رحلهای قرآن در این خانواده جمع نمیشود. این گویاترین عبارت در وصف خانوادهای است که بیشتر لحظات و روزهایشان را با نوای قرآن میگذرانند و مادر خانواده با تبلیغ و ترویج قرآن سعی میکند به زندگی خود و دیگران رنگ و بویی دیگر بدهد.
داستان خانواده زهانی که در محله گلشور زندگی میکنند، از مهدرفتن امیدرضا سمت و سوی نورانی و روحانیتری میگیرد و حالا تمام آرامش و شیرینیاش را مدیون این مسیر نورانی هستند. اینها را امفروه زهانی، مادر امیدرضا و فاطمهآیدا، میگوید. مادر به مربیگری قرآن علاقهمند میشود و برای آموزش اقدام میکند و بعد از دو سال مدرک مربیگریاش را میگیرد.
او همچنین برنامه حفظ قرآن در نهضت سوادآموزی را برگزار میکند. کوچکترین عضو این خانواده، فاطمهآیداست که سهجزء قرآن را حفظ است. فاطمهآیدا هم بهتازگی دریاددادن حفظ قرآن به همسالانش کمک میکند.
امفروه کارشناسی کامپیوتر دارد و مدرک مربیگری قرآن را از آستان قدس رضوی گرفته است. او هنگامیکه میبیند پسرش در مهد قرآن با شیوه عربی قرآن را آموزش میبیند، علاقمند میشود که برای رشته تربیت مربی قرآنی آموزش ببیند. به همین دلیل در مؤسسه «ریحانهالنبی (س)» ثبتنام میکند.
دو سال زمان میبرد تا او بتواند مدرک خود را بگیرد. امفروه میگوید: سال۹۷ دورههای حفظ، تجوید و مربیگری را شروع کردم. دورههای ما مانند دانشگاه جامع بود. بعداز چندماه مدیر مؤسسه که تواناییهایم را دید، پیشنهاد درسدادن در همان مؤسسه را مطرح کرد.
او همزمان بهعنوان مربی نهضت سوادآموزی، مربی روخوانی، معلم تقویتی درسهای ریاضی و فارسی دوره ابتدایی مشغول به کار شد، اما کار، درسخواندن و رسیدگی به امور خانه، چندان برای امفروه آسان نبود. خودش میگوید «کم آوردم» و حتی در مقطعی میخواسته درسخواندن را کنار بگذارد، اما باز هم مدیر مؤسسه به او دلگرمی و انگیزه داده است که از تواناییهایش استفاده کند و راهش را ادامه بدهد.
درباره سختیهای این مسیر میگوید: سال اول، کم آورده بودم. فاطمهآیدا آن زمان سهسال داشت و کسی را نداشتم که به او بسپارم و بتوانم به کلاسها و تدریس برسم؛ به همیندلیل باید او را با خودم میبردم. مسیرم بعد از یک سال نزدیکتر شد و به آموزشوپرورش ناحیه ۵ که نزدیک منزلمان بود، آمدم.
از آن سال به بعد، او بهعنوان مربی جهادی حفظ قرآن در مدارس آموزشوپرورش با کلاس اولیها تمرین میکند. امفروه علاوهبر اینکه حفظ را آموزش میدهد، با هماهنگی بین مؤسسههای قرآنی شهر و آموزشوپرورش، قرآن را هم در مدارس تدریس میکند، اما او روش خود را برای جلب دانشآموزان به خواندن و حفظ قرآن دارد. میگوید: مفاهیم را در قالب شعر، داستان و نمایش که برای بچهها جذاب باشد، ارائه میکنم و نتیجهاش خیلی عالی است.
او میگوید: در مدرسه پسرم مادران نیز مجبورند تا پایان کلاسهای قرآن فرزندانشان منتظر بمانند. ازاینرو با همفکری استاد قرآن پسرم تصمیم گرفتیم برای مادران هم کلاس آموزش تجوید برگزار کنم تا آنها هم از زمانی که دارند، استفاده کنند.
امفروه بین صحبتهایش به تأثیر قرآن و انسی که فرزندانش با شهدا گرفتهاند، اشاره میکند. او میگوید: نمیدانم دعای چه کسی در حقمان مستجاب شد که در این مسیر روشن افتادیم. از زمانیکه بیشتر با قرآن و شهدا مأنوس شدهایم، زندگیمان هدفمند شده است. نمیگذاریم وقتمان به بطالت و بیهوده بگذرد. خیر و برکت زندگیمان و آنچه داریم، از قرآن و لطف و رحمانیت امامهشتم (ع) است.
این برنامهها برای بچهها خیلی شیرین است. هر دو آنها میگویند رفتن به جلسههای قرآن، شرکت در مراسم یادبود شهدا و... برایشان بهترین تفریح است و از بودن در این فضاها لذت میبرند. مادر هم در تکمیل صحبتهای فرزندانش میگوید: هرگز فرزندانم را برای شرکت در کلاسها و حتی حفظ قرآن مجبور نکردهام و آنها به خواست خودشان و با شوق و ذوق در این کلاسها حضور پیدا میکنند.
امیدرضای یازدهساله امسال در کلاس ششم درس میخواند. از همان پنجسالگی که به مهدالرضا (ع) رفته است، روخوانی قرآن را شروع کرده و حالا بعد از گذشت ششسال، دورههای صوت و لحن را پشت سر گذاشته است و دورههای نغمات قرآنی را زیر نظر استادی مجرب میگذراند.
امیدرضا روخوانی قرآن را ابتدا بهصوت تقلیدی شروع کرده و بعد از یک سال، زیر نظر استاد، صوت و لحن تقلیدی را کار کرده است. او میگوید: با تشویقهای مادرم و استادم، تجوید، روخوانی و روانخوانی را قبل از دبستان شروع کردم. با علاقهای که داشتم، خیلی زود پیشرفت کردم.
با ذوق میخواهد از مقامهایی که در مسابقههای دانشآموزی به دست آورده است، تعریف کند؛ میگوید: از وقتی وارد مدرسه شدهام، در مسابقههای بسیاری شرکت کردهام. مقام سوم رشته تحقیق (صوت و لحن مجلسی) در مسابقه کشوری «سفیران نور» را به دست آوردم. کسب مقام دوم رشته قرائت و تحقیق در مسابقات ناحیه۵ آموزشوپرورش که سال۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ برگزار شد نیز خیلی به دلم چسبید. عناوین مختلفی نیز در رشته اذان، احکام و... به دست آوردهام.
درباره اینکه چطور حفظ قرآن را شروع کرده است، اینگونه برایمان توضیح میدهد: مادرم با خواهرم درزمینه حفظ تمرین میکرد و من هم تشویق شدم که حفظ قرآن را شروع کنم. این کار را از تابستان شروع کردم و تا حالا توانستهام جزء۳۰ را حفظ کنم.
امیدرضا یک سال قبل، در آزمون مکبری حرم رضوی شرکت کرد و در آن قبول شد. او حالا روزهای سهشنبه به حرم رضوی میرود و برای نماز ظهر و عصر مکبری میکند. البته او خادم حرم هم شده است.
این نوجوان در درسهای مدرسه نیز موفق است و از همان سال اول، جزو شاگردان ممتاز بوده است و خوب درس میخواند؛ چون هدفهای بزرگی دارد و میخواهد مهندس برق یا مکانیک شود.
کوچکترین عضو خانواده، فاطمهآیدای هفتساله است که امسال به مدرسه رفته. او شیرینزبان و خوشخنده است. در طول گفتگو یک دقیقه آرام و قرار ندارد. گاهی به میان صحبتهای مادرش میآید و گاهی سربهسر برادرش میگذارد. وقتی او را مخاطب قرار میدهم، خجالتی میشود و حرفهایش را فراموش میکند.
فاطمهآیدا از پنجسالگی حفظ قرآن را شروع کرده و حالا جزء یک، ۲ و ۳۰ را بهطور کامل حفظ کرده و مشغول حفظ جزء۳ است. باتوجهبه اینکه مادرش در دارالتحفیظ رضوی مربی است، او نیز همانجا مشغول حفظ قرآن است. آنطورکه مادرش میگوید، سرعت حفظ فاطمهآیدا خوب است و به این کار دل میدهد.
ابتدا بهصورت شنیداری حفظ را شروع کرده و حالا که به مدرسه رفته، کار حفظ برایش آسانتر شده است. میگوید: برای دوستانم کلاس حفظ قرآن گذاشتهام و از جزء۳۰ که سورههای کوتاهتری دارد، شروع کردهام. یک روز در هفته به خانهمان میآیند و با آنها تمرین میکنم.
فاطمهآیدا هم امسال در مسابقههای قرآنی مؤسسه امامعلی (ع) که در مشهد برگزار میشود، مقام سوم را در رشته حفظ به دست آورده است.
از او میپرسم چطور به درسهایش میرسد. لبخند میزند و چیزی نمیگوید. مادرش به کمکش میآید و توضیح میدهد: فاطمهآیدا از ساعت۴ صبح بیدار است. اول به تمرینات حفظ قرآن میپردارد و نمازش را میخواند. بعد هم اگر درسهایش مانده باشد، انجام میدهد.
فاطمهآیدا علاقه بسیاری به کیف دارد؛ برای همین هنگامیکه از او میپرسم میخواهد در آینده چه شغلی را انتخاب کند، میگوید: دوست دارم حافظ قرآن باشم و درس بدهم و یک مغازه کیففروشی هم داشته باشم. یک روز درس میدهم و یک روز به مغازه کیففروشی میروم.