نماز مغرب و عشا تمام شده است، اما اهالی محله گلدیس، مسجد ولیعصر(عج) را ترک نکردهاند و با چهرههای خندان منتظر نشستهاند. بچهها در میان نمازگزاران میدوند و شکلاتهایی را جمع میکنند که بین جمعیت ریخته است. گاهی دور سفره عقد جمع میشوند و دستی به شاخهنبات میکشند و گاهی هم به سمت در میدوند تا به بادکنکها دستی بزنند.
همه منتظرند تا جشن عروسی شروع شود؛ جشنی برای هفدهنوعروس و داماد که ازدواج آسان را انتخاب کردهاند و بدون هزینههای اضافی میخواهند زندگی مشترک خود را شروع کنند. نوعروسها با چادر سفید در میان فشفشه و آتشبازی به سمت مسجد میآیند.
دامادها عقبتر راه میروند. یکی از حاجخانمهای مسن از میان جمعیت جلو میآید؛ همانطور که میان سلام و صلوات به عروسها اسکناس نو شادباش میدهد، میگوید: «آقا دامادها! کنار خانمتان بایستید، امشب شب شماست.»
قدیمها در هر محلهای یک یا چند بزرگتر بودند که جوانهای دم بخت را به هم معرفی میکردند و به اصطلاح واسطه امر خیر میشدند. یکیدوسالی میشود که در محله گلدیس این وظیفه برعهده بیبیمریم حسینیان است، او سالها کار فرهنگی انجام داده و حالا مدتی است که کارهایش بر مدار پیوند جوانان میچرخد.
بیبی مریم مسئول کانون ازدواج آسان در مسجد حضرت ولیعصر(عج) در خیابان گلدیس12 است. او از سال گذشته 25دختر و پسر را سر سفره عقد نشانده است و بساط عروسی و سور و سات پنجزوج دیگر نیز همین روزها فراهم میشود.
حسینیان درحالیکه ظروف و چیدمان سفره عقد را به ما نشان میدهد، میگوید: بعد از مراسم امشب عروسکشان هم داریم. اتوبوس گل زدهایم تا همه عروس و دامادها را به حرم ببریم.
بعد مراسم شام و هتل است برای آنهایی که از شهرستان آمدهاند. سعی کردیم امشب برای این زوجهای خوشبخت یک شب خاطرهانگیز باشد . اینجا برای عروس و دامادهایمان اتاق عقد داریم، گروه دفزنی، گلآرایی ماشین، دستهگل عروس، دفتردار و آرایشگاه. همه دست به دست هم دادیم تا یک شب خاطرهانگیز برای کسانی رقم بزنیم که ازدواج آسان را انتخاب کردهاند.
مجری تلاش میکند که شب خاطرهانگیزی را برای زوجهای امشب رقم بزند. هم شأن و شئونات نمازگزاران و مسجد را حفظ میکند و هم برای عروس و دامادها برنامههای هیجانانگیزی برگزار میکند. از مسابقههای طنز گرفته تا سؤال درباره نکات ریز همسرداری که همگی در احادیث شیعه آورده شده است.
جایزه هم تا دلتان بخواهد، کنار دستش چیده شده است و به بهانههای مختلف به هر عروس و داماد جایزه میدهد. کلی پتو و چادر نماز روی هم چیده شدهاست. مولودی میخوانند و دست میزنند، هفدهزوج جوان کنار هم نشستهاند تا پس از این شب، زندگی مشترکشان را آغاز کنند.
اولین زوج که خطبه عقدشان جاری میشود، زهرا و محمد هستند. هر دو از شهرستان زاوه آمدهاند، محمد مکانیک است. زهرا که سال گذشته پدرش را از دست داده است، میگوید: جای پدر و مادرم خیلی خالی است؛ خیلی آرزو داشتند این روز را ببینند.
زوج بعدی سحر و محمد هستند. عاقد خطبه عقد را میخواند و عروسخانمها یکییکی به آقا دامادها «بله» را میگویند، البته با اجازه بزرگترها!
ورود به چرخه انتخاب همسر در ستاد ازدواج آسان مسجد حضرت ولیعصر(عج) به راحتی اتفاق میافتد. کافی است اندک آشنایی با مرکز داشته باشی و با آنها تماس بگیری. البته سایت اینترنتی هم دارند و در فضای مجازی هم فعالیت میکنند.
پس از تماس، آنها از شما برای حضور در مرکز دعوت میکنند، سپس فرمهایی به دست متقاضی میرسد که برگ برنده او برای امتحان شانسش در وادی زندگی است. همچنین در این مرکز برای جوانان دورههای آموزشی و مشاوره برگزار میشود تا کمی بیشتر خود را بشناسند و بهسراغ آدمهایی بروند که قرار است یار و همدمشان در ادامه زندگی باشند.
بیبیمریم حسینیان درباره روال کارشان توضیح میدهد: خواستگاریرفتن و خرید گل و شیرینی برای خانواده پسر و همچنین تدارک پذیرایی از خواستگار برای خانواده دختر کار سختی است. خیلی از مواقع هزینههای اضافی به خانوادهها تحمیل میشود. از طرفی مراجعه مکرر خواستگارهای مختلف در منزل دخترخانمها مشکلات روحی و روانی برای آنها دارد؛ به همین دلیل ما در مسجد شرایطی را فراهم کردیم که خواستگاری بدون تجملات انجام شود.
در مرحله اول مادرها با هم صحبت میکنند و بعد هم دختر و پسر یکدیگر را میبینند. به آنها میگویم خوب با هم حرف بزنید و سنگهایتان را وا بکنید؛ یک جلسه، دو جلسه، هرقدر که لازم است وقت بگذارید. بعد از آشنایی دختر و پسر، خانوادهها میآیند و آشنا میشوند و بعد هم مرحله تحقیق فرامیرسد. در پایان هم اگر همهچیز بر وفق مراد باشد و خانم و آقا با هم تفاهم داشتهباشند، قرار ازدواج را میگذاریم.
جشن درحال برگزاری است و میتوانیم به همراه حسینیان به دفتر کانون ازدواج آسان سری بزنیم. فهرست افراد متقاضی در زونکنهای مختلف و براساس سن و سابقه ازدواج و تحصیلات مرتب شدهاست. کسانی که برای یافتن نیمه گمشدهشان دل به مشخصات موجود در این پروندهها بستهاند، امید دارند که با ثبتنام، آدمهایی که به لحاظ فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی با آنها قرابت دارند، معرفی شوند و بتوانند سامان بگیرند.
شاید باورش سخت باشد که در عصر ارتباطات پیداکردن مورد مناسب برای ازدواج سختتر شده است و بسیاری از جوانان دیگر از جستوجو دست کشیدهاند و میخواهند که فرد موردنظرشان را از طریق واسطههای ازدواج که افراد مناسب بیشتری را میشناسند، پیدا کنند.
در میان فرمهایی که حسینیان در دفترش دارد، افراد با تحصیلات مختلف دیده میشوند؛ از پزشک و داروساز گرفته تا مهندس و وکیل. او میگوید: زوجهایی که تحصیلات بالاتری دارند، دنبال ازدواج آسان هستند و کمتر درگیر تجملات و حرف مردم میشوند. بااینحال بعضی افراد برای ازدواج ملاکهای عجیبوقریب دارند.
او ادامه میدهد: بیشترین مشکلی که باعث شده ازدواج انجام نشود، مهریه بوده است. آقایان مهریه کم میخواهند و خانمها مهریه زیاد. بعضی از ملاکهای خانمها و آقایان هم که دیگر نوبر است و در دکان هیچ عطاری پیدا نمیشود.
بیبی مریم که متولد سال55 است و دو فرزند پانزده و بیستویکساله دارد، چند خاطره جالب تعریف میکند و با لبخندی بر لب میگوید: یک بار یکی از استادان دانشگاه را که اصالتا آذربایجانی بودند، به خانمی از مشهد معرفی کردیم و خانواده خانم فقط بهدلیل تهلهجه، ایشان را رد کردند.
گاهی سر مسائل کوچک مانند پنجسانتیمتر کوتاهی یا بلندی قد، ازدواج بر هم خورده است. نمونههایی داشتهایم که آقا خواسته است خانمش ۱۷۰سانتیمتر باشد، اما خانم ۱۶۵سانتیمتر داشته و داماد قبول نکرده است، یا گاهی مادر پسر میگوید میخواهم چشمان عروسم رنگی باشد!
قبلا چهره و قد اینقدر اهمیت نداشت. فضای مجازی روی سلیقه پسران و خانوادههای آنها تأثیر بسیار گذاشته است. از طرفی شرایط اقتصادی باعث شده است که آقایان به خانمهای شاغل گرایش داشته باشند، درحالیکه سابق بر این، پسرها دنبال خانمهای خانهدار بودند.
بیبیمریم حسینیان میگوید خانوادههایی که در پیداکردن شریک زندگی فرزندشان سختگیر هستند، به امام جماعت مسجد معرفی میشوند؛ حاج محمدرسول رمضانی همه هموغمش را بر اجرای فرموده رهبر معظم انقلاب درباره ازدواج آسان جوانان و موضوع مهم فرزندآوری گذاشته است.
حجتالاسلام والمسلمین رمضانی به ما میگوید: سال گذشته بود که خانم حسینیان طرح ازدواج آسان را در مسجد مطرح کردند و ما هم استقبال کردیم. دراین مدت برای جاانداختن سنت ازدواج از هیچ کوششی فروگذار نشده است. پای منبر، در مسجد و در دانشگاه به دانشجویانم میگویم که فرمهای مربوط به ازدواج آسان را پر کنند.
هرجا نیاز بوده است، در روند آشنایی پسر و دختر و یا خانوادههایشان مشاوره دادهام تا مراحل ازدواج را با چشم باز ولی آسان سپری کنند. همچنین جوانان خدمات مشاورهای درزمینه ازدواج و فرزندآوری و نیز تسهیل مراحلی را که میتواند به رفع بحران جمعیت کمک کند، در مساجد دریافت میکنند.
در گوشهای از مراسم بانویی نشسته است و با صدای دف، شور و شادی را به جمع امشب هدیه کردهاست. زهره غفوریپور که حسابی جمع را از صدای سازش کیفور کرده است، میگوید: سیسالی میشود که در مراسم اعیاد و جشنهای مذهبی اهلبیت(ع) مولودی میخوانم و دف میزنم.
از سیزدهسال پیش به این فکر افتادم که در مراسم مولودیخوانی با کمک افراد نیکوکار و خیر، برای عروسهای جوان و نیازمند جهیزیه جمع کنیم.زهرهخانم میگوید: هرسال پنجششدستجهیزیه کامل برای نوعروسان جمع میشود. الان هم مدتی است که با بیبیمریم آشنا شدهام و شاهدم برای اینکه دست جوانان لایق را در دست هم بگذارد، چقدر تلاش میکند؛ بههمیندلیل پذیرفتم در مراسمی که او بانی است، حضور داشته باشم و برای شادی دل زوجهای خوشبختمان دف بنوازم.
او یک نصیحت هم برای دختر و پسرهای جوان دم بخت دارد؛ «هدف ما تشویق جوانان به ازدواج آسان است؛ بههمیندلیل به جوانهای در سن ازدواج میگویم در تعیین معیارها سخت نگیرند، دلشان را صاف کنند و با اخلاق خوش و کار و تلاش، پایههای زندگیشان را محکم کنند؛ ماشین و خانه و اسباب زندگی کمکم جور میشود.»
زهرا و مجتبی زوج خندانی هستند که ازطریق پدرهایشان که هردو در حرم کار میکنند با هم آشنا شدهاند و تصمیم گرفتهاند مراسمشان را در همین مسجد برگزار کنند. مجتبی که در میدانبار کار میکند، با لحن مشتیوار میگوید: من و زهراخانم اصلا بند مادیات نیستیم. یک لقمه نان خشک را با دل خوش میخوریم ولی زندگی را سخت نمیگیریم؛ همین طوری برکت میآید به زندگیمان.
مهدیه توسلی دیگر نوعروسی است که در جمع حضور دارد. او میگوید: همسر من در یک پردهفروشی کار میکند. یک مجلس عقد ساده در همین مسجد گرفتهایم و گفتهام که عروسی هم نمیخواهم. کاش یاد بگیریم هر دختری ساده ازدواج کرد، درباره او قضاوت نکنیم.
من ساده گرفتم که بقیه جوانهای فامیل هم ساده بگیرند.یکی دیگر از نوعروسها که دوست ندارد اسمش را بگوید، به مهریهاش اشاره میکند و میگوید: همیشه دوست داشتم مهریهام 124هزار صلوات باشد. این شعار نیست؛ بلکه خواسته قلبی من است.
خداراشکر پدرم برای من احترام زیادی قائل بود و قبول کرد که مهریهام 124هزار صلوات باشد. نظرمان را که به خانواده همسرم منتقل کردیم، پدر همسرم گفتند چهاردهسکه هم به عنوان هدیه به صلواتها اضافه کنید. البته آن چهاردهسکه را بعد از عقد بخشیدم.
زوجی که زندگیشان را با چهاردهسکه به نیت چهاردهمعصوم(ع) شروع کردهاند تکتم رضایی و احسان مهرگان هستند. تکتم میگوید: همسرم در نیروی انتظامی کار میکند. ازطریق خانم حسینیان با هم آشنا شدیم. وضعیت مالی پدرهایمان تقریبا خوب بود اما چون همسرم دلش میخواست مستقل باشیم و هزینه مراسم را خودمان بدهیم، سطح توقعمان را آوردیم پایین و مراسم ازدواج را در مسجد و ساده گرفتیم.
احسان هم در تأیید حرفهای همسرش بیان میکند: بارها دیده بودم هرکسی هر مدل عروسی میگرفت، چه ساده و چه همهچیزتمام و تجملاتی، بازهم پشت سرش حرف بود. برایم مهم نبود که دیگران چه میگویند؛ میخواستیم ساده بگیریم و بیشتر سرمایهمان را صرف زندگی مشترکمان کنیم، نه چشم و همچشمی!
جشن که تمام میشود، عروسها و دامادها در میان نورافشانی بهسمت اتوبوس گلزده حرکت میکنند تا برای شروع عاشقانهشان به حرم بروند و از امام مهربانیها برای آغاز زندگیشان مدد بگیرند. شب را میهمان غذای حضرت هستند و بعد هم شهرستانیها برای اسکان به هتل میروند؛ این شروع یک عاشقانه زیباست.