«دسترسی به امکانات مطلوب، ضامن موفقیت نیست.» این جملهای است که سیدمحسن آزیز، جوان موفق و فرهیخته محله حسینآباد میگوید. شاید شما هم او را بارها بهعنوان هممحلهای، همسایه و دوست دیده و پای حرفهایش نشسته باشید. وی با آنکه ۲۹ سال بیشتر ندارد، با تلاش و جدیت، خیلی زود توانسته پلههای موفقیت را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد و حالا یکی باشد از دکتران جامعه حقوق.
ارائه طرح تهیه یک بسته آموزشی برای مدیران فرهنگی که در سراسر کشور به مرحله اجرایی رسیده، برگزاری همایش ملی قرآن و علوم روز در سال ۸۹، گردآوری مقالات قرآنی در یک کتاب، تاسیس دانشگاه مذاهب اسلامی در بندرعباس و بسیاری دیگر از این دست ازجمله فعالیتهایی است که این روزها پسوند «جوان موفق» را کنار نام محسن آزیز قرار داده است.
البته خودش این را قبول ندارد و فروتنانه میگوید که خود را موفق نمیداند و هنوز راه زیادی برای رسیدن به درجههای بالای علمی دارد. گزارش پیشرو گپوگفت دوستانهای است با این عضو فرهیخته شورای اجتماعی محله حسینآباد به مناسبت روز جوان است تا رمز موفقیتش را از زبان خودش بشنویم.
قبل از هر صحبتی باید بگویم که برای موفق نشدن، خیلیها بهانه میآورند محیطی که در آن زندگی میکنیم، خوب نیست. امکانات کم است و...، اما اگر در محلهتان کمی دقت کنید، با آنکه محرومیت و مشکلات اقتصادی و معیشتی پای خود را روی گلوی هممحلهایهایمان قرار داده، افرادی از دل همین محلهها محدودیتها را باور نکردند و عزم خودشان را جزم کردند تا بتوانند به قله آرزوهایشان دست پیدا کنند. آنهایی که خود و تواناییهایشان را باور کردهاند، محدودیتها نمیتواند سدی بر سر راهشان باشد.
کودکیام را در کوی صاحبالزمان (عج) محله طلاب گذراندم. دبستان و راهنمایی را در همان محله خواندم و با معدل بالای ۱۹ به پایان رساندم. با توجه به اینکه در خانوادهای متدین و روحانی بزرگ شده بودم، علاقه زیادی به خواندن درسهای حوزوی داشتم. برای اینکه بتوانم این مهم را جامه عمل بپوشانم، بهدنبال مدرسهای بودم که بتواند مرا در رسیدن به هدفم یاری کند. در همین راستا با مدرسه عالی شهیدمطهری که در قاسمآباد بود، آشنا شدم که ماهیت معارفی و اخلاق داشت و در آنجا به تحصیل پرداختم. در این سالها با تمام سختیهایی که داشت، سعی کردم دانشآموز ساعی و درسخوانی باشم که با عنایت خداوند و حمایت مادرم، توانستم به این مهم دست پیدا کنم.
آماده شدن برای کنکور با ۱۲ ساعت درس خواندن در روز گذشت. بالاخره قبول شدم و هنگام انتخاب رشته دانشگاهی با توجه به علاقهای که به درسهای معارف و اخلاق داشتم، وارد دانشگاه علوم اسلامی رضوی شدم. بعد از قبولی در آزمون اختصاصی ورودی، گزینش و مصاحبه، رشته فقه و مبانی حقوق را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم؛ البته همزمان رشته علوم قرآنی و حدیث را نیز خواندم.
این دانشگاه بهدلیل ماهیت حوزوی و دانشگاهی که دارد، به فارغالتحصیلانش مدرک سطح یک حوزه و مدرک کارشناسی میدهد. همین بود که وقتی در سال ۸۹ از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، سه مدرک گرفتم که دو تا از آنها کارشناسی و دیگری سطح یک حوزه بود.
بسیاری از دانشجویان یا دانشآموزان از این موضوع گلایه دارند که باید زمان زیادی را برای کلاسهای درسی بگذارند، اما اگر آنها نگاهی به دانشجویان دانشگاه علوم اسلامی رضوی بیندازند، دیگر گلایه نمیکنند. در دانشگاه صبح تا ظهر درسهای حوزوی را میخواندم و بعد از ساعت نماز یا ناهار دوباره برای کلاسهای دانشگاهی آماده میشدم. تابستانها هم بدون استثنا درس میخواندم تا زودتر فارغالتحصیل شوم. بدون شک فردی که میخواهد موفق شود، نمیتواند بدون سختی و تلاش به هدفش برسد. همیشه یاد این ضربالمثل معروف بیفتید که میگوید «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود.»
از همان ابتدا که در دانشگاه علوم اسلامی رضوی قبول شدم، برای بچههای مسجد موسیبنجعفر (ع) در کوی صاحبالزمان (عج)، کلاسهایی را برگزار کردم که اسم خاصی نداشت تا اینکه پس از مدتی فرمانده بسیج گفت: «اسم گروهتان را حلقه صالحین بگذارید.» با این اسمگذاری، فعالیتهای ما هم سمت و سوی منظمی پیدا کرد.
تشنه کارهای علمی بودم، بنابراین با راهنمایی استادانم وارد بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی شدم. در آنجا به مدت سه سال بهعنوان کارشناس علومقرآنی فعالیت کردم. در این مدت، مقالههای زیادی درباره ارتباط قرآن با سایر علوم روز دنیا مانند ارتباط قرآن با حقوق، ارتباط قرآن با روانشناسی، ارتباط قرآن با طب و... گردآوری کردم.
علاوه بر این در تمام این سالها تلاشم این بود که کار و فعالیتهای علمی که دارم، درراستای درسهایم باشد. از سوی دیگر فعالیتم در بنیاد پژوهشها سبب شد ایده برگزاری یک همایش قرآنی به ذهنم خطور کند. با طرح این موضوع در بنیاد و همکاری دانشگاه علامه تهران، همایش ملی «قرآن و علوم روز» در سال ۸۶ برگزار شد.
از تمام دانشگاههای کشور در این همایش شرکت کرده بودند و حدود ۱۵۰ مقاله به دبیرخانه این همایش ارسال شد که با توجه به محدودیتهای زمانی که وجود داشت، تنها به ۱۵ مقاله اجازه ارائه داده شد. در این همایش از مجموعه مقالاتی که فرستاده شده بود، کتابی با همین عنوان تهیه و رونمایی شد.
در سال ۸۹ برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسیارشد به تهران رفتم و در دانشگاه مذاهب اسلامی پذیرفته شدم. این دانشگاه مشابه دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد است و زیر نظر مقام معظم رهبری اداره میشود و استادان بسیار مجربی برای تدریس دعوت میشوند. در این مقطع از تحصیلم مانند رسم و سیاق پیشین خود، تلاش کردم که بهترین و ساعیترین دانشجو باشم که به لطف خداوند متعال این چنین هم شد. در سال ۹۱ از پایاننامهام با درجه عالی دفاع کردم و از این دانشگاه فارغالتحصیل شدم.
از همان ابتدای کودکی، کار کردن در کنار درس خواندن برایم لذتبخش بود، حتی میتوانم بگویم که کار، درس را برایم باارزشتر میکرد. در این مقطع از تحصیلم هم کار کردن را فراموش نکردم و باز هم به کمک استادانم و راهنمایی آنها، در شورای عالی انقلاب فرهنگی مشغول به کار شدم. در آنجا طرحی را با عنوان «توانمندسازی مدیران فرهنگی کشور» پیشنهاد دادم و دکتر ناظمیاردکانی که آن دوران مسئول دبیرخانه شورا بودند، از این طرح استقبال کردند و تیمی پژوهشی در اختیارم گذاشتند که به کمک این تیم توانستیم یک بسته آموزشی برای مدیران فرهنگی سراسر کشور تهیه کنیم. در حال حاضر این طرح در کشور اجرایی شده است.
در همه این سالهایی که درس میخواندم، در حوزه فرهنگی فعالیت میکردم، اما با پایان تحصیلم در دوره کارشناسیارشد، رئیس دانشگاه و دکتر طالبی، معاون اداریمالی که مسئولیت توسعه دانشگاه را برعهده دارند، پیشنهاد کردند که برای تاسیس یکی از شعبههای دانشگاه به بندرعباس بروم و سرپرستی آن واحد را بهعهده بگیرم. یکی از دلایل این پیشنهاد هم این بود که من از همان سال اول در امور فرهنگی دانشگاه فعال بودم؛ بهعنوان مثال تا پیش از ورود من، این دانشگاه نشریه نداشت و من برای اولینبار نشریه علمیتخصصی دانشگاه را به کمک استادان و دانشجویان راهاندازی کردم. یک انجمن علمی هم دایر کردم و مسئول آن بودم و بعد از مدتی هم عضو شورای فرهنگی دانشگاه شدم.
تمام کارهای تاسیس این دانشگاه بهعهده خودم بود؛ از گرفتن مکان، پذیرش دانشجو، تهیه میز و تخته تا دعوت از استادان برای تدریس. فشار کار بسیار سنگین بود و در کنار همه این سختیها و کارهای اداری که تا پیش از آن تجربه چندانی در انجام آن نداشتم، آبوهوای بندرعباس هم مضاعف بر سختیهایم شده بود. با یاری خداوند، پذیرش دانشجو برای مهر ۹۰ انجام شد و حدود ۷۰ دانشجو سنی و شیعه در این واحد ثبتنام کردند و مشغول به تحصیل شدند. با وجود سختیهای زیادی که برای برپا شدن این دانشگاه کشیدم، هنگامی که استقبال دانشجویان این شهر را دیدم و شور و شوقی که برای علماندوزی در آنها وجود داشت، تمام خستگیهایم را فراموش کردم.
در این سالها که بندرعباس بودم، فعالیت علمیام بهخاطر فعالیتهای اجرایی، کمرنگتر شده بود؛ به همین خاطر ترجیح دادم از این پست انصراف بدهم و خودم را برای تحصیل در دوره دکتری آماده کنم. سال ۹۱ در دانشگاه تربیتمعلم خوارزمی تهران قبول شدم. با قبول شدنم، دوباره فعالیتهای علمی و پژوهشیام را ازسرگرفتم. در حال حاضر هم مشغول مطالعه برای نوشتن پایاننامهام هستم؛ به همین خاطر بیشتر وقتم را صرف درس خواندن و نوشتن میکنم.
به کسی شما را برای درس خواندن در حوزه تشویق کرد؟
این را که چرا ملبس شدم و در حوزه درس خواندم، باید در گذشته خانوادهام جستجو کرد. پدرم بهدلیل اینکه پدرشان در روستایی که زندگی میکردند، بزرگتر و ریشسفید محسوب میشدند، با علما سروکار داشتند و علمایی را که به روستا میآمدند، با وسیله نقلیهشان جابهجا میکردند، خودشان نتوانستند ملبس شوند، اما من و برادرم را به این امر بسیار تشویق کردند. اکنون من و برادرم که استادم هم هست، ملبس هستیم.
در دوران دانشجویی چه فعالیتهای علمی دیگری انجام میدادید؟
در دوره کارشناسی و کارشناسیارشد بهعنوان مسئول در نشریه حکمت رضوی و کانون قرآنوعترت فعالیت میکردم. در دوره کارشناسی ارشد مسئول انجمن علمی بودم. سردبیری نشریه عروج اندیشه، سردبیری فصلنامه عدالت، سردبیری نشریه مذاهب اسلامی و فعالیت در شورای فرهنگی دانشگاه ازجمله فعالیتهایی است که انجام دادم.
ازدواج هم کردهاید؟
سال ۹۱ وقتی در مقطع دکتری مشغول به تحصیل بودم، با دختر عمویم ازدواج کردم؛ البته مراسم ازدواجمان با تکیه بر سخنان مقام معظم رهبری بسیار آسان و با حداقلها برگزار شد. در سال ۹۲ به حج رفتیم و این آغاز زندگی مشترکمان بود. همسرم صبورانه سختهای زندگی با من را تحمل میکند و همواره مشوقم برای درس خواندن و فعالیتهای علمیام است.
دراوقات فراغتتان چه کارهایی انجام میدهید؟
دورانی که مجرد بودم، به گردش میرفتم یا فیلم میدیدم. در حال حاضر هم که متاهلم، تفریحم حولوحوش خانوادهام میچرخد. با پسرم بازی میکنم، کتاب میخوانم یا فعالیتهای فرهنگی انجام میدهم.
ازآنجاکه شما نماینده شورای اجتماعی محله هم هستید، مهمترین مشکلات جوانان محله خود را چه میدانید؟
اعتیاد، مشکلات اقتصادی، بیکاری، نداشتن فضای سبز کافی، مشکلات بهداشتی و ناامنی، از مشکلات محله ماست، اما بزرگترین معضل ما اعتیاد است؛ البته کمپهایی برای ترک اعتیاد راهاندازی شده که تاثیر چندانی ندارد. در این کمپها فقط میخواهند جسم فرد را پاک کنند، این در حالی است که اگر روح پاک نشود، پاک شدن معنایی ندارد؛ به همین خاطر است که بیشتر معتادان بعد از مدتی دوباره به مصرف موادمخدر روی میآورند. بهنظرم روح و جسم از یکدیگر جدا نیست و برای درمان باید هر دو بعد را درنظر گرفت.
کمترین نمرهای که در این سالها گرفتهاید، چند بوده؟
کمترین نمرهای که گرفتم، از درس ریاضی دوران راهنمایی بود که ۱۲ شدم و دبیرمان بهخاطر حسن رفتار و اخلاقمان، ۴ نمره به تمام کلاس اضافه کرد، اما در تمام دوران تحصیل، نمراتم ۲۰ بود.
بهنظر شما جوانان دینگریز شدهاند؟
تا حدودی بله و آن هم بهخاطر فعالیتهای سازمانیافتهای است که کشورهای غربی انجام میدهند. ماهوارهها، شبکههای اجتماعی و توزیع برخی کتابها که محتوای خوبی ندارند، سبب شده است که جذابیت غرب بیشتر شود.
پیشنهاد شما برای این موضوع چیست؟
اگر ما بتوانیم جوانان را بیشتر با آداب، سنن، رفتار و گفتار پیغمبر (ص) آشنا کنیم، بدون شک آنها راه درست را تشخیص میدهند.
تحصیل را تا چه زمانی ادامه میدهید؟
درس خواندن برایم هیچگاه پایانی نداشته و ندارد. شاید بهنظر بسیاری، درس خواندن یعنی گذراندن دورههای آموزشی و گرفتن مدرک، اما برای من هیچگاه درس خواندن پایانی ندارد.
تلخترین خاطرهای که دارید؟
فوت پدرم، در یکی از سهشنبههای دی ماه ۸۰ بدترین و تلخترین خاطره زندگیام است.
شیرینترین خاطره زندگیتان چه بوده؟
لحظهای که همسرم به خواستگاریام، جواب مثبت دادند.
آخرین کتابی که خواندهاید؟
بهدلیل فعالیتهای فرهنگیام، کتاب زیاد مطالعه میکنم و آخرینش، «چگونه میتوان تربیت کرد» بود.
کتابخانه شخصیتان چند جلد کتاب دارد؟
بیش از هزار جلد کتاب دارم. برخی از آنها را به من هدیه دادهاند، اما بیشترشان را خریدهام.
آیا در این لباس به شما توهین هم شده است؟
خیر. در این یک سالی که ملبس شدهام و در کوچه و خیابان تردد میکنم، چه اهالی محله و چه سایر مردم، بسیار با احترام با من رفتار میکنند و اگر مشکلی داشته باشند، برای رفع آن کمک میخواهند.
چه آرزویی دارید؟
فرج آقا امامزمان (عج) و رفع مشکلات همه مردم.
* این گزارش در شمـاره ۱۹۸ دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۹۵ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.