حسن حسینی میگوید: دوران کودکیام به خیابان دانش «پل فردوسی» میگفتند. در وسط محله کالی بود و روی آن پلی آجری قرار داشت. ساکنان دوطرف این کال ازنظر اعتقادی و فکری درست مقابل یکدیگر قرار داشتند.
۱۴۳ سال پیش، روسها به این بهانه که پیمان آخال، مرزهای حکومت قاجار را از حملات ترکمانان تکه، مرو و آخال خلاص میکند، شاه قاجار را به بستن آن پیمان تشویق کردند.
محمد ضروری که در زمان دفن رضاخان سرباز بوده تعریف میکند: مرا هم همراه سایر سربازان گارد برای برقراری نظم به آنجا بردند. تمام طول روز مانند مجسمه ایستاده بودیم و جرئت حرکت کردن نداشتیم.
اصغر دهباری که از هفت سالگی بهعنوان شاگرد در یک کفاشی مشغول به کار شده است، با شروع جنگ به عنوان سرباز به جبهه میرود. یکی از کارهایی که در جبهه انجام میدهد واکس زدن کفش سربازهاست.
زمانی که بلشویکها قدرت را به دست گرفته بودند، در بخارا پسری متولد شد که بخش مهمی از تاریخ هنر عکاسی مشهد، وامدار اوست. ابراهیم ذهبی (سیاح)، عکاس فقید و پیشرو مشهد است.
«علیاکبر مقیمی» بخشی از تاریخ گذشته است، با خاطره جنگها، مهاجرتها، رفتنها، آمدنها، اعتصابها، پیروزیها؛ پیرمردی که باوجود سنوسالش، حافظه نسبتا خوبی دارد.
کمیتهای ۸۰ سال پیش در مشهد تأسیس شد تا به آسیبدیدههای جنگ جهانی دوم کمک کند.






