کوچهای که از بازارچه سراب به دیالمه راه دارد، درمیان قدیمیها هنوز به نام «فتاحخان» مشهور است. به گفته ساکنان قدیمی فتاح افشار، معروف به فتاحخان، در زمان احمدشاه قاجار در تهران بهدلیل یک مسئله ناموسی به اعدام محکوم شد.
اولین تخریبهای بالا خیابان و پایین خیابان از دوره احمد شاه شروع شده است. به نظر میرسد آن زمان هر کس برای خودش ایوانی رو به خیابان ساخته و آن را تا هر جایی که میتوانسته کش میداده است.
محمدتقی بهار مقالاتی در روزنامه «توس» می نوشت با امضای «م. بهار» که آن ها هم تأثیری زیاد بر افکار عمومی مردم خراسان داشت. «م. بهار» برای مردم مجهول بود تا روزی که ملک الشعرا دوباره رخ نمود و شد «محمدتقی ملک الشعرا بهار». آوازه آزادی خواهی و شعرهایش تا تهران و رشت و تبریز هم رسیده بود.
در این مسیرِ هزاراتفاق، همیشه مأمن و سرپناهی باید میبوده است تا غبار خستگی راه از سر شانههاشان بتکاند و تاول پاهای به خاشاک نشستهشان را التیام دهد. این رسم میهماننوازی بوده است خاصه آنکه میهمان عزم مشهد کرده باشد. همین امر هم عامل و اسبابی بوده است برای ساخت کاروانسراهایی که حالا دیگر کمتر نشانی از آنها باقی است.
نامش را که امروز 101سال از درگذشتش میگذرد، میتوان در فهرست آزادیخواهان مشروطه دید. چند صباحی را هم کنار میرزا کوچکخان در جنگلها پی مبارزه با استعمار اسب تاخته است اما در مشهد، او را «حیدرخان برقی» صدا میزنند تا نامش همردیف خدمتی که کرده است، ماندگار شود. در واقع «حیدرخان عمواوغلی» را باید نخستین مهندس برق در مشهدو «اولین مهندس راهاندازی کارخانه برق حرم مطهر رضوی» معرفی کرد که توانسته الکتریسیته را به شهر امامرضا(ع) بیاورد و در آستان ملائک پاسبان حرم حضرت دوست، چراغ بیفروزد.
در کنار تغییر سبک زندگی ها و ورود مردان و زنان به مشاغل اداری و دولتی و صرف اوقات بیشتر در بیرون از خانه سبب شد لباس هایی که قرن ها تابستان ها و زمستان ها را تاب می آورده است، تغییر کند.
شمع در مشهد یکی از ملزومات روشنایی حرم مطهر رضوی بوده است. چنانکه شمعریزی یا شمعسازی یکی از صنایعدستی قدیمی این شهر است.