کد خبر: ۹۱۴۱
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۰

از فوتبال یواشکی تا کاپیتانی تیم استان

حسین یزدان پناه می‌گوید: آخرین بار که به تیم ملی دعوت شدم، شهریور ۱۴۰۲ برای بازی استرالیا بود که باز هم مربی قبلی مانع شد، اما با حضور مربی جدید بالاخره بعد از پانزده سال، یک نفر از تیم ما به عضویت تیم ملی درآمد.

فوتبال را در شرایطی شروع کرد که خانواده، آینده اش را در درس و تحصیلات عالی می‌دانستند و اصلا انتظار نداشتند مدام او را در کوچه‌های خاکی مشغول بازی فوتبال ببینند، اما او مصمم و با پشتکار مسیرش را ادامه داد و ثابت کرد می‌تواند در رشته مورد علاقه اش بدرخشد.

حسین یزدان پناه، از استعداد‌های فوتبال منطقه ۴ ساکن محله طلاب، امروز کاپیتان تیم فوتبال هفت نفره خراسان رضوی است.


شروع یواشکی

سیزده ساله بود که به جمع فوتبالی‌های محله پیوست و روزبه روز علاقه اش به این رشته ورزشی بیشتر شد. با وجوداین به قول خودش باید یواشکی بازی می‌کرد و حوالی زمان بازگشت پدر که می‌شد، فوری به خانه برمی گشت و سر درس و مشق می‌نشست تا مبادا توبیخ شود.

می‌گوید: «پدر و مادرم فکر می‌کردند فقط از راه ادامه تحصیل می‌توانم آینده خوبی داشته باشم؛ به همین دلیل اصرار داشتند به جز درس سراغ کار دیگری نروم. عموهایم برای اینکه پدر و مادر راضی شوند و جلو مرا نگیرند، یک تیم فوتبال فامیلی به نام «ذوالفقار» تشکیل دادند، اما تأثیر چندانی در نظر آن‌ها نداشت و تیم هم یکی دوسال بعد از هم پاشید.»

 


در یارکشی سر من دعوا بود

با همه این‌ها علاقه اش به فوتبال به حدی بود که تا دیپلم به عشق فوتبال و حضور در تیم مدرسه درس خواند. بعد از آن هم دیگر نتوانست درسش را ادامه دهد و درنهایت وارد کار آزاد شد؛ «بعد از انحلال تیم خانوادگی مان دوباره به تیم محله برگشتم و مدام مشغول تمرین یا بازی با تیم‌های دیگر محلات بودیم.

همیشه در یارکشی اول بازی، سر اینکه من جزو کدام گروه باشم، دعوا بود. دبیرستان که شروع شد، بلافاصله عضو تیم فوتبالش شدم و به لطف خدا تیم ما (دبیرستان آیت الله کاشانی) دوبار قهرمان آموزشگاه‌های مشهد شد.»

 

وقتی به تیم کشوری دعوت شدم

ماه‌ها و سال‌ها گذشت تا حسین در هفده سالگی به بازی سرنوشت ساز با تیم پیام مخابرات رسید که آن زمان در سطح یک کشور بازی می‌کرد و برای اولین بار استعدادش در فوتبال توسط مربی این تیم شناسایی شد؛ «بعد از بازی، مربی پیام مخابرات از من برای حضور در تیمش دعوت کرد. 

همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه به تست سلامت رسیدم و به دلیل اینکه پای چپم کمی ضعیف‌تر از پای راست بود، رد شدم. این شد که از حضور در تیم‌های کشوری بازماندم و فوتبال را با تیم‌های دسته یک مشهد و استان مانند وحدت خوزستان و سپاهان ادامه دادم.»

 

از فوتبال یواشکی تا کاپیتانی تیم استان

 

از راه نرسیده، کاپیتان شدم

حدود سیزده سال به همین منوال در سطح استان محدود ماند تا متوجه شد برای کسانی که مشکلی در سلامت جسمانی دارند، تیم خاص هفت نفره وجود دارد که در سطح کشوری هم بازی می‌کند؛ «سال ۹۰ در سی سالگی به واسطه یکی از مربیان مطلع شدم تیم خاصی تحت پوشش هیئت جانبازان و توان یابان خراسان برای کسانی که در تست سلامت رد می‌شوند، وجود دارد.

موضوع را پیگیری کردم و بعد از یکی دوهفته حضور در تمریناتشان، مربی گفت شما نیازی به تمرین نداری و به این ترتیب از همان سال تاکنون کاپیتانی تیم هفت نفره خراسان رضوی را به من واگذار کرده اند. البته در تیم‌های یازده نفره هم بازی می‌کردم.»

 

اتفاقی که تیشه به ریشه شوق و علاقه ام به فوتبال زد

او فکر می‌کرد تنها مانع حضورش در تیم کشوری، رفع شده است و حالا دیگر می‌تواند بی دغدغه پله‌های موفقیت در فوتبال را یکی پس از دیگری طی کند، غافل از اینکه چالشی دیگر در راه است؛ «بعد از ورود به تیم هفت نفره، پنج شش بار به اردو‌های تیم ملی دعوت شدم، اما هر بار به دلیل زد و بند‌ها به نتیجه نمی‌رسید.

مربی تیم ملی به مرحله جمع بندی که می‌رسید، ما را حذف و بازیکنان قدیمی را که با هم رفاقت داشتند، جایگزین می‌کرد. حتی دیده می‌شد که افرادی که هیچ مشکل جسمانی ندارند و می‌توانند در تیم‌های یازده نفره باشند، وارد تیم ملی هفت نفره می‌شوند. این روال ادامه داشت و تلاش‌های ما برای اثبات خود و نهایی شدن حضورمان در تیم ملی بی ثمر بود تا سال ۲۰۱۶ که برای پاراالمپیک ریو در برزیل، به تیم ملی دعوت شدم و شوق عجیبی داشتم، اما طبق معمول مانع از حضورم شدند.»

حسین آن قدر ناراحت و دلسرد شده بود که موقع پخش مستقیم بازی‌ها از تلویزیون، اشک می‌ریخت. تعریف می‌کند: دیگر از این همه ناحقی و توطئه‌های پشت پرده و در عین حال حمایت و رسیدگی نکردن مسئولان به ستوه آمده بودم و دچار آسیب‌های روحی شدم. به همه چیز و همه کس بدبین بودم. افسوس می‌خوردم که چرا در مقابل این ظلم‌ها کاری از دستم برنمی آید. حتی از فوتبال زده شدم و فقط از سر احساس وظیفه به اعضای تیم فوتبال هفت نفره که معمولا جامعه به آن‌ها بها نمی‌دهد، کنارشان ماندم.

راهگشایی گوش شنوای یک مسئول

دنیا برای استعداد برتر فوتبال مشهد تیره و تار شده بود و در ناامیدی به سر می‌برد تا اینکه ورق برگشت و روزنه امیدی پیدا شد؛ «در آن روز‌های سرد و تلخ با حمید طیبی، رئیس وقت هیئت فوتبال خراسان آشنا شدم که دلسوزانه حرف هایم را شنید و کمک کرد از آن شرایط روحی خارج شوم. بعد هم با کمک برادرش یک بازی خیرخواهانه با تیم منتخب گناباد به نفع بچه‌های معلول و بدسرپرست ترتیب داد که حدود یک میلیارد تومان عایدی داشت و حس امید و مؤثربودن را دوباره در من زنده کرد.»

مربی تیم ملی به مرحله جمع بندی که می‌رسید، ما را حذف و بازیکنان قدیمی را که با هم رفاقت داشتند، جایگزین می‌کرد

کمی که حالش بهتر شد، تصمیم گرفت برای اینکه حقوق استعداد‌های آینده فوتبال هفت نفره که به امید راهیابی به تیم ملی می‌آیند، ضایع نشود، خطا و عملکرد غیرقانونی مربی تیم ملی را کتبا به مسئولان گزارش دهد؛ «بنابراین شرح ماوقع را طی نامه‌ای برای رئیس حراست سازمان ورزش و جوانان کشور ارسال کردم که بعد از تحقیق و بررسی، به ما حق دادند و مربی تیم ملی هفت نفره همراه ۹ بازیکن همدستش برکنار شدند.»

 

بعد از ۱۵ سال بالاخره یک نفر از تیم استان به کشور راه یافت

با حضور مربی جدید در تیم ملی هفت نفره به نظر می‌رسید چالش‌های پیش روی رشد یزدان پناه تمام شده باشد، اما این طور نبود؛ زیرا مربی جدید، روحیه جوان گرایی داشت و باتوجه به اینکه او در آغاز میان سالی به سر می‌برد، دیگر برای حضور در تیم ملی دعوت نشد؛ «آخرین بار که به تیم ملی دعوت شدم، شهریور ۱۴۰۲ برای بازی استرالیا بود که باز هم مربی قبلی مانع شد، اما با حضور مربی جدید بالاخره بعد از پانزده سال، یک نفر از تیم ما (فوتبال هفت نفره استان) به عضویت تیم ملی درآمد و در بازی‌های آسیایی استرالیا قهرمان شدند.»

 

به مربیگری تیم ملی فکر می‌کنم

حسین که تاکنون در تیم‌های مختلف، عناوینی، چون قهرمانی کشور (سال ۹۶)، نایب قهرمانی کشور (سال ۹۵)، کاپ اخلاق، قهرمانی استان (سال ۹۳) و نایب قهرمانی باشگاه‌های مشهد را در کارنامه ورزشی خود به ثبت رسانده است، بعد از جاماندن از بازی در تیم ملی با وجود همه تلاش ها، حالا در چهل ودو سالگی به مربیگری تیم ملی فکر می‌کند؛ «سال گذشته مدرک مربیگری گرفتم و تیم بزرگ سالان دسته یک و جوانان دسته یک را مربیگری کردم.

همچنین مربی- بازیکن تیم فوتبال هفت نفره استان شدم. در حال حاضر هم علاوه بر کاپیتانی تیم هفت نفره، کمک مربی تیم کوتاه قامتان خراسان هستم و باتوجه به شروع خوبی که در مربیگری داشته ام، علاقه مندم در این بخش به تیم ملی برسم.»

این فوتبالیست موفق که سال ۸۴ ازدواج کرده است و دو فرزند دختر دارد، در پایان از همسرش که صبورانه پشتوانه اش بوده، غیبت هایش در خانه هنگام شرکت در اردو‌ها را تاب آورده و بار تربیت بچه‌ها را به تنهایی به دوش کشیده است، با تأکیدی ویژه تشکر و قدردانی می‌کند.

* این گزارش یکشنبه ۲۳ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۷ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44