی امام رضا(ع) بود، اما تحصیل و درس مانع رسیدنم به این آرزو بود، از طرف دیگر ساکن مشهد نبودم و نمیتوانستم افتخار خادمی حرم را داشته باشم. سالهای تحصیل در دانشگاه با سرعت گذشت، روزهای پایانی تحصیل و فارغالتحصیلی از دانشگاه برایم سخت و ناراحتکننده بود، چون بعد از پایان تحصیل ناچار باید به شهر زادگاهم برمیگشتم و این یعنی فراق و دوری از امام رضا(ع). دلکندن و دورشدن از همجواری ایشان برایم سخت و حتی دردآور بود. دوباره به حرم رفتم و به امام رضا(ع) متوسل شدم و به زبان تضرع و التماس به او گفتم:«حالا که مجاورت شدهام، من را از خود مران، بگذار که در همسایگی تو بمانم، ای امام مهربان که ضامن آهو شدی، ضمانت من را هم بکن.» خوشبختانه اینبار نیز امام رضا(ع) کمکم کرد و در سال 1375 به استخدام شهرداری مشهد درآمدم و اندکی بعد ساکن شهر مشهد شدم.
جاهدشهر یکی از آبادترین محلات منطقه ۱۲ است که به «محله اولینها» شهرت دارد، زیرا نخستین کاربریهای تفریحی، آموزشی، فضای سبز و... منطقه در این محله ایجاد شده است. جاهدشهر بیابانی بود که جهادگران با همتشان آن را به شهر تبدیل کردند و به همیندلیل بیشتر ساکنانش، شاغل در جهادسازندگی و ایثارگران بودهاند و علت نامگذاریاش هم همین بوده است.
خیابان جاهد از جمله اولین معابر ساخته شده در منطقه12 است که بخشی از محله جاهدشهر به حساب میآید. معبری که یک طرف آن، از ابتدا تا انتها در اختیار مؤسسات و بنیادهای خیریه است، بیشتر ساختمانهای مسکونی این خیابان برخلاف بسیاری از معابر و محلات منطقه12، حیاطدار و دراصطلاح ویلایی است و از آپارتمانهای سربه فلک کشیده و چندینطبقه خبری نیست.
سیدمهدی کریمی متولد سال1332 و زاده مشهد است. او یکی از اولین مهندسان جهاد سازندگی خراسان بوده و در طول 30سال خدمت، یک دهه را بهعنوان مدیر آبرسانی روستایی استان خراسان انجام وظیفه کرده و در این مدت آب را به دورافتادهترین روستاهای خراسان انتقال داده است. او همچنین اجرای پروژه آبرسانی به روستاهای 4شهر استان خوزستان را در زیر باران گلوله و تیر دشمن بعثی در کارنامه کاری و جهادی خود دارد.
پریناز متولد 1389 است. مادرش دانشآموخته رشته کتابداری است و بهواسطه شغلش پریناز را هر روز به کتابخانه میبَرد. او از کودکی با مجموعهای از کتابهای کودک، پادکستها و بازیهای کودکانه بزرگ شده است که هر کدام از آنها در توسعه استعدادها و شکوفایی خلاقیت پریناز نقش بسزایی داشتهاند. او میگوید: نوشتن به من احساس آرامش میدهد. وقتی داستان مینویسم از خودم راضی هستم.
محمدیوسف پوریوسف که این روزها تازه وارد کلاس اول ابتدایی شده است، در چهارسالگی کاراته را آغاز کرده و فقط بعد از 3ماه تمرین در مسابقات استانی سال97، مدال خوشرنگ طلا را به دست آورده است. افتخاراتی که از آن خود کرده و به خانه برده، از 10مدال طلا، نقره و برنز گذشته است. پسربچهای کمحرف و خجالتی که برخلاف ظاهر آرام، مبارزی قهار و سختکوش است و بیشتر حریفهایش را در همان راند اول ناکاوت میکند.
سجادیه7 که به نام «گلها» نامگذاری شده است خیابانی عریض است با بناهای نوساز، آسفالت یکدست و بیچالهچوله، بوستانهای محلی تزیین شده با چمن و گلهای فصلی، آرام و نزدیک به بازار تجاری محله. در واقع هرآنچه برای یک زندگی آرام و بدون دغدغه احتیاج است در خیابان گلها یافت میشود. محدودهای دنج از محله جاهدشهر که یک سالن ورزشی سرپوشیده، تنها کتابخانه منطقه12، مرکز بهداشت و فضاهای سبز و رفاهی و آموزشی متعددی را در خود جای داده است.
پوریا لزگی میگوید: انتخاب این رشته ورزشی خیلی اتفاقی بود و برمیگردد به تابستانی در کودکیام و ایام تعطیلی درس و کتاب که 10ساله بودم و بهدلیل همسایگی با یک باشگاه ورزشی، مادرم در رشته کاراته ثبتنامم کرد. راستش ثبتنام در این باشگاه، هدیه شاگرد اولی کلاس سوم ابتدایی من بود. اوایل برای سرگرمی میرفتم اما کمکم به این حرفه رزمی علاقهمند شدم.






