کد خبر: ۶۱۵۶
۱۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۰
خبرنگار باید پیگیر باشد

خبرنگار باید پیگیر باشد

مهدی عسکری می‌گوید: در طول این سال‌ها یاد گرفتم برای به سرانجام رساندن موضوعی مداومت بسیار داشته باشم، زیرا لازمه ختم به خیر شدن  معضل یا مشکلی، پیگیری در قالب تکرار انتشار گزارش است.

عشق به نوشتن از دوره نوجوانی در وجودش بود. همین عشق سبب شد از دوره دبیرستان نوشتن خبر و گزارش را با نشریات دانش‌آموزی آغاز کند. شروعی که آینده کاری و حرفه‌ای او را رقم زد و این شد که نامش در گزارش‌ها و اخبار روزنامه‌های بزرگ مشهد، چون شهرآرا، خراسان و خبرگزاری‌هایی، چون مهر، فارس و... درج گردید.

از هم‌محله‌ای‌مان مهدی عسکری می‌گوییم. مردی که خبرنگاری را با عشق دنبال می‌کند و به گفته خودش رضایت خدا و گشودن گرهی از مشکلات مردم شهرش، اولویت اوست برای دست به قلم شدن.

به‌سراغ مهدی عسکری رفتیم و گفت‌وگویی کوتاه با وی ترتیب دادیم.

 

مشاغل زیادی هست چرا خبرنگاری را انتخاب کرده‌اید؟

خبرنگاری را از همان دوران دبیرستان دوست داشتم. در دوران دبیرستان بار‌ها خودم را در نقش خبرنگار صدا و سیما می‌دیدم و با خواهر و برادرانم درباره مسائل مختلف مصاحبه می‌کردم. از آن‌ها هم انتظار جواب درست و منطقی داشتم. وارد دانشگاه که شدم نشریه بسیج دانشجویی توجه‌ام را جلب کرد.

درخواست همکاری دادم و آن‌ها هم استقبال کردند. گفتند کار کردی؟ گفتم نه، اما علاقه دارم. گفتند یک مطلب برای شماره آینده برسان ببینیم قلمت چطور است. چون رشته‌ام علوم سیاسی بود، یک مطلب از روی «فرهنگ لغات و اصطلاحات سیاسی» عینا کپی کردم و دادم دست مسئول نشریه. لبخند معنا‌داری زد و گفت باشه.

سه روز بعد قرار بود نشریه که چند برگ کپی شده بود، منتشر شود. دل توی دلم نبود که ببینم چاپ می‌شود یا نه. وقتی روز موعود رسید و دیدم پایین صفحه ۶ مطلبم چاپ شده قند توی دلم آب شد و این شد شروع همکاری من با این نشریه که در طول سه سال بعد از نویسندگی به سردبیری و مدیرمسئولی این نشریه دانشجویی هم رسیدم.

اما در عرصه حرفه‌ای‌تر، اولین مطلبم درباره وضعیت فوتبال ایران بود که در آبان سال ۸۰ در هفته‌نامه جاده ابریشم به چاپ رسید و خیلی کیف کردم. این پراکنده‌نویسی تا سه سال بعد ادامه داشت و از سال ۸۳ تمام کار‌های دیگر را کنار گذاشتم و شدم خبرنگار.

 

خاطرات تلخ و شیرینی که در طول کارتان داشته‌اید؟

خاطرات تلخ و شیرین کاری خیلی زیاد است. چند سال قبل که در روزنامه شهرآرا بودم یک پیکان داشتم. یکی از شب‌ها با آقایی تصادف کردم که خیلی جثه درشتی داشت و به‌رغم اینکه مقصر هم بود، کلی حرف +۱۸ زد و نزدیک بود یک کتک اساسی هم به من بزند.

خلاصه ماجرا تمام شد و فردای آن شب در حالی که در روزنامه نشسته و مشغول کار بودم. آقای مؤدبی از نگهبانی تماس گرفت و گفت: «جناب عسکری من... هستم. دوستان گفتن برای مشکلی که دارم باید با شما برای تهیه گزارش صحبت کنم. محبت می‌کنید ۱۰ دقیقه وقتتان را در اختیار من قرار بدهید؟»

من هم دعوت کردم و آن آقا به تحریریه آمد. دیدم همان جوان دیشبی با لهجه‌ای کاملا متفاوت روبه‌رویم قرار گرفت. سرم را که از روی نوشته‌هایم بلند کردم صحنه جالبی بود. کاملا خشکش زده بود و نمی‌دانست چه بگوید. دعوتش کردم به نشستن و یک دمنوش میهمانش کردم. تا سه چهار دقیقه گیج بود، بعد هم کلی عذرخواهی کرد.



یک خاطره شیرین از دوران خبرنگاری تعریف کنید؟

یکی از نشست‌هایی که در بیمارستان رضوی بود به موضوع بیماری صرع و «مانیتورینگ صرع» اختصاص داشت. من هم در این نشست شرکت کردم. یکی از پزشکان می‌گفت خیلی از مواردی که به صرع مشکوک است، اصلا صرع نیست و ممکن است موارد دیگر باشد.

بیماران می‌توانند یک شب در بیمارستان رضوی تحت مانیتوریگ قرار بگیرند تا نقاط و کانون صرع در آن‌ها شناسایی شود. خبرنگاری را می‌شناختم که شنیده بودم سابقه دو‌سه‌بار غش‌کردن را دارد. جوان خجالتی و محجوبی بود.

بعد از مدتی با کلی رو دربایستی ماجرا را طوری که از پیشنهادم خجالت نکشد، با او در میان گذاشتم و پیشنهاد دادم یک شب تحت مراقبت مانیتورینگ در بیمارستان رضوی قرار بگیرد. او هم با کمال میل پذیرفت.

 بعد هم تا چند ماه او را ندیدم. ۷ ماه بعد در حالی که از پله‌ها بالا می‌آمد به طرفم آمد، بغلم کرد و صورتم را بوسید. گفت آن ماجرا زندگی‌ام را تغییر داد و دکتر‌ها تشخیص دادند که من اصلا صرع ندارم و یک تومور داخل سرم است. بعد هم عمل کردم و آن تومور را درآوردم و حالا چندین ماه است که دارو نمی‌خورم. واقعا آن لحظه احساس بسیار پرشعفی به من دست داد که بیانش واقعا ممکن نیست.



از سختی‌های کار یک خبرنگار برایمان بگویید؟

سختی‌های کار ما در ندیدن درست و حسابی خانواده است، ساعات برنامه کاری ما هم دست خودمان نیست و هر زمان که بگویند باید در آفیش و برنامه خبری حاضر باشیم. خوبی بزرگ این‌کار این است که اگر با نوشته و قلم ما گرفتاری‌ای از مردم برطرف شود، ذخیره‌ای می‌شود برای  آخرتمان و باقیات‌الصالحاتی است برای فردا.



آنچه برای یک خبرنگار خوب‌شدن لازم است؟

خبرنگارشدن در وهله اول به اراده و تصمیم خودمان بستگی دارد. اینکه بخواهیم و بتوانیم از خیلی چیز‌ها به خاطر این حرفه دست بکشیم. خیلی‌ها در ظاهر به این حرفه علاقه دارند، اما بعد از چند ماه می‌روند دنبال سرنوشت دیگری. برای آمدن و نیامدن در این حرفه به هیچ‌کس توصیه نمی‌کنم، اما اگر کسی وارد این حرفه شد بهتر است پیه خیلی چیز‌ها را به تنش بمالد.

 

چند سال تا بازنشستگی دارید؟

اگر از دوران دانشجویی حساب کنم؛ یعنی از سال ۷۶، الان باید یک‌سال از بازنشستگی‌ام می‌گذشت؛ اما اگر این دوران آماتوری را کنار بگذارم، از سال ۸۰ به‌طور پراکنده و از سال ۸۳ به‌طور تمام وقت خبرنگار هستم.

 

و اگر بخواهید از تجربیات ۱۷ ساله خود برای علاقه‌مندان خبر و خبرنگاری بگویید؟

خبرنگاری، ویترین زیبایی دارد و نگاه جامعه به خبرنگاران نیز خیلی خاص است. در این عرصه یاد گرفتم با مسئولان از سر تعارف برخورد نکنم. برخی مسئولان خوب بلدند خبرنگاران کم تجربه را به اصطلاح بپیچانند. علاقه‌مندان به این رشته باید بدانند هیچ وقت دقت در تهیه و تنظیم یک خبر، گفتگو یا گزارش خوب را فدای سرعت عمل نکنند.

ما خبرنگاران بدون هیچ تعارفی باید تریبون بیان مشکلات و گلایه‌های مردم باشیم، پس تعارف با مسئولان یا لغزش قلم به نفع هر مسئولی از بین بردن تمام ارزش‌های این حرفه است. خبرنگاری حرفه پردرآمدی نیست، اما با توجه به نفوذ فراوان خبرنگاران، باید مراقب باشیم مطامع مالی که در مسیر راه مان قرار می‌گیرد، ما را از ادامه مسیر درستی که داریم غافل نکند.

در طول این سال‌ها یاد گرفتم برای به سرانجام رساندن موضوعی مداومت بسیار داشته باشم، زیرا لازمه ختم به خیر شدن  معضل یا مشکلی، پیگیری در قالب تکرار انتشار گزارش و خبر از یک رویداد یا معضل است.

از این دسته موارد می‌توان به مسئله کشف رود اشاره کنم که منشأ بسیاری از مشکلات زیست محیطی بود و به لطف خدا تا به امروز بیش از ۱۵۰ خبر و گزارش در این مورد تهیه کرده‌ام، یا معضل زیست محیطی و آلودگی هوا توسط کارخانه قند آبکوه که به لطف خدا بیشتر از هر خبرنگاری آن را تا زمان تعطیلی این کارخانه پیگیری کردم.



* این گزارش سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ در شماره ۲۹۷  شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44