اطلاعات ما درباره «جمعآباد»، مانند دیگر مزارع و روستاهای شمال مشهد که امروز به بخشی از شهر تبدیل شدهاند، بسیار محدود است و اگر مدارک مربوطبه وقفنامهها دردسترس نبود، چهبسا امروز رد و نشانی از اطلاعات مربوطبه مناطقی مانند جمعآباد نیز وجود نداشت.
کوشش ما در این سلسلهمقالات، کشف هویت فراموششده چنین مناطقی است؛ کشفی که میتواند نقش مهمی در بازآفرینی هویت تاریخی مشهد و آشنایی نسل جوان این شهر با سرگذشت زادگاهشان داشته باشد؛ موضوعی که البته بر چگونگی ارتباط با گذشته و تقویت عِرق وطندوستی فرزندان ما نیز، تأثیر بسیاری خواهد گذاشت.
تلاش برای بازشناسی هویت تاریخی جمعآباد، اقدامی در همین راستاست؛ مزرعهای که روزگاری در حوالی شمال باروی مشهد قرار داشت و یکی از نخستین مناطقی بود که بعد فروریختن دیوار شهر، در دوره پهلویاول، به بخشی از مشهد تبدیل و در گذر تاریخ، نامش به فراموشی سپرده شد.
شناسایی محدوده جغرافیایی جمعآباد کمی مشکل است؛ طبق آنچه در وقفنامهها قابل بررسیاست، اراضی این مزرعه با اراضی محرابخان، شادکن و دنگان هممرز بوده است، با این حال، ازآنجاکه هم اراضی شادکن و هم اراضی جمعآباد را، بهویژه در دوره متأخر، بخشی از اراضی محرابخان فرض میکردهاند، فعلا و تا یافتن اسناد بیشتر، تعیین حدود مزرعه جمعآباد، بهصورت دقیق، تقریبا امکان ندارد.
احتشام کاویانیان در کتاب «شمسالشموس»، اشاره بسیار مختصری به مزرعه جمعآباد کرده و درباره آن نوشته است: «مزرعه جمعآباد ضمیمه محرابخان شده» و پیش از آن توضیح داده است: «قسمتی از اراضی محرابخان را جهت ساختمان منازل، اجاره دادهاند».
البته اشاره کاویانیان به اراضی مربوطبه منطقهای است که بعدها نام «کویطلاب» به خود میگیرد. اما از همین اشاره مختصر او میتوان دریافت که در دهه ۵۰، اراضی مزرعه جمعآباد، جغرافیای مستقلی نداشته است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، قرار گرفتن مزرعه جمعآباد در محدوده بلوک تبادکان است. این امر البته در همه اسناد بهچشم نمیخورد. در «کتابچه بلوک تبادکان حوالی ارضاقدس (۱)» که مربوطبه دوره ناصرالدینشاه است، نامی از مزرعه جمعآباد دیده نمیشود.
دلیل این مطلب شاید آن باشد که در این مزرعه، برخلاف مزارع دیگر، ساکن دائمی وجود نداشته است؛ البته این فقط یک ادعاست و باید برای اثبات آن، دلایل متقن بهدست آورد؛ زیرا چنانکه در قدیم مرسوم بود، در مزارع اطراف مشهد و بلوکهای مختلف منطقه، خانوادههایی به صورت دائم زندگی میکردند و در این مزارع، تأسیسات زیربنایی برای رفاه حال ساکنان و ایجاد بستر مناسب برای رسیدگی بهتر به امور مزرعه وجود داشته است؛ چنانکه پیشتر درباره مزارع و روستاهایی مانند بُقرآباد، سمزقند و شُقا به آن اشاره کردیم.
در کتابچه چاپی موقوفات آستانقدسرضوی (۲) نیز جمعآباد بخشی از بلوک تبادکان دانسته شده است. درعینحال، احتشام کاویانیان در «شمسالشموس» که کار نگارش آن در دهه ۵۰ خورشیدی به اتمام رسیده، مزرعه جمعآباد را در زمره مزارع حاشیه مشهد قرار داده است که دلیل این اقدام، توسعه مشهد و قرار گرفتن مزرعه در محدوده شهری است.
باتوجهبه آنچه گفته شد، حدود مزرعه جمعآباد را میتوان بهطور تقریبی، از حوالی میدان شهیدگمنام امروزی (فلکه مقدم طبرسی) بهسوی شمالشرقی تا ابتدای اراضی قلعه شادکن و محرابخان دانست.
(۱) گردآوریشده در کتاب جغرافیای نفوس خراسان در عصر ناصری، تحقیق و تصحیح: رضا نقدی، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستانقدسرضوی، صفحات ۲۳۰ تا ۲۴۴)
(۲) انتشاریافته در سال ۱۳۱۵ قمری (۱۲۷۶ خورشیدی)
اراضی این مزرعه با اراضی محرابخان، شادکن و دنگان هممرز بوده است
تا آنجا که نگارنده جستوجو کرده است، قدیمیترین سندی که در آن از مزرعه جمعآباد سخن به میان آمده، وقفنامهای متعلق به سال ۱۱۳۶ قمری (۱۱۰۲ خورشیدی) است که میرزامحمد مؤمن وزیر، ازطرف شاهطهماسب دوم (۱) به رشته تحریر درآورده است.
عزیزالله عطاردی در مقاله مفصلی با موضوع «منابع موقوفات آستانقدسرضوی و فهرست واقفان مشهد مقدس (۲)» جمعآباد را موقوفه شاهطهماسب یکم صفوی میداند و مینویسد: «شاهطهماسب صفوی، ملکی به نام مزرعه حسینی در میانولایت و رقبهای در جمعآباد تبادکان، خریداری [کرد]و عواید آن را صرف فتیله عنبر (فتیلهای که از عنبر سازند و بوی خوش میدهد) حرم مطهر و حفاظ مزار خود نمود».
این گزارش، البته در تعارض با تاریخ و محتوای وقفنامهای است که به آن اشاره کردیم؛ شاهطهماسب یکم، بین سالهای ۹۰۳ تا ۹۵۵ خورشیدی حکومت کرده و دوران حیات وی با تاریخ وقفنامه جمعآباد همخوانی ندارد. ازطرفی، در این وقفنامه آمده است که آن را میرزامحمد مؤمن ازطرف شاه طهماسب (بدون قید اول یا دوم) به رشته تحریر درآورده و هشتاد جریب اراضی و باغات را در اطراف محوطه «پیرگز (۳)»
بههمراه شش سهم از هفت سهم مزرعه جمعآباد به انضمام محوطه علیمردانخان در مزرعه دنجان (دنگان) وقف کرده تا نصف درآمد این رقبات، هرساله و در ایام عاشورا و هر شب و روز جمعه، صرف تعزیهداری برای امامحسین (ع) شود.
به نظر میرسد مرحوم عطاردی، در تشخیص هویت شاهطهماسب دچار اشتباه شده باشد. با کمی دقت در گزارشهای تاریخی، میتوان دلیل این اشتباه را دریافت؛ هم در عهد شاهطهماسب یکم و هم در دوران شاهطهماسب دوم، با شخصیتی به نام میرزامحمد مؤمن روبهرو هستیم. در دوره شاهطهماسب یکم، میرزامحمد مؤمنکرمانی، هنرمندی نامآور بوده که بر خطوط گوناگون عصر، تسلط بیمانندی داشته است.
وی مسئول تربیت ساممیرزا، فرزند شاهاسماعیل یکم بوده و برای دومین پادشاه صفوی، آثار هنری بیشماری را تدارک دیده است. میرزامحمد مؤمن در سال ۹۱۷ خورشیدی، به هندوستان میرود و دو سال بعد، در ۹۱۹ خورشیدی، دار فانی را وداع میگوید و در همانجا به خاک سپرده میشود. اما میرزامحمدخان مؤمن اعتمادالدوله، یکی از رجال سیاسی دوران حکومت شاهسلطانحسین و شاهطهماسب دوم صفوی است که از وابستگان به طایفه قزلباش محسوب میشده و مدتی منصب وزارت داشته است.
ازآنجاکه نام وکیل واقف در یکی از اسناد آستانقدسرضوی (سند شماره ۶۵۲۴۹ / مربوطبه سال ۱۳۰۷)، «میرزامؤمن وزیر» ذکر شده است و سال نگارش وقفنامه نیز، با دوران حیات شاهطهماسب دوم (درگذشته به سال ۱۱۱۸ خورشیدی) تطبیق دارد، میتوان میرزامؤمن را همان وزیر دربار شاهطهماسب دوم دانست و گفته استاد عطاردی را خطایی سهوی فرض کرد.
(۱) آخرین پادشاه دودمان صفوی که حکومتش به دست نادرقلی افشار سرنگون شد و خود او نیز چند سال بعد، هنگام حضور نادرشاه در هندوستان، از بیم آغاز شورش، توسط رضاقلیمیرزا (پسر نادرشاه) به قتل رسید.
(۲) (انتشاریافته در مجله «میراث جاودان»، پاییز و زمستان ۱۳۸۰)
(۳) منطقهای در انتهای بولوار مسلمجنوبی فعلی است که در اراضی حالحاضر راهآهن مشهد قرار گرفته است.
در میان سندهایی که امروز در مرکز اسناد آستانقدسرضوی نگهداری میشود، اشارات بسیاری به مزرعه جمعآباد و تاریخچه آن وجود دارد. طبق این اسناد، جمعآباد قناتی مستقل و پرآب داشته که هرازگاهی نیاز به تعمیر و لایروبی پیدا میکرده است؛ مثلا در سال ۱۳۰۵ قمری (۱۲۶۶ خورشیدی)، کار لایروبی و مرمت قنات را «استادرضاقلی مقنی» برعهده داشته (سند شماره ۴۴۱۵۷) و در سال ۱۱۶۲ قمری (۱۱۲۸ خورشیدی)، حدود ۱۳۸ سال قبل از آن نیز کار مرمت و لایروبی را دو نفر به نامهای «استادمحمدبنحاجیقربان» و «کربلاییکاظم چاهجو» برعهده گرفته بودهاند.
مزرعه جمعآباد نیز، مانند هر مزرعه دیگر، گاه گرفتار حوادث پیشبینینشدهای میشده که زمینه نابودی محصول یا کم شدن آن را فراهم میکرده است؛ مثلا در سال ۱۲۹۵ قمری (۱۲۵۷ خورشیدی) یعنی همان سالی که زینالعابدینمیرزا قاجار نخستین سرشماری مشهد را انجام میدهد، بارش تگرگ خسارت سنگینی به مزرعه جمعآباد وارد میکند تاآنجاکه «حاجعبدالحسین»، مستأجر مزرعه در آن زمان، در نامهای به آستانقدس، خواستار قسطی کردن «مالالاجاره» میشود.
(سند شماره ۴۳۴۳۸) در دورههای بعد نیز، مستأجران دیگری کار کشت و زرع را بر روی اراضی مزرعه جمعآباد برعهده داشتهاند؛ مثلا در سند شماره ۴۱۵۶۰ مرکز اسناد آستانقدسرضوی، از «میرزامحمدجعفر اقبالالتولیه» بهعنوان مستأجر مزرعه در سال ۱۳۲۳ قمری (۱۲۸۴ خورشیدی)، یک سال قبل از پیروزی نهضت مشروطه، سخن به میان آمده یا اینکه در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، مزرعه در اجاره «حسنعلی هراتی» بوده است.
نزدیک بودن اراضی جمعآباد به محدوده شهر مشهد، سبب میشود این مزرعه خیلی زود در محیط شهری مستحیل شود. با گسترش مشهد و برداشته شدن محدوده قدیمی باروی شهر در دوره پهلوی اول، جمعآباد بهتدریج وارد مشهد میشود. وقتی در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، نخستین مخازن نفتی را بر روی بخشی از اراضی این مزرعه قدیمی ساختند، بهتدریج یاد و خاطره جمعآباد نیز به فراموشی سپرده شد.
طولی نکشید که در سالهای بعد، در اواخر دهه ۴۰، بخش بزرگ اراضی مزرعه بزرگ محرابخان که بهگفته احتشام کاویانیان، جمعآباد نیز بخشی از آن بهحساب میآمد، بهمنظور احداث بنا، به اجاره طولانیمدت واگذار شود و بخش مهمی از طلاب علوم دینی مشهد، بر روی اراضی این منطقه، به ساخت خانه پرداختند و همانطور که اشاره کردیم، محلهای را بهوجود آوردند که در سالهای بعد به «کویطلاب» شهرت یافت.
به این ترتیب، اراضی جمعآباد که روزگاری محل کشت غلات، اعم از گندم، جو و ارزن بود، به منطقهای مسکونیصنعتی تبدیل شد که تا همین اواخر، مخازن نفتی آن فعال بود و بر کرانه شمالی بولوار وحدت قرار داشت.
* این گزارش سهشنبه ۱۲ دیماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۱۲۳ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.