چه زیبا گفت اقبال لاهوری که «شعر را مقصود اگر آدمگری است، شاعری هم وارث پیغمبری است» کلمات وقتی از ذهن بیقرار شاعر میگذرند و با آتشفشان دل بر زبان و قلمش جاری میشوند چنان شوری در دل مخاطب ایجاد میکنند که میتوانند او را تا مدتها در لاک احساسش فرو برند.
راست است که میگویند آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و این همان کاری است که نویسندگان و شعرای دردمند و دغدغهدار انجام میدهند. وقتی نویسندهای از جادوی کلمات بهره میگیرد و با قدرت قلمش، دل و ذهن مخاطب را هدف قرار میدهد قادر است نیش و نوش را در هم آمیزد و همچون آینهای، زبان گویای واقعیتها، تلخیها و آرزوها باشد.
صد افسوس که زندگی مدرن امروزی بین مردم این کهن سرزمین با شعرا فاصله انداخته و موجب شده نه تنها در حق شعرایی چون حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی و ... جفا کنیم بلکه حتی شعرای زمان خود را نشناسیم و از غم عزلت نشینی آنها بی خبر باشیم.
در این نوشتار سراغ یکی از شعرای معروف شهرمان رفتیم که 6 جلد کتاب شعر روانه بازار کرده و نامی آشنا در بین شعرا دارد. جواد گنجعلی در جشنوارههای مختلفی به داوری آثار پرداخته که از جمله میتوان به دو جشنواره بینالمللی از توس تا نیشابور اشاره کرد.
او همچنین 15 سال است داوری مسابقات استانی دانشآموزان در رشته شعر را بر عهده دارد و داوریهای متعددی در جشنوارههای رضوی، آزاد و اشعار آیینی داشته است. در بیان ارزش هنری این شاعر مشهدی همین بس که به تازگی جزو دارندگان نشان برتر هنری انتخاب شده است.
زادگاه این شاعر 36 ساله، شهر نیشابور؛ مهد شعر و ادب کشور است و دوران کودکی را در درود این شهر گذرانده است. از همان مقطع دبستان، بهترین زنگ برایش انشا بود و علاقه زیادی برای خواندن مطالبش داشت. در مقطع راهنمایی معلمی به نام کاشفی که به زیبایی درس ادبیات را تدریس میکرد و با کلامی دلنشین اشعار را میخواند، تأثیر زیادی بر عمیقتر شدن احساسهای ادبی او داشت.
در دوران دبیرستان هم معلمی به نام اسدی داشت که بسیار او را تشویق میکرد و با همین تشویقهایش موجب شکوفا شدن ذهن ادبی گنجعلی شد. این شاعر محله دانشجو، آن زمان داستانهای کوتاه مینوشت که مورد توجه دوستان و معلمانش قرار میگرفت تا اینکه در مدرسه یک مسابقه انشا برگزار میکنند و او در این مسابقه مقام میآورد.
جایزهای که از این بابت به او اهدا میکنند یک کتاب با مضمونی سنگین بود که به گفته خودش مناسب نوجوان نبود اما چون در نتیجه دیده شدن انشایش این جایزه به او تعلق گرفته بود بسیار برایش ارزش داشت و تا مدتها آن را در کمدش نگهداری میکرد. همین تشویقها و جایزههای به ظاهر کوچک، او را در ادامه دادن مسیر نویسندگی مصممتر کرد. در امتحان کنکور، رشته الهیات دانشگاه فردوسی قبول شد، اما چون به معلمی علاقه داشت، تقاضای انتقالی به دانشگاه تربیت معلم نیشابور را داد و در این رشته به ادامه تحصیل پرداخت.
تربیت معلم، آغاز ورود او به فعالیتهای حرفهای شاعری است چراکه مهدی نوروز، یک از استادان آنجا، از فعالان شعر و ادب استان بود. وقتی گنجعلی در یکی از مراسم جشن دانشگاه شعر طنزش درباره خلق و خوهای استادان را میخواند، بسیار مورد توجه استادان و دانشجویان قرار میگیرد و فردای آن روز وقتی با استاد نوروز کلاس داشت، شعری که خوانده بود موجب آشنایی و گپ و گفت او با این استاد را فراهم میکند و به دنبالش پای او به محافل و انجمنهای ادبی باز میشود.
به گفته خودش، او از این پس به مرجع و حلقه خوبی وصل میشود چراکه از این طریق با شعرا و ادبای نیشابور نشست و برخاست میکند و از محضر آنها استفاده میبرد.او پس از به اتمام رساندن دوره تربیت معلم، به عنوان معلم ابتدایی وارد آموزش و پرورش میشود و پس از مدتی که در رشته روانشناسی ادامه تحصیل میدهد، به عنوان مشاور، در مدرسه به کار گمارده میشود.
سال 75 که بنا به دلایلی به مشهد منتقل میشود، بخت با او یار بوده و در اینجا هم با یکی از شعرای صاحب نام همسایه میشود و بدین ترتیب همراه با این شاعر، به انجمنهای ادبی مشهد میرود و در محافل مختلف شرکت میکند تا بن مایه شعرش را رشد دهد. او در این بین به جلسههایی که حدود سال 82 در نگارخانه میرک با حضور شعرای بزرگ برگزار میشد اشاره میکند و معتقد است که دیگر جلسههایی با آن کیفیت در مشهد پا نگرفته است و امروزه خلأ آن به شدت احساس میشود.
گنجعلی در این جلسهها نیز خوش میدرخشد و همواره اشعارش مورد توجه بوده است. پس از مدتی به سمت مسئول دبیرخانه شعر و ادب استان گمارده میشود و در سال 83 اولین کتابش با نام «چهارم شخص منفرد» را به چاپ میرساند.
تا قبل از این، اشعارش در کنار اشعار دیگر شاعران در کتابها چاپ شده بود، اما این اولین کتاب مستقل او است.او اشعار این کتاب را بر پایه غزل سروده است و جایزه کتاب سال خراسان را دریافت میکند، اما نقدی بر کتابش میشود و منتقد میگوید «شما شاعر سپید هستی چرا غزل میگویی و شعرهای سپید را در حصار غزل قرار دادهای» این نقد بر دل گنجعلی مینشیند و از آن پس کمتر سمت غزل و سبک کلاسیک میرود و بیشتر بر شعر سپید متمرکز میشود چراکه خودش هم به شعر سپید علاقه بیشتری داشته است.
او از این پس فنون شعر سپید را فرا میگیرد و ماحصل آن میشود کتاب «دری بر پاشنه اندوه» که جایزه قلم زرین سال 88 را میگیرد. او در این کتاب روزهای غمگین زندگیاش را روایت کرده و از دلبستگیاش به اندوه میگوید.
سال 90 کتاب «پرچم سفید متأسف» او روانه بازار میشود. گنجعلی زمان خلق این کتاب، شعرهای شعرای آلمانی زمان جنگ را میخواند و به این فکر میکرد که چقدر جنگ موجب رشد ادبیات میشود. او در این کتاب، بدون نگاه تقدسگونه و با کنار گذاشتن مرزهای سیاسی و جغرافیایی، به عنوان یک شاعر، نگاهی انسانی به همه بشریت دارد و اشعاری ضد جنگ را سروده است.
پس از مدتی مجموعه شعر شعرای مشهد را در کتاب «روزگار افرای عاشق» گردآوری میکند و در آن شعرهای معروف شعرای مشهد را همراه با تصاویری مرتبط با محتوا به چاپ میرساند.
«صدای محزون موزیک در هدفون» و «دیدار با ذاتالریه» دو کتاب دیگر او هستند که در صدای محزون موزیک حال و هوای انسان شهری معاصر و گیر افتادن او در حصار شهر را بیان کرده و دیدار با ذاتالریه هم گزیدهای از کتابهای «دری بر پاشنه اندوه» و «پرچم سفید متأسف» است.«بی تفاوتی در نور زرد» عنوان دیگر کتابی است که به تازگی از گنجعلی به چاپ رسیده و شامل 88 قطعه شعر سپید عاشقانه و فلسفی است که از جهت مضمون، زبان و تصویر، فضایی مشابه کتاب «دری بر پاشنه اندوه» دارد با این تفاوت که اشعار این کتاب کوتاهتر و بیشتر هستند و اشعار عاشقانه بیشتری در آن دیده میشود. او یک مجموعه شعر سپید و یک مجموعه حاوی غزل دارد که آماده چاپ هستند، اما اکنون قصد انتشار آنها را ندارد.
این شاعر توانمند مشهدی اکنون بیشتر از هر چیز دغدغه شناسایی و پرورش استعدادهای نویسندگی دانشآموزان را دارد چرا که یکی از وظایف معلم را همین میداند و معتقد است معلم باید اندوختههای ذهنی خود را در اختیار دانشآموزان بگذارد تا آنها هم رشد پیدا کنند. در این راستا مشارکتهایی با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دارد و کارگاههای شعر و داستان نویسی را برای علاقهمندان برگزار میکند.
به نظر او در مشهد دانشآموزان زیادی داریم که از قریحه شعر و شاعری برخوردارند و باید این استعدادهایش شکوفا شود. گنجعلی که خودش ابتدا به واسطه مسابقهها و جوایز، لذت ادبیات را چشیده، معتقد است با برگزاری مسابقات مختلف میتوان دانشآموزان مستعد را شناسایی و با اهدای جایزه، آنها را به اهمیت استعدادشان واقف کرد، البته تأکید دارد که این جوایز و جشنوارهها وسیلهای بیش نیستند و نباید فقط به آنها متکی بود.به نظر او برگزاری مسابقه و جشنواره کمک میکند تا ذوق، قریحه و استعداد دانشآموز دیده شود و سپس با کمک مربیان دلسوز، مسیرش را بیابد.
شعر متعلق به استان خراسان است و شعر مشهد چیزی نیست که متوقف یا ضعیف شود چراکه در وجود مردم ریشه دوانده و راه خود را پیدا میکند
او بر این باور است که با وقت گذاشتن برای دانشآموزان، دینش به ادبیات ادا میشود و در این باره اظهار میکند: «شعر متعلق به استان خراسان است و شعر مشهد چیزی نیست که متوقف یا ضعیف شود چراکه در وجود مردم ریشه دوانده و راه خود را پیدا میکند. بهویژه در بین دانشآموزانی که با آنها در ارتباط هستم، شاعران خوبی میبینم که اگر به کارشان ادامه دهند، ادیبان بزرگی در آینده میشوند.»
گنجعلی درباره فاصله گرفتن خودش از محافل ادبی میگوید: «اکنون به دلیل بیماری کرونا محافل تعطیل است، اما به طور کلی محافلی که تا قبل از این برگزار میشد به شکلی بود که من احساس کردم دیگر نمیتوانم در آنها رشد پیدا کنم.
در محافلی که داشتیم شعرای قدیمی و نوآموز همه در کنار یکدیگر قرار داشتند این از آن جهت که جنبه آموزشی برای نوآموز دارد خوب است، اما از آن رو که حرفی برای شعرای قدیمی ندارد، بد است و موجب بیانگیزگی آنها برای حضور در این محافل میشود.»
این شاعر معاصر که شعر را در محافل ادبی فرا گرفته، معتقد است این محافل اگر به خوبی اداره شوند ظرفیتهای بالایی دارند و دم خور شدن شعرا با استادان ، گوش دادن به شعرهای سطح بالا و شنیدن نقدهایی که بر آنها میشود، هر کدام خودش یک کلاس درس است.
گنجعلی همچنین تأکید دارد که باید شعر را در خدمت شعر در آورد و دوباره کارگاههای شعر راهاندازی شوند تا فضای شعری استان رونق پیدا کند .او که با شعر کلاسیک و غزل شروع کرده و اکنون بیشتر شعر نو میگوید، معتقد است شاعر باید تمام ادبیات را مطالعه کند و نباید محصور در یک سبک خاص شود.گنجعلی اظهار میکند: « متن ادبی به هر سبکی نوشته شود مخاطبان خودش را دارد و نباید روی سبک خاصی تعصب داشت.»
این شاعر معاصر، چندین بار در سخنانش به جادوی کلمات اشاره میکند و میگوید: «کلمه وقتی از روی قریحه شاعری یا نویسندگی بر زبان یا کاغذ جاری میشود، قادر است انسان را از تعلقات مادی و جسمانی جدا کند و تا ساعتها یا حتی روزها، انسان را منفک نگه دارد.
این موضوع برای خود من زیاد پیش آمده به عنوان مثال زمانهایی بوده است که یک بیت شعر سعدی را خوانده و ادامه ابیات را نخواندهام چراکه همان بیت چنان من را تحتتأثیر قرار داده که تا چند روز در ذهنم با آن زندگی کردهام.»
گنجعلی چند سال پیش، چندین جلد کتاب کودک هم نوشته که محتوای بیشتر آنها سفارشی بوده و یکی از دوستانش که نشر کودک داشته است از او میخواست در موضوعهای دینی، اشعار کودکانه بنویسد. او نوشتههایش در عرصه کودک را ادامه نداد چراکه تصمیم داشت از طریق مدرسه و شناسایی دانشآموزان مستعد، کودکان و نوجوانان را با عالم نویسندگی آشنا کند.
در عین حال معتقد است کار کردن با کودکان و نوجوانان خیلی تخصصی است و نوشتههای این قشر هم باید از اصول محتوایی مهمی پیروی کنند تا در آینده نسلی کتابخوان داشته باشیم در غیر این صورت ممکن است کودک یا نوجوانی با دیدن یا خواندن چند کتاب ضعیف، از مطالعه دلسرد شود.
به نظر او یکی از دلایل دیگری که باعث شده نسل امروزی از کتاب و کتابخوانی فاصله بگیرد دغدغههای زیاد زندگی و وقت نگذاشتن والدین برای کتابخوانی است.
گنجعلی در این باره توضیح میدهد: «در گذشته وقتی پدر به خانه باز میگشت وقتش آزاد بود و کتابهای حافظ و شاهنامه میخواند، از فرزندش هم میخواست آنها را حفظ کند، پدربزرگ و مادربزرگ نیز همیشه صفحاتی از این کتابها را میخواندند و بسیاری از ابیات آنها را در بین گفتوگوهای روزانه بیان میکردند، اما امروزه اینقدر مردم درگیر شغل، کسب درآمد و دیگر گرفتاریهایشان هستند که وقتی برای کتاب خواندن ندارند.
طبیعی است وقتی پدر و مادر مطالعه نکنند نمیتوان انتظار داشتن نسلی کتابخوان را داشت. از طرفی صدا و سیما هم در اینباره کم کاری میکند. در تلویزیون و رادیو کمتر میبینیم از شعرای بزرگ دعوت کنند یا برنامهای بر پایه شعر داشته باشند. معدود برنامههایی هم که هست به شعرهای طنز میپردازد برای همین هم میبینیم اگر کودک یا نوجوانی قریحه نویسندگی داشته باشد مطالب طنز مینویسد چراکه هر سبکی را صدا و سیما پر رنگ کند مردم هم بیشتر به آن سمت میروند.
اکنون اشعار طنز در صدا و سیما دیده میشود شهروندان شاعر هم شعر طنز میگویند. نه اینکه شعر طنز بد باشد، ولی در نتیجه چنین نگاههای یک جانبهای، خیلی از جوانان امروز با شاهنامه و سعدی و شاملو و اخوان ثالث بیگانه هستند.»
اگر کودک یا نوجوانی قریحه نویسندگی داشته باشد مطالب طنز مینویسد چراکه هر سبکی را صدا و سیما پر رنگ کند مردم هم بیشتر به آن سمت میروند
به عقیده او اینکه مردم خراسان از برنامههای شبکه استانی، بیشتر برنامه گزارش 5 را که اخبار حوادث است، مشاهده میکنند، یک ضعف است و علت را باید در شکل ارائه هنر جستوجو کرد چراکه تمامی هنرها با روح انسان سازگار است و اگر هنری به درستی و در قالبی زیبا و جذاب ارائه شود مخاطب از آن استقبال میکند و اکنون که شاهد بیتوجهی به هنر هستیم به خاطر این است که در بسیاری موارد قالب درستی برای ارائه هنر انتخاب نشده است.
گنجعلی میگوید: «مشاعره، از وقتی در برنامههای تلویزیون گنجانده شد علاقهمندانش افزایش پیدا کردند. با برگزاری برنامهها و مسابقات فرهنگی هم میتوان نتیجهای مشابه گرفت. به عنوان مثال اگر در پارکها و فرهنگسراها مسابقات حفظ شعر و نویسندگی یا مشاعره برگزار شود، در افزایش توجه مردم به این سمت نقش به سزایی دارد و از طرفی از این طریق میتوانیم مردم را با شعرا و نویسندگان زمانشان آشنا کنیم.»
او از غربت شعرا سخن به میان میآورد و میافزاید: «در یک شهر میبینیم به عنوان مثال دو شاعر خوب زندگی میکنند، اما مردم همان شهر حتی اسم این شعرا را نشنیدهاند. استان خراسان مهد شعر و ادب است و خیلی دردناک است که وقتی به طوس میرویم به جای اینکه شکوه آن مبهوتمان کند، از غربت فردوسی دلمان میگیرد. کاخ شکوه این شاعر حماسی که شهرت جهانی دارد، در حال خاک خوردن است و اینها موجب ناامیدی شعرا و نویسندگان میشود.»
گنجعلی به عنوان یک فرهنگی، معتقد است برای بستر سازی فرهنگی باید از مدارس و به ویژه از دبستانها شروع کرد. او توضیح میدهد: «شاهنامه فردوسی اینقدر بزرگ است که میتوان از روی ابیاتش دهها تئاتر، پویانمایی، بازی کامپیوتری و ... درست کرد. راه آشنا کردن مردم با ادبیات و زنده نگه داشتن آن نیز همین است که ادبیات را وارد زندگی مردم کنیم.
چه اشکالی دارد دانشآموزان را برای درس ادبیات به صورت اردویی به توس ببرند تا با فردوسی و اخوان ثالث آشنا شوند، ولی متأسفانه کمتر معلمی چنین کاری انجام میدهد.»او همچنین تأکید میکند که در معرفی هنر، باید هنر خوب و هنرمند خوب معرفی شوند نه اینکه بخواهیم نگاه سلیقهای به این عرصه داشته باشیم چراکه هر هنری مخاطب خودش را دارد، اما هنری ارزشمند است که از دل و ذهن خود هنرمند نشئت گرفته باشد این در حالی است که متأسفانه امروزه گاهی صحبت از سرقت ادبی میشود.
من نمیخواهم درباره این موضوع اظهار نظر کنم، ولی میدانم اگر شاعر یا نویسندهای به پختگی لازم رسیده باشد به برداشت از متون دیگران نیاز ندارد.به نظر او یکی از ویژگیهای عمومی شاعران این است که شرح حال و روایت اندیشهها و دردهای خودشان را میگویند و اگر کسی بخواهد در این مسیر از سخن دیگری بهره بگیرد نمیتواند تأثیر لازم را بر مخاطب بگذارد.
گنجعلی اظهار میکند: «در اغلب موارد، شاعر روایت حال خودش را مینویسد و کسانی که احساس مشترکی با او دارند مخاطبش میشوند بنابراین شعر و شاعر در ابتدا ممکن است مخاطب خاصی نداشته باشد، اما به مرور به یک من جهان شمول برسد و تمام کسانی که با آن احساس ارتباط برقرار میکنند، مخاطب شعرش شوند.»
این دارنده نشان زرین هنری، در ادامه به ویژگیهای یک شاعر خوب اشاره میکند و میافزاید: «یک شاعر خوب در درجه اول باید یک انسان خوب باشد و درباره ویژگیهای انسان خوب هم متون ادبی ما آموزههای بسیاری دارد. همچنین شاعری ماندگار میشود که شعر و زندگیاش یکی باشد.
شاعران بزرگ که نام و آثارشان ماندگار شده به خاطر این است که در شعر و زندگی روزمره شاعرانه زیستهاند و در واقع همیشه خودشان بودند و با زبان خودشان شعر گفتند، البته ناگفته نماند که شعرای بزرگ تمام زندگیشان را در راه شعر و ادب گذاشتهاند و شعر حرفهای، غیر از جنبه هنری، بسیار زمانبر است این در حالی است که متأسفانه نویسندگان امروز چون از لحاظ مالی حمایت نمیشوند نمیتوانند وقتشان را فقط در اختیار هنر قرار دهند.»
گنجعلی در پایان به گسترش فضای مجازی و تأثیر آن بر عرصه ادبیات اشاره میکند و میگوید: «اگر از پستها و کانالهای نامعتبر صرفنظر کنیم، فضای مجازی فرصت خوبی برای دست به دست شدن داستانها و اشعار نویسندگان فراهم کرده است و کانالها و شبکههای نویسندگان خوب همیشه دنبالکنندگان ثابت خود را دارد. این خیلی خوب است بهویژه اینکه با افزایش مشغلههای زندگی روزمره، مردم دنبال داستانهای کوتاه و اشعار تک بیتی هستند و میبینیم که این مضامین خیلی در شبکههای مجازی دست به دست میشود و بستری برای آشنایی مردم با شاعران معاصر فراهم کرده است.»