تا چشم کار میکند در این اتاق کوچک سماور دیده میشود، از هر جنس و نوع و مدلی که فکرش را بکنید. سماورهای قدیمی هر کدام خاطرهای را برای رجبعلی درباری، سماورساز قدیمی خیابان چهنو، زنده میکنند. البته او حالا مدتهاست به دلیل کهولت سن دیگر از سماورسازی دست کشیده است. روزها در مغازه کوچکش مینشیند و سماور و کتری همسایهها را تعمیر میکند. امروز به سماورسازی کوچک او در محله چهنو پا گذاشتیم تا از خاطرات گذشته برایمان بگوید.
تا چشم کار میکند در این اتاق کوچک سماور دیده میشود، از هر جنس و نوع و مدلی که فکرش را بکنید. سماورهای قدیمی هر کدام خاطرهای را برای رجبعلی درباری، سماورساز قدیمی خیابان چهنو، زنده میکنند. البته او حالا مدتهاست به دلیل کهولت سن دیگر از سماورسازی دست کشیده است. روزها در مغازه کوچکش مینشیند و سماور و کتری همسایهها را تعمیر میکند. امروز به سماورسازی کوچک او در محله چهنو پا گذاشتیم تا از خاطرات گذشته برایمان بگوید.
همه چیز اینجا رنگ و بویی از گذشتههای دور دارد. از عکس جهان پهلوان تختی روی دیوار بگیرید تا سماورهای زهوار دررفته توی قفسه. به عکسهای روی دیوار نگاه میکنم و میگویم: «چقدر قدیمی!» رجبعلی درباری با همان شوخطبعی ذاتی که دارد میخندد و میگوید: «خودم هم قدیمیام.»همانطور که کتری به دست مشغول کار و تعمیر است با او گفت و گو میکنم. گوشهای آقا رجبعلی بر اثر صدای چکش روی فلز سماور در گذر سالها عیبناک شده و صداها را بهسختی میشنود. همان ابتدای گفت و گو میگوید بلندتر صحبت کنم تا صدایم به گوشش برسد.
رجبعلی درباری متولد سال ١٣٢١ است و از کاسبان و ساکنان قدیمی خیابان چهنو. همان ابتدا از شروع به کارش در این صنف میگوید: ٦،٧سال بیشتر نداشتم که پدرم من و برادر بزرگترم را برای کار به یک اوستای سماورساز سپرد. ما شاگرد سماورسازی قدیمی در نزدیک حرم شده بودیم و کنار او چم و خم کار را یاد میگرفتیم. بعد از آن هر دو از هم سوا شدیم. من رفتم کوچه ارگ شاگرد سماورساز دیگری شدم و او هم به محله دیگری رفت. اوایل جوانی برای خودم دکان زدم. 20سال همانجا بودم. بعد از آن همین مغازه را در سال ١٣٤٥ به ٧٠هزار تومان خریدم و کارم را در این محله شروع کردم.
او همزمان با شروع جنگ تحمیلی، از سوی اتحادیه سماورسازان برای تعمیر چراغ، قوری و ابزار ترکش خورده و درب و داغان شده به مناطق جنگی اعزام میشود. در همان چند ماه اعزام به بیشتر پادگانها و مناطق جنگی میرود و خاطرات زیادی از آن دوران دارد. یکی از خاطرات او برمیگردد به زمانی که در پادگان برونسی واقع در پانزده کیلومتری اهواز بوده: «هوا گرگ و میش بود. توی محوطه پادگان با بچهها دور هم نشسته بودیم و گپ میزدیم که هوس چای کردیم! اما هیچ وسیلهای برای چای درست کردن نداشتیم. یکی از آشپزخانه دیگ برنج بزرگ را آورد وسط. شروع کردیم به کنده جمع کردن.
آتشی بزرگ برپا کردیم و دیگ بزرگ پر از آب را هم روی آتش گذاشتیم. بعد دیدیم چای نداریم! یکی از بچهها رفت داخل چادر و با چند کیسه چای برگشت. کیسهها را خالی کردیم. وقتی به جوش آمد و قل قل کرد یادمان آمد لیوان هم نداریم. یکی قوطیهای کنسرو را شست، یکی پوستهای هندوانه را آورد و... خلاصه با هر بدبختی که بود توانستیم یک چای مشتی بزنیم. طعم این چای را که توی پوست هندوانه خوردم، هیچ چای سماوری برایم نداشت.»
بعد از بازگشت از جبهه رجبعلی درباری کارش را جدیتر دنبال میکند و تولیدی خودش را میزند. نام درباری را هم روی کاغذهای فلزی چاپ میکند و روی سماورهایش میزند. سماورهایی که آن زمان از هر نقطه ایران مشتری داشتند. اما مدتهاست که از آن دوران میگذرد. سماور کم کم از وسایل ضروری و مورد نیاز خط میخورد و جایش را به کتری میدهد. او هم دست از تولید میکشد و به تعمیر رو میآورد. حالا روزها در این اتاق کوچک مینشیند تا کتری و سماور در و همسایه را تعمیر کند. میگوید از تعمیر سماور چیزی عایدش نمیشود اما تا وقتی زنده باشد در این مغازه را باز نگه میدارد؛ چراکه تمام عشق و علاقهاش در زندگی سماورسازی است.
سماور زغالی اولین نوع سماور بوده که رجبعلی درباری آن را به خاطر دارد. بعد از آن هم سماور نفتی به میدان میآید. کمی بعد سماورها برقی میشوند و بعدش هم گازی.
رجبعلی درباری تاریخچه تغییر و تحول سماورها را یکی یکی برایمان میگوید و بعد هم اضافه میکند چایی که با سماور زغالی دم کشیده باشد دبشترین چای روی زمین است!
او حالا به یادگار تمام انواع و اقسام این سماورها را در مغازه توی قفسهها نگه داشته است.
سماورهایی که قدیمیپسندها مشتریاش هستند و میخواستند با قیمت گران این سماورها را از رجبعلی بخرند اما او راضی نشده؛ چراکه دلش میخواسته کلکسیون سماورهایش جور باشد و از هر نوع سماوری در مغازهاش داشته باشد.
رجبعلی درباری از مشتریانی می گویدکه در خیابان سرخس و محلات اطراف قهوهخانه داشتند و از او سماور زغالی خراسانی میخریدند و اتفاقا مشتریانش هم در آن روزگار کم نبودند. میگوید: آن روزها که خودم سماور میساختم در خیلی از قهوهخانههای اطراف از سماورهای من استفاده میشد و سفارشها به حدی بود که همیشه مشغول بودم مثل الان نبود که آنقدر وسایل پرزرق و برق آمده که بساط سماور را کمرنگ کرده است.
اصل و ریشه سماورها به کشور روسیه بر میگردد. اولین سماور ساخت روسیه در شهر تولا در تاریخ ۱۸۲۰ میلادی ساخته شد. برای اولین بار سماور در دوره سلطنت شاهرخ، نوه نادر شاه افشار هم وارد ایران شد و صنعتگران ایرانی شروع به ساخت آن کردند. در این زمان سماور خراسانی به یکی از انواع مشهور سماور تبدیل شد که ابتدا در قهوهخانهها استفاده شد.