هر قوم و گروهی که به مشهد آمده، گوشهای از فرهنگش را بهجا گذاشته و قدری هم از انبوه فرهنگهای این شهر برداشته است. گاه خردهفرهنگ مهاجران در شهر حل شده است و گاه برعکس.
یکی از فرعیهای خیابان وحدت ۱۱ در کلام قدیمیهای محل به کوچه بندکشی معروف است؛ کوچهای که از چند دهه پیش با تابلویی به نام شهید غلامرضا محمدپور شناخته میشود.
کاشانی قصه تاریخ قومش را از بزرگان طایفه شنیده و در کتاب ها دنبال کرده است و حالا همه آن تاریخ را با جزئیات دقیقی، می داند. غلام جان، تاریخ زنده کاشانی هاست؛ تاریخ زنده قوم بلوچ که بخشی از آن ها حالا محله ای بزرگ را در حاشیه مشهد شکل داده اند. محله ای که به نام راسته بازارش «تاجرآباد» معروف شده است.
خوشخبری این روزها احیای خانه تاریخی غفوری در پایینخیابان است؛ خانهای که با تاریخ دویستساله و حتی بیشتر، به روزهای پایانی استرس تخریب و ویرانیاش میرسد.
این خانه که ترکیبی از معماری دو دوره پادشاهی است، از 10روز پیش دست چند استاد باستانشناس و مرمتکار سپردهشده است تا آسیبشناسی و احیا شود.
سال ۱۲۰۹ خورشیدی که آقا محمد خان قاجار بــعــــد از شــکــست لطفــعلی خــان و فتح کرمان، دست لشکریانش را در تجاوز و غارت مردم باز می گذارد، عده ای از مردم این شهر برای حفظ جان و ناموسشان و بر سر ارادتی که به امام رضا(ع) دارند، به مشهد مهاجرت می کنند و همه در یک محله ساکن می شوند؛ محله «قبر میر» پایین خیابان( بولوار شارستان خیابانشوشتری8). مدتی که از استقرارشان می گذرد و زندگی روال عادی می یابد، تصمیم می گیرند حسینیه ای را برای عزاداریهایشان بنا کنند.این بنا اولین بنای حسینیه ای است که همه به نام حسینیه کرمانی های مقیم مشهد می شناسند.
آن روزها کسی چه میدانست روزی احمدآقا همهکاره مسجدی شود که به نام عربها مهر خوردهاست. روزگار او را که به گفته خودش هیچوقت از خدا مال دنیا را نخواسته و بهجای آن عاقبتبهخیری را طلب کرده است، در این مسیر انداخت تا هم نوکر اهلبیت(ع) باشد و هم با مسجدداری، مردمداری کند.
احمد بهرامینیا حالا 66سالهاست و همهکاره و البته به گفته خودش خادم مسجد عربهاست و کمترین کارش بازوبستهکردن در مسجد قدیمی کوچه حمامباغ(شهیدکاشانی8) موقع نماز ظهر و مغرب است.