کد خبر: ۶۵۹۴
۱۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
رفتن ما با ناخدا و برگشتن مان با خداست

رفتن ما با ناخدا و برگشتن مان با خداست

شاید تعداد کمی از مردم بدانند که ناخدا‌صمدی و تکاورانش  به‌همراه مردم خرمشهر ۳۴ روز ابتدای جنگ، نیرو‌های بعث را پشت دیوار‌های شهر خرمشهر نگه داشتند.

دفتر نمایندگی نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی (نداجا) در انتهای کوهسنگی هشت قرار دارد. ناخدا‌دوم مجید رامشینی، مدیر نمایندگی نداجای استان همان ابتدای مصاحبه جواب سوال بسیاری از مردم را می‌دهد: خیلی‌ها سئوال می‌پرسند که نیروی دریایی در زمان جنگ چه‌کار کرده است. شاید تعداد کمی از مردم بدانند که ناخدا‌صمدی و تکاورانش  به‌همراه مردم خرمشهر ۳۴ روز ابتدای جنگ، نیرو‌های بعث را پشت دیوار‌های شهر خرمشهر نگه داشتند.

ما به‌لحاظ دریایی مورد تعرض قرار گرفتیم. در ۶۷ روز اول جنگ نیروی دریایی ایران پرونده نیروی دریایی عراق را برای همیشه بست. در طول آن ۸ سال، دیگر عراق عرض اندامی نکرد. ناو‌های آمریکا، فرانسه و... می‌آمدند و ما با آن‌ها طرف بودیم.   وی افزود: مهم است بدانید ۹۴ درصد صادرات و واردات کشور ما دریایی است.

در زمان جنگ واردات و صادرات ما قطع نشد. در ۸ سال دفاع مقدس بیش از ۳ هزار اسکورت داشتیم. البته در طول ۸ سال فقط اسکورت نمی‌کردیم، سعی داشتیم هیچ کشور خارجی وارد آب‌های ما نشود. آن زمان ناو‌های آمریکایی و انگلیسی بودند. درگیری زیادی با آن‌ها داشتیم.

این افسر ارتشی ادامه داد: پس از جنگ، کار بازسازی و نوسازی تجهیزات انجام دادیم. با تأسیس دانشگاه امام‌خمینی نوشهر در مقطع افسری و آموزشگاه درجه‌داری در شهر رشت، دیگر نیازی نبود دانشجویان و دانش‌آموزان ما برای کسب دانش به خارج از کشور بروند. در این سال‌ها  به‌همت نیروی دریایی، وزارت دفاع و دانشگاه‌ها در صنعت کشتی‌رانی پیشرفت خوبی داشته‌ایم.

رامشینی گفت: قبلا در دریای عمان و خلیج‌فارس محصور بودیم، اما به تدبیر مقام معظم رهبری، نیروی دریایی وارد آب‌های بین‌المللی شد.

به‌طور‌مثال حدود  ۵۰‌ناو گروه به خلیج عدن اعزام کرده‌ایم. در گذشته دزدان دریایی در این خلیج زیاد بودند، اما حدود ۸ الی ۹ سال است که ناوگروه‌ها مستقر هستند و وظیفه ما اسکورت کشتی تجاری و نفتکش خودمان و دیگر کشورهاست.

ما توانسته‌ایم در اقیانوس اطلس حضور داشته باشیم. زمانی که می‌خواستیم از دریای سرخ به اروپا برویم اسرائیل تهدیدمان کرد، اما تهدیداتش کارساز نبود و ما کار خودمان را کردیم.

وی افزود: برای برخی از مردم این سئوال پیش می‌آید که در مشهد دریا نداریم، پس دفتر نیروی دریایی را چرا افتتاح کرده‌اند؟ باید بگویم دفتر نیروی دریایی در استان خراسان چند وظیفه دارد. یکی از این وظایف هماهنگی با کلیه ارگان‌ها و سازمان‌ها و ارشد نظامی‌های استان برای انجام فعالیت‌های جانبی‌مان است.

وظیفه دیگر ما استخدام خانم و آقا در مقاطع افسری، کارمندی، درجه‌داری با مدرک‌های دیپلم و لیسانس است. از دیگر کار‌های ما رسیدگی به خانواده‌های شهدا، آزادگان و بازنشستگان نزاجا در این استان است. در‌حال‌حاضر ۲۴ شهید نیروی دریایی در خراسان رضوی داریم.

 ناخدا رامشینی در ادامه از سختی‌های کارشان و همراهی همسران دریانوردان صحبت کرد و گفت: یک دریانورد وقتی به دریا می‌رود می‌گوید «رفتن ما با ناخدا و برگشتن ما با خداست». وقتی به دریا می‌رویم ممکن است هر اتفاقی پیش بیاید، هر نوع خطری ما را تهدید می‌کند. خانواده‌های ما این استرس را دارند، اما با تمام این نگرانی‌ها همیشه و در همه لحظات همراه ما هستند.

باید در اینجا بگویم همسران افراد نظامی سختی‌های زیادی را تحمل می‌کنند. هر مرد نظامی اگر از جانب خانواده‌اش خیالش راحت نباشد، نمی‌تواند به‌خوبی کارش را انجام دهد. حمایت بی‌دریغ آن‌ها تأثیر زیادی برروی کار ما دارد و باید قدردان آن‌ها باشیم.

 

خودتان را معرفی کنید.

مجید رامشینی، متولد سال ۱۳۵۱، در شهرستان سبزوار هستم. سال ۱۳۷۲ درکنکور سراسری، رشته مهندسی مکانیک (مهندسی دریایی) را انتخاب کردم و سال ۷۳ به دانشگاه نوشهر رفتم. سال ۷۴ برای گذراندن دوره‌های کارورزی به بندر بمبئی هندوستان سفر کردیم.

سال ۷۵ هم به بندر جده رفتم و در آنجا توفیق حج عمره نصیبم شد. سال ۷۸ فارغ‌التحصیل شدم و به فرماندهی آموزش‌های تخصص‌های رشت منتقل شدم. ۹ سال در آنجا خدمت کردم و بعد از آن به بندر کنارک در جنوب سیستان و بلوچستان منتقل شدم. از سال ۹۴ نیز به‌عنوان مدیر نمایندگی نداجا در خراسان رضوی و جنوبی منصوب شدم.

ناخدا رامشینی چه شخصیتی دارد؟

من آدم کم‌حرفی هستم و اهل بذله‌گویی هم نیستم. در کار و زندگی سخت‌گیرم، دوست دارم همسر و فرزندانم نظم داشته باشند. لباس پوشیدن، آداب اجتماعی، کلام و ادبیات و صحبت کردنشان برایم مهم است. اخلاق دیگرم این است که دوست ندارم کسی از دستم ناراحت شود.

فرقی نمی‌کند خانواده‌ام باشد یا همکار، فرمانده باشد یا سرباز، حتی اشخاص بیرونی که گاهی با آن‌ها سروکار دارم. اگر حس کنم کسی از من ناراحت شده از او دلجویی می‌کنم، حتی اگر حق با من باشد. به‌طور‌مثال هفته گذشته می‌خواستم ماشین را پارک کنم، جوانی که در کیوسک روزنامه‌فروشی کار می‌کرد، نمی‌گذاشت آنجا پارک کنیم بین ما بحث شد، مردم هم می‌گفتند حق با من است، اما او کوتاه نمی‌آمد.

من رفتم، اما ناراحت بودم که مبادا آن جوان از دستم ناراحت باشد، برای همین برگشتم و از او دلجویی کردم. می‌دانم گاهی این ویژگی خوب نیست، چون نمی‌توانیم همه را از خودمان راضی نگه داریم.

در همان دوران راهنمایی و دبیرستان فکر می‌کردید ناخدا می‌شوید؟

نه، من تا زمان انتخاب رشته دانشگاهی به این شغل فکر نمی‌کردم.

چه شد این رشته را انتخاب کردید؟

در بین بستگانمان چند نفری بودند که در کشتی‌رانی کار می‌کردند، با آن‌ها که مشورت کردم این رشته و این مسیر را به من معرفی کردند. من هم رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کردم.

   بیشترین زمانی که در دریا بودید؟

بیشترین زمانی که در دریا بودم ۴۷ روز بوده است. هر چند همکاران ما در «خلیج عدن» تا ۷۰ روز هم در دریا هستند. حضور مداوم در دریا خیلی سخت است.

شاید به‌خاطر همین است که در قرآن از سختی‌های دریا و خطرات آن گفته شده و می‌گویند اجر شهید دریا دو برابر شهید در خشکی است.

  روز‌هایی که روی آب هستید چه‌کار می‌کنید؟

روی ناو فرقی با خشکی ندارد از صبح که بیدار می‌شویم نماز صبح، نظافت شخصی و عمومی دستگاه‌ها، صبحانه و بعد هم کار‌های رسته‌ای، نماز ظهر، ناهار، استراحت و ادامه مسیر را انجام می‌دهیم.

در دریا هر روز فرمانده ناو یعنی کاپیتان به فرمانده دوم دستوراتی می‌دهد و او هم به مدیر‌های قسمت‌های مختلف و طبق آن برنامه، افسران و درجه‌داران کارهایشان را انجام می‌دهند.

از دیگر برنامه‌ها می‌توان به برگزاری کلاس‌های قرآن روز سه‌شنبه اشاره کرد. شیفت کاری در ناو هشت ساعتی است. هر لحظه یک نفر باید پای دستگاه‌ها بایستد.
  مرد دریا، از دریا نمی‌ترسد؟

بعضی چیز‌ها غریزی است، ترس از ارتفاع، ترس از دریا، اما ویژگی دیگری که ما آدم‌ها داریم عادت کردن است. چطور وقتی عزیزانمان را از دست می‌دهیم پس‌از‌مدتی به نبودش عادت می‌کنیم، وقتی شرایط سختی داریم به آن شرایط عادت می‌کنیم.

ترس از دریا هم همین‌طور است. ممکن است یکی بترسد، اما یکی‌دو بار که برود ترسش می‌ریزد. قبل از ورود به این کار چندباری که به شمال و جنوب سفر رفته بودیم با قایق به دریا رفته بودم برای همین ترسی از دریا نداشتم.

 اینکه می‌گویند فلانی دریازده شده یعنی چه، شما هم دریا‌زده شده‌اید؟

دریازدگی به‌خاطر گرما و حرکات زیاد کشتی است. یک عده وقتی دریازده می‌شوند حالشان به‌هم می‌خورد، این حالت خوب است و فرد پس‌از‌مدتی حالش بهتر می‌شود، اما برخی افراد مثل من دچار سردرد می‌شوند، در این حالت هر چه مسکن هم بخوریم فایده ندارد و تا زمانی که دریا آرام شود، دریازدگی و سردردش را داریم.

 بیشترین مسافتی که شنا کردید چقدر بود؟

آشنا بودن با  شنا در کار ما شرط لازم است. ما تست سالیانه داریم و باید آماده‌به‌کار باشیم. تاکنون در موقعیتی نبوده‌ام که به‌خاطر خطر در آب دریا شنا کنم.

اما در دوران دانشگاه در دوره‌های کارورزی در بندر انزلی، ۲۰ الی ۳۰ مایل دورتر از ساحل با لباس غواصی باید داخل آب می‌پریدیم و شناکنان برمی‌گشتیم. حدود ۲ ساعت‌و‌نیم شنا بود.

خاطره‌ای از دریا دارید؟

سال ۷۴ با ناو لارک درحال برگشت بودیم. در مرز آب‌های هند و پاکستان هوا طوفانی شده بود، داخل کابین بودیم و دریا حرکت و پیچ زیادی داشت. به روی ناو آمدیم.

آسمان و دریا سیاه بود، چیزی را نمی‌دیدیم. امواج  به‌قدری زیاد بود و ناو را تکان می‌داد که آنتن شلاقی روی سقف کشتی به سطح آب برخورد می‌کرد. فکر می‌کنم لطف خدا بود که از آن حادثه سالم برگشتیم. هروقت آن خاطره یادم می‌آید، وحشت می‌کنم.

به چه کسانی توصیه می‌کنید  به‌سمت این شغل نیایند؟

خدمت در نیروی دریایی خوب است، اگر کسی به شغل‌های نظامی علاقه دارد، توصیه می‌کنم نیروی دریایی را انتخاب کند، در حد خودش حقوق و مزایای خوبی هم دارد، اما کسانی که به خانواده‌شان وابسته هستند اصلا به‌سمت این شغل نیایند.

خودم را می‌گویم، ۲۴ سال است از زادگاهم دور هستم. هرسال یک عید و ۱۵ روز تابستان به دیدن والدینم می‌روم که شاید سالی ۲۲ روز شود. این‌طور حساب کنید، ۲۴ سال از عمرم در این شغل گذشته شاید ۷ ماه والدینم را دیده باشم، بازهم می‌گویم اگر وابسته هستید، نیروی دریایی را انتخاب نکنید.

پدربزرگم در بیمارستان بستری بود، فوت کرد من در دریا بودم و بعد از مراسم هفتش آمدم. پدر همسرم بیمار بود، من در دریا بودم و شرایط طوری نبود که همسرم بتواند از بندر کنارک برای دیدن پدرش به سبزوار برود. ما برای مراسم خاک‌سپاری‌اش رسیدیم.

حتی برای مراسم عروسی تنها‌برادر و یکی از خواهرانم هم نبودم. شاید گفتنش آسان باشد، اما سخت است، راحت نمی‌توان با این اتفاقات کنار آمد.

فکر کنید قرار است پسر ناخدا رامشینی انتخاب رشته کند، آیا اجازه می‌دهید دریانوردی را انتخاب کند؟

نمی‌توانم بگویم، چون پسرم کلاس پنجم است.

تصور کنید؟

بله، اگر خودش علاقه داشته باشد، حتما. در این سال‌ها از کارم راضی بوده و هستم. افتخار می‌کنم که می‌توانم به مردم و کشورم خدمت کنم.

دختری دارید که خواستگارش دریا‌نورد است، جوابتان چیست؟ این را هم در نظر بگیرید که در شغل شما خطرات زیادی وجود دارد.

باز هم جوابم مثبت است، دخترم را می‌دهم. به نظرتان چه فرقی دارد نظامی باشد یا کارمند یا هر شغل دیگر. وقتی قرار است به‌خاطر شغل همسرش در شهر خودمان نباشد، نوع شغلش مهم نیست.

فرقی ندارد تهران باشد یا چابهار و اینکه می‌گویید در شغل ما خطرات زیادی وجود دارد درست است، اما باید بگویم مرگ همیشه وجود دارد.

من متولد ۵۱ هستم و ۴۵ سال از خدا عمر گرفته‌ام. اگر سکته یا تصادف نکنم، مگر قرار است چندسال دیگر زندگی کنم. به‌نظر من کیفیت زندگی مهم است نه کمیت آن.



* این گزارش سه شنبه ۷  آذر ۱۳۹۶ در شماره ۲۶۵  شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44