کد خبر: ۶۹۲۹
۲۷ مهر ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰

۴۲ سال پذیرایی حاج‌صالح از زائران در حسینیه کربلایی‌ها

واقف این حسینیه در طبرسی ۱۶، حاج‌صالح گلشن است که خدمت‌کردنش به زائر تعطیل‌بردار نیست. او اصالتا یزدی بوده و همراه خانواده‌اش سال‌ها در کربلا سکونت داشته است.

اینجا خبری از شعار و حرف‌های کلیشه‌ای نیست؛ اینجا جایی است که از هیچ خدمتی برای زائر و مجاور دریغ نمی‌شود و همه خادمانش این اعتقاد را سال‌هاست در رفتار و عملشان اثبات کرده‌اند، حتی در پشت کارت حسینیه هم قید شده است که «خدمتگزاری به شما زائران و مهمانان، ولی نعمتمان آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) افتخار و شرف ماست».

واقف این حسینیه در طبرسی ۱۶، حاج‌صالح گلشن است که خدمت‌کردنش به زائر تعطیل‌بردار نیست. او حالا ۴۲ سال است که نه طعم عید نوروز و سیزده‌به‌در را چشیده، نه آن‌زمان که قلبش برای زیارت پَر می‌کشیده، زمانی برای حرم‌رفتن پیدا کرده است. بار‌ها پیش آمده وقت خدمت و میزبانی از زائران بارگاه امام‌هشتم، تماس تلفنی خانواده‌اش هم بی‌پاسخ مانده است.

حاج‌صالح اصالتا یزدی بوده و همراه خانواده‌اش سال‌ها در کربلا سکونت داشته است و سال ۱۳۵۰ درپی دستور احمد حسن‌البکر مبنی بر خروج همه ایرانی‌ها از عراق، به وطن بازگشت و ساکن تهران شده‌است.

او در بحبوحه جنگ برای ساخت حسینیه دست‌به‌کار شد و برای تحقق آرزویش که خدمت به زائران علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) بود، همه داروندارش را وسط گذاشت. ایده ساخت حسینیه کربلایی‌ها در پسِ یک دل‌خوری برایش شکل می‌گیرد که برایمان روایت می‌کند.

۴۲ سال پذیرایی حاج‌صالح از زائر در حسینیه کربلایی‌ها

 

هر زمینی شرایط احداث مکان مقدس را ندارد

سال ۱۳۵۱ بود که برای زیارت به مشهد آمده بود. در کوچه گنبدخشتی یک مسجد سنگی بود که جمعه‌شب‌ها کربلایی‌های مقیم مشهد مجلس روضه برگزار می‌کردند و برای یک‌ساعت عزاداری، صدتا تک‌تومانی هزینه پرداخت می‌کردند. آن شب، حاج صالح متوجه برخورد نامناسبی با یکی از کربلایی‌ها شد. دلیلش هم نصب پرچم سیاهی روی دیوار مسجد بود که مدیریت وقت مسجد را برآشفته کرده بود؛ حرف مدیر این بود که شما صدتومان برای یک‌ساعت روضه‌خوانی می‌دهید و قرار نیست کار دیگری انجام دهید!

حاج‌صالح تعریف می‌کند: به من برخورد و از همان شب در فکر جورکردن مکانی مناسب و درخور شأن زائر و کربلایی‌ها بودم. سال ۱۳۵۶ همچنان دنبال زمینی بودم که ارزش ساخت یک حسینیه به‌نام چهارده‌معصوم (ع) را داشته باشد.

اعتقادم بر این بود که هر زمینی شرایط احداث مکان مقدس را ندارد. ازاین‌رو، حوالی حرم آقا به نقاط مختلفی سرک کشیده بودم تا سرانجام در کوچه نوغان باتوجه‌به هویت تاریخی خاصش توقف کردم. چهار خانه و دو مدرسه خریدیم و، چون از ابتدا نیت چهارده طبقه داشتیم، بعد از بررسی استحکام خاک در دانشگاه تهران، کار ساخت شروع شد.

 

حسینیه با نفس‌های ایثارگران جنگ رونق گرفت

جنگ تحمیلی علیه ایران راه افتاده بود. بسیاری از رزمنده‌ها که راهی مشهد می‌شدند، به زمین حسینیه می‌آمدند و هر کاری از دستشان برمی‌آمد، انجام می‌دادند. غسل شهادتشان را در همین مکان می‌کردند و عازم حرم رضوی می‌شدند تا اذن حضور در مناطق عملیاتی را از امامشان بگیرند.

ساخت حسینیه که پیش رفت، اولین میزبانی‌اش نیز از رزمنده‌ها بود که دوسه‌روزه نیت زیارت می‌کردند و از اینجا به جبهه می‌رفتند. نامش «حسینیه و زائرسرای کربلایی‌ها در مشهدالرضا (ع)» شد، اما از همان زمان در این حسینیه به عموم دوستداران اهل‌بیت (ع) از عرب و عجم و ترک و بلوچ خدمت‌رسانی می‌شود.

نوبت به نوشتن و ثبت وقف‌نامه رسیده بود. حاج‌صالح برای نوشتن وقف‌نامه، پنجاه روز در دفترخانه شماره ۲۰ مرحوم سیدابوطالب مجیدی بیش از صد‌ها وقف‌نامه مربوط به حضرت‌رضا (ع) را زیرورو کرد و در نهایت نتیجه به نفع زائر تمام شد.

برایمان مصداق می‌آورد: زائر لحظه آخر اقامتش در حسینیه غذا پخته و حالا وقت رفتنش است. گاهی می‌خواهند غذا را در نایلون پلاستیکی بریزند و ببرند، اما خادمانشان در حسینیه می‌گویند با همان ظرف غذا ببرند. هوا سرد است و لباس گرم همراهشان نیست، پتو به آن‌ها داده می‌شود که اول دور خود بپیچند و بعد زیارت بروند، زیرا معتقدیم اگر زائری سرما بخورد، ما میزبانان هم در بیمارشدن او دخیل بوده‌ایم.

حتی مجوز داده‌ام چند میز پینگ‌پنگ در زیرزمین حسینیه نصب کنند تا جوانان و نوجوانانی که خانواده‌هایشان را در سفر مشهد همراهی کرده‌اند، جایی برای تخلیه انرژی و بازی داشته باشند و از مکان‌هایی که مناسب نیستند، سر درنیاورند.

تولیت حسینیه کربلایی‌ها اضافه می‌کند: حتی سرویس‌های بهداشتی شبانه‌روزی که بیرون از محوطه حسینیه راه‌اندازی شدند، ابتدا به‌نیت رفع حاجت پاکبان‌های شهرداری و کارتن‌خواب‌ها بازگشایی شدند. بااین‌حال، زائرانی که شبانه قصد زیارت می‌کنند هم از سرویس بهداشتی استفاده می‌کنند و به همین دلیل، یک دوش حمام و شامپو و صابون هم در فضای سرویس‌ها تعبیه شد تا امکان حمام و غسل‌کردن برای زائران حضرت‌رضا (ع) نیز فراهم شود.

حالا چند سالی است که به خدمات رایگان حسینیه کربلایی‌ها، آب‌جوش هم اضافه شده است. شاید در ظاهر چندان اهمیتی نداشته باشد، اما ارزش همین آب‌جوش صلواتی را آن زائر خسته و درراه‌مانده در برف و بوران جاده بهتر و بیشتر درک می‌کند. زائرانی که از آن‌سوی حرم‌مطهر مسیر طی می‌کنند تا فلاسک همراهشان را آب‌جوش کنند و چای دورهمی با خانواده‌شان خستگی سفر را از تنشان بیرون کند.

 

۴۲ سال پذیرایی حاج‌صالح از زائر در حسینیه کربلایی‌ها

 

شهید رجایی به‌خاطر تعاریف من ۴ سال زندان رفت

حاج‌صالح گلشن از بازاری‌های قدیم تهران است که مغازه پدری‌اش در همسایگی مغازه شهید لاجوردی بوده است. از پانزده‌سالگی‌اش روایت می‌کند که شاگرد شهید رجایی بوده است: صبح‌ها به دبیرستان میرداماد در میدان قیام فعلی و شاه سابق می‌رفتم و غروب‌ها هم در مدرسه آیت‌الله مجتهدی درس طلبگی می‌خواندم. مرحوم رجایی از سر و لباسم متوجه تفاوت من با سایر بچه‌ها شده بود.

یک‌روز سراغم آمد و گفت آقاصالح، می‌خواهیم برنامه نمازجماعت را در حیاط مدرسه راه بیندازیم. قرار شد مقدمات آن مانند تهیه فرش را من عهده‌دار شوم. یک روز ساواکی‌ها ریختند در کلاس خدابیامرز و یک سیلی به صورتش زدند. من هم خونم به جوش آمد و بلند شدم، گفتم آقا چرا می‌زنید؟! ایشان آدم خوبی است و درس قرآن به ما می‌دهد و قرار است نماز جماعت هم راه بیندازد. معلم فیزیک، آقای عشقی، خلاف‌کار است و همه را به بیراهه می‌کشد. بروید او را کتک بزنید!

این قصه مرحوم رجایی را رهسپار زندان می‌کند. چند سال بعد، او صالح گلشن را در نمازجمعه می‌بیند و می‌گوید: موضوعی که آن سال گفتی، چهار سال مرا در بند کرد و به اسارت انداخت.

حاج‌صالح بهمن ۱۳۵۷ هم از اعضای کمیته استقبال امام‌خمینی (ره) بوده است. می‌گوید: در مسیر از فرودگاه تا بهشت‌زهرا (س) که محل سخنرانی ایشان بود، بار‌ها خودرو حامل امام ترمز گرفت و من از بالای خودرو می‌افتادم. بعد‌ها سیداحمدآقا برایمان تعریف کرد که حضرت امام هر بار می‌گفتند برایشان آیت‌الکرسی بخوانید.

او در جنگ‌های نامنظم به‌فرماندهی شهیدچمران نیز حضور فعال داشته و تجربه بستری‌شدن در بیشتر بیمارستان‌ها را داشته است. در یکی از مجروحیت‌ها که پایش آویزان بوده، تشخیص قطع‌کردن پا را می‌دهند که شهید چمران اجازه نمی‌دهد و حالا حاج‌صالح پایش را یادگاری سماجت و تصمیم بموقع فرمانده‌اش می‌داند.

* این گزارش ۵ شنبه ۲۷ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۲۴ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44