کد خبر: ۶۹۷۳
۳۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰

مرکز «نغمه شکوفایی»؛ اولین خانه نگهداری از کودکان بی‌سرپرست است

مرکز خیریه نگهداری کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست نغمه شکوفایی اولین قرنطینه کودکان در استان است. قرنطینه به این معنا که تا آماده شدن نتایج آزمایشاتشان چند ماهی را در این مرکز می‌گذرانند.

برای نخستین‌بار است که از یک مرکز نگهداری کودکان دیدن می‌کنم؛ کودکانی که متأسفانه از داشتن کانون گرم خانواده، آغوش پر مهر پدر و مادر و هم‌بازی‌های هم‌خون به نام خواهر و برادر محروم هستند. این مرکز خیریه که از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست ۶ تا ۱۴ سال نگهداری می‌کند، در خیابان فرامرز عباسی قرار دارد. مرکزی ویژه پسران که به شیوه خاص عهده‌دار سرپرستی کودکان برای مدت کوتاهی است.


زندگی کودکانه

از همان جلو در ورودی سر و صدا و هیاهوی بچه‌ها به گوش می‌رسد؛ صدای قهقهه خنده‌هایی که با صدای بلند تلویزیون در هم پیچیده‌است. آرام وارد اتاق می‌شویم؛ طوری که خلوت و حس خوب آن‌ها را بر هم نزنیم. حدود ۲۰ پسربچه ۱۰، ۱۲ ساله در حال تماشای تلویزیون هستند.

یکی از آن‌ها که به نظر شر و شور بیشتری دارد، رویش را برمی‌گرداند و متوجه حضور ما می‌شود. با صدای بلند سلام می‌کند و این باعث می‌شود تا مابقی بچه‌ها نیز یک‌باره به عقب نگاه کنند و این‌گونه می‌شود که ما با حجمی از سلام و صورت‌های خندان سؤال‌برانگیز مواجه می‌شویم.

دیوار اتاق پر از نقاشی‌های کودکانه‌ای است که همراه با کاردستی‌های بسیار ساده تزئین شده‌است. کمی آن طرف‌تر پسربچه‌ای در کنار کتابخانه کوچک اتاق، کتابی به دست گرفته و از هیاهوی سایر بچه‌ها به دور است، اما حضور ما او را نیز بی‌نصیب نمی‌گذارد و از روی کنجکاوی به دوستانش می‌پیوندد. چند پسربچه بازیگوش با سر‌های تراشیده در گوش هم پچ پچ می‌کنند. انگار که موضوع مهمی اتفاق افتاده‌است. در بین پچ پچ‌ها‌یشان هم زیرزیرکی نگاهی به ما می‌اندازند.

محمد، اولین پسربچه‌ای است که جلو می‌آید و بسیار مؤدب دوباره سلام و خودش را معرفی می‌کند. کاملا مشخص است حس کنجکاوی او تحریک شده‌است، اما تا می‌خواهد سؤالی بپرسد، خانم مربی که در را به روی ما باز کرده، از راه می‌رسد و مرا به داخل دفتر راهنمایی می‌کند.


نغمه شکوفایی

مکانی که در آن حضور داریم، مرکز خیریه نگهداری کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست نغمه شکوفایی است. مرکزی که به عنوان اولین قرنطینه کودکان در استان به شمار می‌رود. قرنطینه به این معنا که هر کودک بی‌سرپرست و بدسرپرست بین ۶ تا ۱۴ ساله پسر، در ابتدا باید چند ماهی را در این مرکز بگذراند تا آزمایش بیماری‌های واگیردار همچون هپاتیت، ایدز و ... و هم‌چنین تست‌های سلامت روانی از او گرفته‌شود و پس از آمادگی روحی و جسمی به مراکز نگهداری ثابتی که در شهر وجود دارد، ارجاع داده شود.

اینجا برخلاف تصور عموم از در‌های قفل و زنجیرشده و یا محدودیت‌های خاص خبری نیست؛ برعکس با محیطی که توسط اعضای هیئت مدیره این مرکز مهیا شده، شور و شادی کودکانه خاصی فضا را پر کرده‌است. محیطی که برخی از کودکان اینجا را خانه امن خود می‌دانند و میلی به بازگشت ندارند.


آغاز تحصیل از ۱۳ سالگی

حسین، پسربچه‌ای است که در یکی از روستا‌های نزدیک میامی متولد شده‌است، اما از بد روزگار، در کودکی پدر خود را از دست می‌دهد و مادرش به دلیل اینکه شرایط مالی خوبی نداشته و نمی‌توانسته از عهده مخارج زندگی بربیاید، حسین و برادر کوچک‌ترش را به پدربزرگ پدری می‌سپارد و مجدد ازدواج می‌کند.

سال‌ها می‌گذرد و حسین به ۱۳ سالگی می‌رسد که پدربزگش نیز فوت می‌کند و از آنجا که از بستگانش کسی سرپرستی او و برادر کوچک‌ترش را قبول نمی‌کند، به بهزیستی معرفی می‌شوند. حسین که تاکنون به مدرسه نرفته، با آمدن به مرکز نغمه شکوفایی و علاقه‌ای که به تحصیل داشته، در ۶ ماه کلاس اول تا ششم را تمام می‌کند و در ۶ ماه بعد نیز متوسطه اول را به صورت فشرده می‌خواند و اکنون در کلاس دهم رشته برق صنعتی تحصیل می‌کند.

برادر کوچک حسین نیز که تنها یک سال از درس به دور بوده، اکنون به مدرسه می‌رود. با پیگیری‌های مرکز و صحبت‌هایی که با بستگان حسین می‌شود، خاله او به شرط حمایت مالی مؤسسه، سرپرستی ۲ کودک را به عهده می‌گیرد.


۱۰ سال دوری

علی، یکی دیگر از کودکان مرکز است که هنوز ۲ سال نداشته، مادرش فوت می‌کند و از آنجا که پدرش از مدت‌ها قبل به خاطر اعتیاد خانه را ترک کرده، سرپرستی نداشته‌است؛ بنابراین به شیرخوارگاه حضرت علی‌اصغر (ع) سپرده می‌شود و سپس در ۶ سالگی به مرکز نغمه شکوفایی منتقل می‌شود تا مرکز ثابتی برای نگهداری او تعیین گردد. پس از گذشت ۶ ماه، علی به مرکز ثابتی منتقل می‌گردد، اما شرایط او باعث می‌شود تا مرکز نغمه شکوفایی به طور جدی به دنبال پدر او بگردد.

پدر علی که به خاطر شدت اعتیاد، کارتن‌خواب شده‌بود، وضعیت خوبی نداشته که با یک مرد روحانی آشنا می‌شود. روحانی  با هدف کمک به معتادان کارتن‌خواب، آن‌ها را ترک داده و سپس در کارگاه نجاری خود به آن‌ها کار می‌دهد تا زمانی که بتوانند روی پا‌های خود بایستند.

مرکز با پرس‌وجو‌هایی که می‌کند، می‌تواند رد مردی را بگیرد که به دنبال پسری با مشخصات علی می‌گشته و در کارگاه نجاری مشغول به کار بوده‌است. با صحبت‌هایی که با او صورت می‌گیرد و پس از تأیید صلاحیت نگهداری او از طرف بهزیستی، علی در ۱۰ سالگی به آغوش خانواده بازمی‌گردد.

 

چتری برای بچه‌ها


خانه امن

هادی ۸ سال بیشتر ندارد. یک روز در مدرسه معلم او متوجه دست کبود هادی می‌شود. وقتی زنگ تفریح به صدا درمی‌آید، معلم از هادی می‌خواهد تا در کلاس بماند و سپس او را صدا می‌کند و آستین پیراهنش را بالا می‌زند و متوجه چند جای سوخته با ته سیگار روی بدن او می‌شود.

وقتی از هادی علت زخم‌های بدنش را سؤال می‌کند، هادی از ترسش چیزی نمی‌گوید. مدیر مدرسه مادر هادی را می‌خواهد و با او صحبت می‌کند، اما مادر از موضوع سر باز می‌زند و زیر بار نمی‌رود. حالا دیگر معلم حواسش جمع هادی شده و او را زیر نظر دارد. یک هفته‌ای می‌گذرد که هادی با صورت کبود به مدرسه می‌آید.

این‌بار معلم با مادر او تماس نمی‌گیرد و مستقیم اورژانس اجتماعی را در جریان می‌گذارد. آن‌ها نیز با آمدن به مدرسه و صحبت با هادی متوجه می‌شوند که پدرش از لحاظ روانی مشکل دارد و او را زیر بار کتک می‌گیرد؛ بنابراین هادی را به مرکز نغمه شکوفایی منتقل می‌کنند.

روز‌های اولی که هادی به مرکز سپرده می‌شود، شب‌ها کابوس می‌بیند و بی‌قراری می‌کند. او نه‌تن‌ها بدنی پر از زخم و سوختگی دارد، بلکه از لحاظ روحی نیز آسیب دیده‌است و مدت‌ها طول می‌کشد تا با مشاوره‌های روانشناس به حالت عادی بازمی‌گردد و با محیط مرکز انس می‌گیرد. او حالا دیگر خانه خود را مرکز می‌داند، نه هیچ جای دیگری!


معرفی کودکان به مرکز

محمد گلمکانی، مدیر داخلی مرکز با اشاره به اینکه از سال ۸۹ این مرکز از طرف بهزیستی به بخش خصوصی انتقال داده شده‌است، اظهار کرد: از ابتدای امسال تاکنون بیش از ۲۰۰ کودک به این مرکز سپرده شده‌اند که بعد از اقدامات اولیه مانند آزمایش بیماری‌های واگیردار و مباحث روانشناسی به مراکز ثابت نگهداری منتقل می‌شوند.

وی افزود: با توجه به اینکه این مرکز برای نگهداری کودکان بدسرپرست و یا بی سرپرست، یعنی کودکانی که در آغوش خانواده نامناسب رشد کرده‌اند، ایجادشده، هدف اصلی خود را فراهم کردن شرایط ایده آل برای کودکان و خانواده‌های آن‌ها قرار داده‌ایم. چون بسیاری از این کودکان به دلیل شرایط بد مالی خانواده به مراکز تحت پوشش بهزیستی سپرده می‌شوند.

گلمکانی ادامه داد: کودکان به ۲ صورت به مرکز معرفی می‌شوند؛ یکی کودکانی که از طریق تماس با اورژانس اجتماعی به ما معرفی می‌شوند و دیگری کودکانی که به خاطر شرایط نامساعد مالی از طرف خانواده به بهزیستی سپرده و به ما ارجاع داده می‌شوند.

وی با تأکید بر اینکه این مرکز نگهداری مرکز شبه‌خانواده است، عنوان کرد: کودکان خیابانی و کودکان کار در مجموعه‌های دیگر تحت سرپرستی قرار می‌گیرند. چون شرایط روحی و روانی آن‌ها متفاوت از کودکانی است که در خانواده رشد کرده‌اند.


شناسنامه‌های گرو گذاشته‌شده

گلمکانی در ارتباط با کودکانی که به مرکز معرفی می‌شوند نیز بیان داشت: برخی از کودکانی که به مرکز معرفی می‌شوند، شناسنامه ندارند؛ به این دلیل که یا خانواده برای آن‌ها شناسنامه نگرفته است و یا شناسنامه آن‌ها را برای گرفتن مواد مخدر و یا هر چیز دیگری گرو گذاشته‌اند و همین موضوع باعث شده تا این کودکان از تحصیل بازبمانند.

شرایط اینجا متفاوت است؛ کودکان بین ۳ تا ۶ ماه، تا زمانی که شرایط حضور در مرکز ثابت را پیدا کنند، در این مرکز باقی می‌مانند و، چون این کودکان از بستر خانواده به مرکز آمده‌اند، نیاز به ادامه برقراری ارتباط با خانواده خود دارند و بسیاری از آن‌ها در ابتدای ورود خود برای بازگشت بی‌تابی می‌کنند. به ویژه کودکانی که به خاطر شرایط مالی خانواده به بهزیستی سپرده می‌شوند.


اوقاتی در کنار خانواده

گلمکانی می‌گوید: ما در مرکز به خاطر اینکه کودک بتواند با خانواده خود در ارتباط باشد، ساعت‌های ملاقاتی را فراهم می‌کنیم. البته این ملاقات‌ها در ابتدای ورود کودک امکان‌پذیر نیست. چون باید شرایط خانواده از نظر پایه‌های اجتماعی سنجیده و بررسی شود و سپس در صورت مساعدبودن، علاوه بر ساعت‌های ملاقات، مرخصی روزانه نیز به کودک داده‌می شود تا در کنار خانواده خود وقت بگذراند.

وی بیان می‌کند: بسیاری از کودکانی که به مرکز منتقل می‌شوند، بازمانده از تحصیل هستند. در گذشته که نهضت سوادآموزی با آموزش و پرورش تلفیق نشده‌بود، از طرف نهضت فردی برای آموزش به مرکز می‌آمد، اما اکنون معلم خصوصی می‌گیریم تا دروس را با بچه‌ها کار کند و آن‌ها بتوانند با یادگیری به صورت فشرده در امتحانات حاضر شوند تا به پایه تحصیلی خود برسند.

گلمکانی یکی از نیاز‌های مرکز را حمایت مالی عنوان کرد و افزود: بهزیستی حدود ۲۰ درصد هزینه‌ها را قبول می‌کند و بیشتر نیاز مالی مرکز از طریق مشارکت‌های مردمی تأمین می‌شود که با به وجود آمدن مشکلات اقتصادی برای آحاد جامعه، میزان مشارکت‌ها نیز کاهش پیدا کرده و آن‌طور که می‌خواهیم، نمی‌توانیم به این کودکان رسیدگی کنیم.

وی با اشاره به اینکه این مرکز باید در مدت کوتاهی، بین ۲۰ تا ۳۰ کودک را نگهداری و سپس پذیرای کودکان دیگری باشد، گفت: مراکز ثابت نگهداری می‌دانند که یک کودک ۶ ساله قرار است تا چند سال دیگر در این مرکز نگهداری شود؛ بنابراین برای او لباس و لوازم شخصی از قبیل مسواک، حوله و ... خریداری می‌کنند.

اما کودکی که به این مرکز می‌آید، برای آمادگی رفتن به مراکز ثابت است و ممکن است ۲ یا ۶ ماه در مرکز بماند. از آنجا که هر کودک، نیازمند وسایل شخصی است، باید برای آن‌ها هزینه جداگانه‌ای صرف شود. به عنوان مثال از ابتدای امسال که پذیرای ۲۰۰ کودک بوده‌ایم، به همین تعداد حوله، دمپایی، مسواک و ... خریداری کرده‌ایم که هزینه‌ای بیش از سایر مراکز است.

گلمکانی در ادامه گفت: تا ۸۰ درصد کودکانی که به مرکز می‌آیند، در ابتدا بی‌قراری می‌کنند و می‌خواهند به خانواده بازگردند و این موضوع باعث فرار برخی از آن‌ها از مرکز می‌شود، اما این فرار به قبل از زمانی بازمی‌گردد که مرکز به صورت خصوصی اداره می‌شد. با تغییر فضای مرکز بعد از خصوصی‌شدن و چیدمان مجموعه که دارای فضای بازی، اتاق پینگ پنگ و همچنین در نظر گرفتن تور‌های تفریحی، استخر، سینما و ... شد، بچه‌ها دیگر میل به فرار ندارند.

یکی از نقاط قوت این مرکز را می‌توان مدیریت حوزوی و دینی آن دانست که با برنامه‌ها و کلاس‌های مشاوره مذهبی و ارتباط و انس با خدا سعی در کمک بیشتر به آرامش روانی کودکان می‌کند.


کودک آزاری

وی افزود: برخی از کودکانی که به مرکز معرفی می‌شوند، مورد آزار و اذیت پدر، مادر و یا ناپدری و نامادری قرار می‌گرفتند و زمانی که آن‌ها از طریق تماس همسایگان با اورژانس اجتماعی به بهزیستی سپرده می‌شوند، پدر یا مادرشان برای اینکه دوباره سرپرستی بچه را بگیرند، به مرکز مراجعه می‌کنند، اما تا زمانی که صلاحیت آن‌ها تأیید نشود و یا کودک نخواهد به خانواده بازگردد، کودکان تحویل داده نمی‌شوند.

نمونه این مثال هادی است که به خاطر اذیت و آزار پدر به مرکز سپرده شده‌بود و پس از گذشت ۲ سال، پدرش با حضور در کلاس‌های مشاوره درمانی و کلینیک صلاحیت گرفتن سرپرستی دوباره کودکش را گرفت، اما به خاطر اینکه هادی دوست نداشت به خانواده برگردد و پدر را تنها با خشونتی که داشت، به یاد می‌آورد، ما سرپرستی او را به پدرش ندادیم و همچنان در مرکز زندگی و تحصیل می‌کند و تحت حمایت بهزیستی قرار دارد.

 

نیازمند کمک مالی    

 گلمکانی در پایان گفت: این کودکان مانند سایر بچه‌ها نیازمند آغوش همیشگی مادر و پشتیبانی بدون منت پدر هستند، ولی افسوس که تقدیر آن‌ها چنین رقم خورده‌است تا سال‌هایی از زندگی خود را دور از خانواده سپری کنند و چه بسا ما آغوش خود را برای آن‌ها بگشاییم و با کمک هر چند کوچک مالی شرایط را برای آن‌ها مساعدتر کنیم.


 
* این گزارش  شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ در شماره ۳۲۵ شهرآرامحله منطقه ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر