نوشتن از بانوانی که برای بالا بردن پرچم کشورمان در زمینههای علمی، فرهنگی و ورزشی تلاش میکنند هرچند شیرین اما سخت است. بانوانی که با تمام محدودیتها و امکانات کم، تلاش میکنند تا در کشور و دنیا بهترین باشند. بانوانی تأثیرگذار در عرصههای مختلف از جمله ورزش. دکتر فاطمه میری از اهالی محله هاشمیه یکی از این بانوان است. میری از آن دهه شصتیهاست که محدودیتها و امکانات کم آن دوران را تجربه کرده و همه سختیهای ورزش بانوان را پذیرفته و پا در این عرصه گذاشته است.
او با 37سال سن، مدرک دکترای تربیت بدنی و مدیریت ورزشی دارد و در کارنامه کاریاش نایب رئیسی هیئت قایقرانی استان، نایب رئیسی انجمن راگبی استان، سرپرستی تیم راگبی و قایقرانی، مدرسی و مربیگری رسمی فدراسیون بدنسازی و آمادگی جسمانی و مشاوره ورزشی را دارد. جدای از آن هم مقامهای رنگارنگی در مسابقههای مختلف دارد. او در کنار ورزش کار هنری را هم ادامه داده و با راهاندازی مزونی برای هشت نفر کارآفرینی کرده است. مهمانش شدیم تا بیشتر از کارهایش بشنویم.
میری اصالتا زاهدانی است و از سال86 بعد از گرفتن مدرک کارشناسی و برای خواندن مقطع ارشد به مشهد آمده است. این بانوی ورزشکار از همان دوران کودکیاش به ورزش علاقه داشته و در زمینههای مختلف ورزشی فعالیت داشته است. در این زمینه میگوید: «در دورانی که مدرسه میرفتم در زمینههای ورزشی فعال بودم. بهطوری که وقتی اولیای مدرسه اشتیاق و آمادگی جسمانی خوبم را میدیدند میپذیرفتند که در تیم مدرسه حضور داشته باشم و بعد از اینکه نتیجه خوبی در مسابقهها میگرفتم، میخواستند از من که در دوره بعدی در مسابقهها شرکت کنم.»
مقامهای بسیاری را همراه تیم مدرسهشان در دوره ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان به دست آورده است اما آنقدر از آن زمان گذشته که همه مقامهایش را به یاد ندارد. تنها به گفتن این نکته که«مقامهایم از اول تا سوم استان و کشور بوده» اکتفا میکند.
میری در دانشگاه فلسفه خوانده و در ادامه برای تحصیلش رشته تربیت بدنی را انتخاب کرده است. او علت این انتخابهایش را این گونه توضیح میدهد:«دبیرستانی که بودم دبیری داشتیم که فلسفه را بسیار خوب درس میداد. این دبیر تنها به تدریس کتابمان اکتفا نمیکرد و برای مطالعه، کتابهای جانبی زیادی را معرفی میکرد. این کار دبیرمان و مطالعه کتابهایی که معرفی میکرد سبب شد تا به فلسفه علاقهمند شوم.»
این علاقه سبب میشود تا او در کنکور رشته فلسفه را برای ادامه تحصیل انتخاب کند. او معتقد است که خواندن فلسفه روی صحبت کردن و تفکرش تأثیر گذاشته است و میگوید: «هنگامی که خواندن فلسفه را در دانشگاه شروع کردم متوجه شدم فلسفه همان درس سادهای نیست که در دبیرستان میخواندیم. دنیای جدیدی از این درس به رویم باز شد. همچنین خواندن فلسفه بر روی تفکر منطقیام در زندگی تأثیر گذاشت که این امر را بسیار دوست دارم.»
این بانوی موفق در کنار درس، ورزش را هم ادامه داده و در کلاسهای مختلف ورزشی شرکت میکرده و آمادگی جسمانیاش را همواره در سطح بالایی نگه داشته است. داشتن آمادگی جسمانی بالا سبب شده تا او بتواند در مسابقههای مختلف شرکت کرده و مقام کسب کند. وی در این زمینه به سالهای دانشجوییاش برمیگردد و میگوید: «سال اول دانشکده بودم که مسابقههای تیراندازی به میزبانی شهرمان برگزار میشد اما در صبح روزی که تیم میخواست برای مسابقهها برود یک نفر کم داشتند. با توجه به اینکه در زمینههای ورزشی فعال بودم و شناختی از من داشتند، مربی تیم پیشنهاد داد که همراه آنها برای مسابقه بروم زیرا دانشکده ما میزبان بود و نمیخواست از نظر تعداد نفرات کمتر از سایر تیمها باشیم.» جالب اینجاست که در آن مسابقه میری توانست مقام اول تیراندازی را به دست بیاورد.
میری بدون اینکه در رشته تیراندازی تمرین کرده باشد در این مسابقهها توانسته مقام اول دانشگاههای کشور را به دست بیاورد. این برد برای او شیرین و به یاد ماندنی است به طوری که حال بعد از گذشت سالها وقتی که از آن روز یاد میکند، لبخندی بر لبهایش از سر رضایت نقش میبندد و میگوید: صبح بدون اینکه تمرینی داشته باشم به مسابقه رفتم و ظهر که برگشتم با مدال، لوح سپاس و... برگشتم. با خودم فکر میکردم صبح که رفتم دست خالی رفتم و حال دست پر با مدال درخشان اول کشوری برگشتهام. این برد برایم بسیار دلچسب و شیرین بود.
او علت این موفقیتش را در آمادگی جسمانی زیادش میداند و میگوید: «تمرین نداشتم، اما آمادگی جسمانی خوبی داشتم که همین امر سبب شد تا از رقیبهایم که کلی تمرین کرده بودند یک سر و گردن بالاتر باشم.»
ورزش کردن نه زمان خاصی میخواهد و نه امکانات خاصی. از کوچکترین زمانها میتوان برای این امر استفاده کرد. میری این موضوع را تأیید کرده و توضیح میدهد:« آن زمان که دانشجو بودم فاصله خانه تا دانشگاه را با یکی از همکلاسیهایم با دویدن طی میکردیم. این باعث شده بود تا قدرت بدنی و آمادگی جسمانیام در سطح خوبی باشد. در دانشگاه هم رشتههای مختلف ورزشی را تمرین میکردم. به طور کلی از هر فرصت برای ورزش استفاده میکردم.» این آمادگی خوب جسمانی سبب شده تا او اعتماد به نفس خوبی داشته باشد و بتواند در مسابقههای مختلف شرکت کند.
این بانوی ورزشکار فقط در تیراندازی صاحب مقام کشوری نیست و در همان دوران دانشجویی توانسته مقام سوم کشوری را در رشته والیبال نیز به همراه تیمشان کسب کند. وی میگوید: «در مسابقههای والیبال هم همراه تیم دانشکدهمان شرکت کردم. در آنجا هم به همراه تیم توانستیم مقام سوم را به دست بیاوریم.»
این برد هم برای میری شیرین بوده است. البته او رشتههای والیبال و بسکتبال را به طور جدی پیگیری کرده و یکی از دلایل انتخابش در تیمهای دانشگاهی را این گونه بیان میکند: «یکی از دلایلی که مرا برای بازی در تیم انتخاب کردند قد بلند و آمادگی جسمانی خوبم بود. به همین دلیل همیشه در اولویتهای انتخابشان قرار داشتم.»
میری بعد از اینکه درسش در رشته فلسفه تمام میشود بنا به علاقهای که به ورزش پیدا میکند برای تحصیل در مقطع ارشد تصمیم میگیرد که در رشته تربیت بدنی شرکت کند. وی میگوید: برای کنکور ارشد در رشته تربیت بدنی شرکت کردم. در دانشکده تربیت بدنی مشهد قبول شدم و از آن سال ساکن مشهد شدم.»بعد از اینکه او دانشجوی مشهد میشود خانوادهاش از زاهدان به مشهد میآیند و درکنار او زندگی میکنند. او درباره گرایشی که در دانشگاه انتخاب میکند توضیح میدهد: «در زمان دانشجوییام گاهی به عنوان سرپرست همراه تیم بودم و در زمینه مدیریت ورزشی نیز فعالیت داشتم. به همین دلیل گرایش مدیریت ورزشی را برای ارشد و مقطع دکتری انتخاب کردم.»
میری در این سالها به عنوان سرپرست تیم فعالیت داشته و همراه آنها به مسابقهها رفته است. وی از سختیهای سرپرست بودن برایمان اینطور می گوید: «سرپرستی تیم کار آسانی نیست. هماهنگیهایی که باید انجام شود، مشکلات و موانعی در کار وجود دارد، جوابگویی در برابر خواستههای بازیکنان، مشکلات مالی تیم و همه مسائلی که وجود دارد کلی از انرژی آدم را میگیرد. اما به گواه همه آنهایی که در این سالها با من کار کردهاند و از نزدیک شاهد فعالیتم بودهاند، در هیچ زمینهای کمکاری نکردهام.»
میری در سالهایی که سرپرست تیم بوده مشکلات و موانع را به فرصتی برای تیمش تبدیل کرده و این مشکلات ریز و درشت او را از کارش دلسرد و ناامید نکرده است؛ بلکه با قدرت هر چه بیشتر کارش را ادامه داده است.
علاوه بر موانعی که در مسیر ورزش بانوان وجود دارد، مشکلات مالی، پیدا کردن زمینی مناسب برای تمرین و...از جمله مشکلاتی است که این بانوی ورزشکار با آن درگیر بوده و هست، اما آنها را به خوبی مدیریت کرده است. وی در این زمینه بیان میکند: «شکر خدا همسری دارم که در همه زمینههای کاری حمایتم میکند. دلگرمی و همراهی او سبب شده تا بتوانم در کارم با قدرت بهتری به جلو گام بردارم. همان طور که میدانید حامیان مالی تا حدودی تیم را حمایت میکنند. برای اینکه تیم امکانات بهتری داشته باشد، از جیب خودم خرج کردم تا تیم بتواند بدون دغدغه و با امکانات خوبی تمرین کند.» به گفته خودش مزد سخت تلاش کردنش را همواره با بردهای شیرین و مقامهای کشوریای که به دست آورده گرفته است.
برای میری آنچه در کار مهم است دوستی و رفاقت با بازیکنان و مربیهاست. او توضیح میدهد:« هنگامی که به عنوان سرپرست یا نایب رئیس تیم راگبی انتخاب و به مربیها معرفی شدم، بسیار جوانتر یا همسن و سال برخی از آنها بودم. نمیخواستم این حس خوب همکاری با اسم مدیر یا هر عنوان دیگری از بین برود. در این سالها همواره تلاش کردهام به عنوان دوست در کنار تیم باشم. در تمام مسابقهها در کنار بازیکنان و مربیهایم هستم، معتقدم به این شکل آنها مرا جدا از جمعشان نمیبینند و در شادی بردشان و غم شکستشان شریکم. حتی اگر مشکلی باشد آنها خیلی صمیمی و دوستانه با من در میان میگذارند و آن حالت و نگاه مدیریتی بینمان وجود ندارد.»
میری در حال حاضر نایب رئیس هیئت راگبی استان است. رشتهای که چندان در بین بانوان شناخته شده نیست و گاهی با فوتبال آمریکایی و ورزشهای مشابه اشتباه گرفته میشود. اینکه میری چطور نایب رئیس این هیئت شده خودش جای شنیدن دارد. وی میگوید: «مدتی که درس میخواندم در هیئتهای مختلف هم با عنوانهای گوناگونی فعالیت داشتم و مرا میشناختند. یکی از دوستان که در هیئتی مشغول به کار بود تماس گرفت و گفت که هیئت راگبی رئیس و نایب رئیس ندارد. او با توجه به سابقه فعالیتم در زمینههای ورزشی پیشنهاد داد که برای تصدی این پست اقدام کنم. بعد از انجام مراحل اداری و قانونی و بردن رزومه کاریام به عنوان نایب رئیس این هیئت انتخاب شدم. از آنجایی که هیئت رئیس نداشت به مدت یک سال ونیم کارهای رئیس را هم بدون چشمداشت مالی انجام میدادم.»
هنگامی که میری به عنوان نایب رئیس هیئت راگبی استان انتخاب میشود در همان ابتدای ورود با یک چالش روبهرو میشود. وی در اینباره میگوید: «هنگامی که به این سمت انتخاب شدم متوجه شدم یک ماه و نیم بعد مسابقههای کشوری تیم است. با تمام انرژی و قدرتی که داشتم شروع به کار کردم و در آن سال تیم توانست مقام قهرمانی کشور را به دست بیاورد. این موفقیت سبب شد تا همه سختیهایی که در این مدت تحمل کرده بودم به شیرینی تبدیل شود.»
وی اشاره میکند: «خوشبختانه تیم راگبی بانوان استان در تمام ردههای سنی بسیار قوی است و در هر مسابقهای که شرکت میکنیم صاحب مقام هستیم.»
میری از اینکه با دختران جوان و پرانرژی راگبی کار میکند بسیار خوشحال است و در این زمینه میگوید: «تیم دختران راگبی به نظرم بهترینهای مشهد هستند. آنها سرشار از انرژی هستند. کار کردن در کنار آنها برایم خوشحال کننده است. تصور همه از راگبی ورزشی خشن است. اما در واقع این طور نیست، فقط به دلیل ماهیت بازی دختران راگبی باید جسورتر و سختتر باشند و همین امر کار با آنها را کمی متفاوت کرده است.» در تیم راگبی شهرمان چندین ملیپوش بازی میکنند و در تیم ملی هم دو تن از مربیهای راگبی شهرمان حضور دارند که این برای مشهد افتخار بزرگی محسوب میشود.
صور همه از راگبی ورزشی خشن است. اما در واقع این طور نیست، فقط به دلیل ماهیت بازی دختران راگبی باید جسورتر و سختتر باشند و همین امر کار با آنها را کمی متفاوت کرده است
صحبت از امکانات و تمرین که میشود، از تغییر لحنش و از بین رفتن لبخند از صورتش میتوان فهمید که تا چه اندازه از کمبود امکاناتی که با آن دست و پنجه نرم میکنند ناراحت است. وی توضیح میدهد:« برای تمرین مشکلات بسیار زیادی داریم، بدترین زمانها در طول روز را به تیم راگبی دختران میدهند. به عبارتی در سختترین شرایط در حال تمرین هستیم اما بهترین نتایج را میگیریم. در حالی که تیمهای شهرهای دیگر این شرایط سخت را ندارند. تیم تهران که همیشه به عنوان اصلیترین رقیبمان است یک زمین اختصاصی در ورزشگاه آزادی دارد که اعضای تیم هر زمان بخواهند میتوانند در آن تمرین کنند.
با این حال ما با تمام سختیها و محدودیتهایی که داریم همواره به عنوان رقیب این تیم بودیم و پا به پایشان حرکت کردیم.» میری در صحبتهایش اشاره میکند:«بسیاری از مردم هنوز شناختی از ورزش ما ندارند به همین دلیل شاهد هستیم که خانوادهها گاهی مانع تمرین کردن دخترشان میشوند و حتی در حد ابتدایی و تمرینی هم نمیخواهند که دخترشان به این ورزش نزدیک شود اما بعد از شناختن این بازی از علاقهمندان راگبی میشوند.»
میری در ادامه صحبتهایش میگوید:« بسیاری به ورزش کردن ما ایراد وارد میکنند، بسیار پیش آمده که برای کوچکترین مسائل و حتی پیش پا افتادهترین موارد به حراست رفتهام و جواب دادهام. اما آیا میشود بازی کردن بانوان، آن هم در این سطح را متوقف کرد؟ آیا میتوان ورزش بانوان را حذف کرد؟ به نظرم آنهایی که ایراد میگیرند باید راهکار ارائه بدهند و پیشنهاد بدهند که بهتر است ما ورزشکاران چهکار کنیم. بارها درخواست دادهایم که زمینی مناسب تمرین به ما بدهند، اما نه تنها این موضوع عملی نشده که همواره بدترین ساعتها و کمترین زمان تمرین را به ما دادهاند.» بانوان زیادی در شهرمان به طور حرفهای ورزش میکنند و این شایسته است که مسئولان ورزشی شهر برای بانوان مجموعهای را در نظر بگیرند تا آنها فارغ از دغدغهها برای پیدا کردن زمین و ساعت مناسب به انجام تمریناتشان بپردازند.
میری تا قبل از چاپ این مصاحبه به عنوان نایب رئیس هیئت قایقرانی هم فعالیت داشته ست، اما قبل از چاپ با ما تماس میگیرد و خبر از استعفایش میدهد. او میگوید: «دیگر سمت نایب رئیس هیئت قایقرانی را ندارم و با این هیئت همکاری نمیکنم. به مسئولان گفتم هیئتی را که هیچ هدف و برنامهای ندارد و هیچ تلاشی برای حفظ و پیشرفت بازیکنان و مربیهایش نمیکند نمیتوانم قبول کنم.» او در ادامه اضافه میکند: «تا هنگامی که پیگیر مکان تمرین و اعزام بازیکنان و تمرینها و بدنسازیشان بودم مشکلات کمتر بود و همه از شرایط راضی بودند ولی بعد از برگزاری مجمع و انتصابهای جدید در هیئت قایقرانی همه چیز عوض شد.»
میری معتقد است:« هیئتی که به هیچ کدام از وعدههایش عمل نکرده جایی برای پیشرفت ندارد.» او که در این سالها رزومه موفقی را با تلاش و کوشش برای خود به دست آورده است حالا نمیخواهد با این موضوعها عملکردش بازخواست شود. او به همراه این تیم مقامهای کشوری زیادی را به دست آورده است.
همانطور که در ابتدای گفتوگویمان هم اشاره کردیم میری اصالتا زاهدانی است و از سال86مقیم مشهد شده است. وی درباره اینکه زاهدان هم تیم راگبی ندارد، بیان میکند: «با اینکه سالهاست از شهرم دور هستم، اما همواره به آن فکر میکنم و دلم پیش ورزش شهرمان است. زاهدان تیم راگبی ندارد، اما دخترانی قوی و قدرتمند دارد که میتوانند پایهای برای تیم باشند. معتقدم دخترانی که در این آب و خاک بزرگ شدهاند صبور و باارادهاند. این دو خصوصیتشان عامل مهمی برای ورزش است. چندی قبل با یکی از مربیها صحبت میکردم، او پیشنهاد راهاندازی تیم راگبی زاهدان را به من داد. هنوز به طور جدی به این موضوع فکر نکردهام اما شاید این کار را انجام دادم.»
کرونا و قرنطینه برای خیلیها فرصت بود تا محدودیت. یکی از این افراد که محدویت را به فرصت تبدیل کرد میری بود. در این مدت کاری را انجام داده که به او آرامش داده است به عبارتی هنر در کنار ورزش. وی میگوید: «در روزهای قرنطینه خانگی به کاری که سالها در پیشزمینه ذهنم بود و به آن نپرداخته بودم، روی آوردم. مادرم خیاط است و در دوران نوجوانی و جوانی، هنگامی که فردی طرحی را برای پارچهاش انتخاب میکرد، برای دوخت آن نظر میدادم و به مادرم میگفتم به نظر من اگر برای پارچهاش این مدل را انتخاب میکرد بهتر بود. آن زمان مادرم میگفت هر کسی سلیقهای دارد. تا اینکه سالها بعد دورههای طراحی را گذراندم، اما به علت مشغله درس و پایان نامه دکتری و.... این موضوع را فراموش کردم.
در روزهای قرنطینه به فکرم رسید که طراحی لباس را شروع کنم. همین کار را هم کردم. طرحها را در اختیار چند خیاط گذاشتم و آنها هم بر اساس طرحهای من چند لباس دوختند، حالا لباسهای دوخته شده را در مزون خودم میفروشم.» او با کارآفرینیای که انجام داده در همین وضعی که به دلیل بیماری، بسیاری از مردم شغل خود را از دست دادهاند هشت نفر را شاغل کرده و نانی بر سرسفرهشان گذاشته است.
در روزهای قرنطینه به فکرم رسید که طراحی لباس را شروع کنم. همین کار را هم کردم. طرحها را در اختیار چند خیاط گذاشتم و آنها هم بر اساس طرحهای من چند لباس دوختند، حالا لباسهای دوخته شده را در مزون خودم میفروشم
زمانی که میخواهد تلخ و شیرین ورزش را بگوید کمی فکر میکند و سپس ادامه میدهد:« تمام لحظههایی که همراه تیم بودم و آنها مقام به دست آوردند و حتی مقام به دست نیاوردند اما سرسختانه برای کسب مقام جنگیدند لحظههای شیرین دوران کاریام محسوب میشود. ناداوریها، حقکشیها، کمبود امکانات و...جزو بدترین خاطرههای دوران کاریام است که همواره در حال تکرار شدن هستند. بارها به دلیل اعتراض کردن به داوری بد و حقکشیها از زمین اخراج شدهام اما باز هم اگر این موضوع را ببینم اعتراض میکنم.»
این بانوی موفق میگوید:« هر بار که از مسابقهها برمیگردیم و سختیها رویم فشار میآورد با خودم میگویم این آخرین بار است. اما زمان مسابقهها که میشود خودبهخود به سمتش کشیده میشوم و با انگیزهای که در من وجود دارد سختیها فراموشم میشود.»