چند روزی بود که گزارش را نوشته بودیم. با مدیر مجموعه اردوگاه نگهداری معتادان متجاهر در سالن ورزشی شهدای شهرداری منطقه12 صحبت کرده بودیم. پزشک و روانشناس این مجموعه هم توضیحات خوبی به ما داده بودند. داستان زندگی چند تن از معتادانی که با آنها همکلام شدیم هم در نوع خود شنیدنی و عبرتآموز بود. ولی هنوز یک چیز کم داشت.
مصاحبه با سید رضا طباطبابی، جانشین دادستان عمومی انقلاب مشهد و قاضی ناظر بر اماکن ترک اعتیاد آن چیزی بود که برای اطلاع از چگونگی شکلگیری این طرح لازم داشتیم. پیامکی به تلفن همراه ایشان فرستاده و منتظر جواب بودیم. «من به همراه گروه جمعآوری معتادان متجاهر ساعت6 عصر در بولوار توس هستم، اگر مایل هستید گزارش جامعی از نحوه جمعآوری معتادان و دستگیری افرادی که نقش پخشکننده مواد مخدر در محلات حاشیه شهر را دارند تهیه کنید با ما همراه باشید» این همان پیامکی بود که منتظرش بودیم.
به همراه هادی مؤدب(عکاس روزنامه) عازم بولوار توس شدیم، گروهی متشکل از دادستانی مشهد، نیروی انتظامی، پایگاه بسیج محلات و نیروهای ستاد مبارزه با مواد مخدر در محل حاضر بودند. مقصد ما محلات حاشیه شهر مشهد در محدوده بولوار توس بود که براساس پیامهای سامانه ارتباطات مردمی شهرداری مشهد به پاتوقی برای افراد کارتنخواب و جولان سوداگران مواد مخدر تبدیل شده است.
در طول مسیر خودمان را برای مشاهده صحنههای مختلفی آماده کرده بودیم، اما عمق فاجعهای که به چشم دیدیم خیلی گستردهتر از حد تصور بود. وسط کوچه جمعی چند ده نفری مشغول استعمال بودند. از پسر بچهای که سنش را نمیدانست و به نظر 12، 13ساله میآمد تا پیرمردی که 91سال داشت، از دختر بچه 13، 14ساله تا خانمی که بیش از 60سال سن داشت همه در وسط کوچه و خیابان نشسته بودند و مواد میکشیدند.
ما که وارد کوچه شدیم از دیدن مأموران نیروی انتظامی حسابی جا خوردند و هرکدام به سمتی میدویدند، اما چارهای جز تسلیم نداشتند، از جیب یکی شیشه و پایپ درمیآمد و از جیب دیگری سیخ و سنجاق و تریاک.
نمیدانم چند نفر دستگیر شدند، اما برخی از آنها به سالنهای ورزشی که بهتازگی با همت شهرداری مشهد به مراکز ترک اعتیاد تبدیل شدهاند انتقال پیدا کردند و برخی دیگر که مرتکب جرمی شده بودند، به ستاد مبارزه با مواد مخدر منتقل شدند.
با سیدرضا طباطبایی، جانشین دادستان عمومی انقلاب مشهد که مسئولیت اجرای طرح جمعآوری معتادان بیخانمان را به عهده دارد همکلام میشویم.
او میگوید: با سرد شدن هوا و فوت یک معتاد کارتنخواب در شهر مشهد، جلسهای در تاریخ سیام آبان با حضور مسئولان فرمانداری، سازمان بهزیستی، نیروی انتظامی، سپاه و شهرداری مشهد برگزار شد و درباره چگونگی مبارزه با معضل اجتماعی معتادان کارتن خواب،در کلانشهر مشهد صحبتهایی شد و در این بین محمدرضا کلائی، شهردار مشهد، اعلام کرد که مدیریت شهری حاضر است هزینه نگهداری و ترک 2هزار و 500 معتاد کارتن خواب و بیخانمان را برای حداقل 3ماه و حداکثر یکسال پرداخت کند. بر این اساس مقرر شد که شهرداری برخی سالنهای ورزشی خود را دراختیار این طرح و نگهداری معتادان کارتنخواب قرار دهد.
با اجرای طرح جمعآوری معتادان کارتن خواب، علاوهبر حفظ و نگهداری آنها از گزند روزهای سرد زمستان، فرآیند ترک اعتیاد آنها و بازگشت به آغوش جامعه و خانواده نیز دنبال میشود. این را طباطبایی میگوید و با بیان اینکه هزینه نگهداری روزانه هر معتاد کارتنخواب در این طرح 28هزار تومان است ادامه میدهد: با اجرای این طرح بیش از یکچهارم معتادان متجاهر مشهد که در شهر پراکنده هستند و به طور معمول در زیر پلها، جویها و خانههای ویرانه سکونت دارند، جمعآوری میشوند و در مراکزی که برای این مهم مشخص شده است از جمله سالنهای ورزشی متعلق به شهرداری بهطور رایگان نگهداری و تحت مراقبت و درمان کامل قرار میگیرند و اعتیاد خود را ترک میکنند.
قاضی ناظر بر اماکن ترک اعتیاد با اشاره به اینکه اجرای این طرح با نظارت و تحت سرپرستی دادگستری استان خراسان رضوی و با همکاری نیروی انتظامی، شهرداری، بهزیستی، فرمانداری و سازمان علوم پزشکی درحال اجراست، توضیح میدهد: بعد از شناسایی مکانهای تجمع معتادان کارتن خواب با حکم قضایی و همکاری نیروی انتظامی به این مکانها ورود میکنیم و معتادان را دستگیر و به مراکز نگهداری منتقل میکنیم. در طول این مدت که از اجرای طرح (ترک معتادان کارتن خواب) گذشته است، هزار و 250معتاد متجاهر شناسایی، جمعآوری و به شش مرکز نگهداری که در شهر مشهد هستند منتقل شدهاند و با تجهیز و آمادهسازی چند مرکز دیگر افراد باقیمانده نیز شناسایی و به مراکز نگهداری و ترک انتقال داده میشوند.
یکی از اثرات مثبت اجرای طرح جمعآوری معتادان متجاهر، کاهش ناهنجاریهای اجتماعی، بزهکاری، سرقت و ناامنی در محلات حاشیه شهر است.طباطبائی ضمن تأیید این مطلب میگوید: با وجودی که مدت زیادی از اجرای طرح جمعآوری معتادان متجاهر نمیگذرد، این طرح مورد رضایت مردم و شهروندان قرارگرفته است، این معتادان متجاهر که عموما سر و شکل نامناسب و ظاهر نازیبایی دارند و با وضعیت نابهنجاری در معابر و خیابانهای شهر درحال تردد هستند یا برای جمعکردن ضایعات و زباله تا کمر خود را در سطل زباله فروکردهاند، حس ناامنی را به شهروندان و حس نازیبایی را به شهر منتقل میکنند، از طرفی با توجه به شیوع بیماری کرونا و نادیده گرفتن بهداشت فردی از سوی این افراد، بیم گسترش بیماری کرونا به واسطه حضور معتادان کارتن خواب به دغدغه ای برای پزشکان تبدیل شده است.
طباطبایی به کاهش بزهکاریهای اجتماعی در شهر اشاره کرده و میگوید: علاوهبر کاهش تأثیرات منفی اجتماعی و فرهنگی، مهمترین تأثیر جمعآوری معتادان کارتنخواب شهر، کاهش جرم و بزهکاریهایی نظیر سرقت، زورگیری و ناامنی در محلات است. بیشتر معتادان کارتنخواب به مواد مخدر صنعتی (کریستال و شیشه) اعتیاد دارند و تأثیرات منفی که این مواد مخدر صنعتی روی روح و روان این افراد دارد، آنها را مستعد هرنوع جرم و جنایتی میکند. از طرف دیگر چون بیشتر این معتادان کارتن خواب توانایی کارکردن را ندارند، برای تهیه پول مواد دست به هر کاری میزنند، ممکن است از دیوار خانه مردم بالا بروند یا زورگیری و خفتگیری کنند، این موضوع باعث هراس و ترس عمومی خواهد شد.
علی اکبر ساعی، بازنشسته آموزش و پرورش و ساکن محله الهیه، مدیر مجموعه اردوگاه نگهداری معتادان متجاهر در سالن ورزشی شهدای شهرداری منطقه ۱۲ است. این سالن که در خیابان اقدسیه واقع شده اکنون ۲۰۰ معتاد کارتن خواب را در خود جای داده است.
ساعی با بیان اینکه تاکنون ۱۱ اردوگاه ترک اعتیاد ماده ۱۶ معتادان متجاهر در مشهد راهاندازی شده است میگوید: در راستای توافق شهرداری، برای دراختیار قراردادن مکان و جای مناسب برای ایجاد اردوگاه نگهداری معتادان کارتنخواب، شهرداری برخی سالنهای ورزشی خود را که در حال حاضر به دلیل شیوع کرونا تعطیل است، برای این طرح درنظر گرفته است، بر این اساس اردوگاه موجود نیز در بخشی از مجموعه ورزشی شهدای شهرداری که بزرگترین مجموعه ورزشی شهرداری محسوب میشود، ایجاد شد و بعد از انجام مراحل آمادهسازی و تجهیز، بیش از ۲۰۰ معتاد با حکم جانشین سرپرست دادسرای انقلاب مشهد به این مرکز انتقال داده شدند.
او تصریح میکند: دراین اردوگاه معتادان از همه گروههای سنی، معتاد ۱۷ ساله تا معتاد ۹۲ ساله حضور دارند، همچنین ۴۰ نفر از معتادان بالای ۵۵ سال سن دارند، از طرفی ۲۵ نفر از معتادان بیسواد هستند و با تقاضای خودشان برای یادگیری سواد خواندن و نوشتن، با مسئول نهضت سوادآموزی آموزش و پرورش منطقه صحبت کردیم که معلمی را در اختیار ما قرار دهند تا این افراد در مدت حضور در اردوگاه سواد خواندن و نوشتن را بیاموزند، البته در بین معتادان دستگیر شده، افرادی با تحصیلات عالی و دانشگاهی نیز حضور دارند.
مدیر مجموعه اردوگاه نگهداری معتادان متجاهر محله الهیه توضیح میدهد افراد پذیرش شده بعد از پیمودن مراحل ترک اعتیاد و کسب سلامتی کامل با حکم قضایی ترخیص شده و به خانوادهشان تحویل داده میشوند. او حداقل مدت زمان حضور افراد معتاد در مراکز ماده 16 را 3ماه و حداکثر یک سال بیان میکند و ادامه میدهد: تمام هزینههای خورد وخوراک و نگهداری فرد معتاد تا زمان حضورش در این اردوگاه رایگان است. همچنین یک گروه درمانی کامل شامل پزشک، روانشناس بالینی، مددکار اجتماعی و سه پرستار شبانهروزی در حال خدماتدهی به معتادان هستند و پزشک به عنوان مدیر فنی مجموعه بر اجرای مراحل ترک اعتیاد نظارت کامل دارد.
علاوهبراینها یک گروه مراقبتی در مجموعه قرار دارد که شامل خود بنده به عنوان مدیر مجموعه و تعدادی از همین افراد معتاد است که اموری از قبیل نظافت، پخت و پز و نظارت بر کارهای مجموعه را برعهده داریم.
بخشی از افراد کارتن خواب به دلیل از دست دادن تواناییهای جسمی و ذهنی، فاقد هرگونه مهارت شغلی و کسب و کار هستند، این را ساعی میگوید و توضیح میدهد: در راستای گفتوگوهایی که با مسئولان سازمان فنی وحرفهای انجام دادهایم، قرار بر این است که با اجرای دورههای آموزشی شغلی، این افراد را با یک مهارت فنی آشنا کنند که بعد از ترخیص از مراکز ترک اعتیاد در جامعه مشغول به کار شوند و با هنر و دسترنج خود مخارج خانوادهشان را تأمین کنند.
در بین معتادان موجود افرادی هستند که هیچ خانه یا خانوادهای ندارند، برای این افراد نیز تمهیداتی اندیشیده شده و قرار است با کمک دولت و خیران، خانههایی برای این افراد ساخته شده و این افراد دراین خانهها ساکن شوند، روزها به سرکار بروند و شبها برای استراحت به منازل خود بازگردند.
مدیر اردوگاه ترک اعتیاد ماده16 در سالن ورزشی شهدای شهرداری منطقه12 ضمن ابراز امیدواری برای بهبودی کامل بیش از 50درصد افرادی که دراین مرکز بستری شدهاند، میگوید: ما امیدواریم که با اجرای کامل طرحهای پزشکی، درمانی، سوادآموزی و کسب مهارتهای فنی و حرفهای، حداقل 50درصد افراد حاضر در این مرکز موفق به ترک کامل اعتیاد شوند و با بازگشت به جامعه و خانواده، زندگی جدیدی را آغاز کنند، البته اینکار، یک عزم ملی و همکاری بینسازمانی گستردهای را میطلبد و تنها دادگستری یا نیروی انتظامی قادر به کنترل مواد مخدر و کاهش معتادان نخواهند بود.
اردوگاه سالن شهدای شهرداری، دارای یک گروه پزشکی مجهز و مقیم است. افراد معتاد در بدو ورود، تحت مراقبتهای پزشکی قرار گرفته و آزمایشهای کرونا و اچآیوی از آنها انجام میشود.
شهریار ایرانخواه، پزشک اردوگاه سالن شهدای شهرداری، در این باره میگوید: همزمان با ورود معتادان به اردوگاه از آنها آزمایش اعتیاد به مواد مخدر، آزمایش اچآیوی و آزمایش کرونا گرفته میشود، به طور معمول آزمایش اعتیاد 99درصد از این افراد مثبت بوده است. بعد از آن لباسها و وسایل شخصی معتاد از او گرفته و به حمام رفته و سر و صورتش توسط آرایشگر مستقر در اردوگاه اصلاح میشود و یک دست لباس نو شامل پیراهن، شلوار و زیرپوش به او داده میشود.
اگر معتاد دچار مریضی یا زخمی باشد، در محل درمان و در صورت نبود امکانات و درمان سرپایی به بیمارستان معرفی خواهد و بعد از گذراندن دوره درمان به اردوگاه بازمیگردد. بعد از نظافت و تمیزی بیمار، دوره درمان بر طبق روشهای قانونی و استاندارد رایج شروع میشود. چون بیشتر این معتادان دارای سوابق زیادی در استعمال انواع مواد مخدر هستند و ترک ناگهانی مواد برایشان خطرناک و سخت است، با داروی متادون، کار درمان را شروع می کنیم و به مرور که سم از بدن بیمار خارج شد، متادون کنار گذاشته و دوره درمان تکمیل میشود، در طول دوره درمان اگر معتاد احتیاج به داروی آرامبخشی داشته باشد و یا داروی خاصی مثل انسولین، داروی فشار خوان، چربی و... مصرف کند، دارو تهیه و در اختیارش قرار خواهد گرفت.
شهریار ایرانخواه با بیان اینکه دوره دورمان حداقل سه ماه است، توضیح میدهد: بعد از گذران کامل دوره درمان از فرد آزمایش سلامت گرفته میشود و درصورت بهبودی نامه بازگشت بیمار به جامعه برای مسئول طرح که جانشین سرپرست دادستان عمومی مشهد است، ارسال میشود. حداقل دوره درمان سه ماه است، ما بعد از بهبود کامل معتاد از معتاد آزمایش سلامتی میگیریم و نامه بازگشت بیمار به جامعه را برای مسئول طرح که جانشین دادگاه انقلاب و عمومی مشهد است، فرستاده و ایشان نیز بعد از تأیید سلامتی بیمار و بهبودی او نامه ترخص را تأیید کرده و بعد از طیکردن مراحل خاص اداری، فرد رها شده از دام اعتیاد به خانوادهاش تحویل میشود. البته این امکان وجود دارد که بعد از دوره سه ماهه، همچنان عوارض ناشی از اعتیاد در شخص وجود داشته باشد که دراین صورت حضور وی در اردوگاه برای یک ماه دیگر تمدید میشود.
ح.د 40ساله است و در یک محیط کارگری به شیشه معتاد میشود.
ساکن بولوار توس هستم. درابتدا انسان بسیار سالمی بودم و حتی سیگار هم به لبم نخورده بود. چند سالی بود که در شغل جدیدم مشغول به کار بودم، همه من را به عنوان نانآور خانه و خانواده میشناختند. محیط کارگری بود و در اینگونه محیطها امکان هرگونه اتفاقاتی وجود دارد.
آرام آرام در هنگام ساعت ناهار و استراحت پایم به جمع کارگرها باز شد، چراکه ما کارمند بودیم و محیط ما با محیط استراحت آنان جدا بود. من خیلی با کارگرها خودمانی شده بودم و آن هم به این دلیل بود که بچه بسیار مهربان و پراحساسی بودم، اصلا به یاد ندارم که دست رد به سینه دوستی زده باشم یا به غریبه و آشنایی «نه» گفته باشم.
یک روز هنگام ساعت ناهار رفتم به قسمت کارگران، دیدم کیومرث که جوانی کارگر بود دارد چیزی استفاده میکند، گفتم «این چیه؟» گفت: «شیشه»! من با تعجب پرسیدم «مواده؟» گفت: نه بابا مواد کجاست! این یک ماده نیروزاست که فقط توان جسمی آدم را افزایش میدهد. چرا دروغ راستش برق از چشمانم پرید و حس کردم اون هم این برق را در چشمان من دید! گفت «میزنی؟» گفتم: «بدم نمیآد امتحان کنم» رفتم نشستم کنارش و اولین پک را زدم. وای خدای من انگاری روی ابرها پرواز میکردم! چه حس قشنگی بههم داده بود چقدر نشئگی زیبایی داشت، همه غم و قصههایم را فراموش کردم و فقط و فقط به لذت بردن از زندگی فکر می کردم.
در عین لذت، ترسیده بودم، قسم خوردم که دیگر سراغ کیومرث نروم. آرام آرام هرچه به هنگام ظهر نزدیک میشد حس عجیبی تمام بدنم را فرامیگرفت و خدا خدا میکردم تا ظهر هنگام ناهار شود تا باز هم سری به دوستم بزنم و باز همانطور شد که حدس میزدم. چند روز اول مجانی بود و بعد از آن دوستم گفت «باید مایه تیله بدی! یه گرمش 400هزار تومنه و من نمیتونم هم تو رو نشئه کنم و هم خودمو» شروع شد. دوره دربهدری و بدبختی. از محل کارم اخراج شدم، هرچه داشتم از دستم دادم.
اینکه میگویم همه چیز را از دست دادم منظور خانه و ماشین نیست، آنها را از اول هم نداشتم، منظورم همه خصوصیات انسانی است، تبدیل شده بودم به یک حیوان کثیف که جز شیشه و نشئگی و کثافتکاری، کار دیگری بلد نبود. من که روزگاری معتمد محل بودم تبدیل شدم به دروغگوترین و پست فطرتترین فردی که خودم دیده بودم. شده بودم یک شیشهای تمام عیار، سرم را کرده بودم زیر برف و فکر میکردم هیچ کس متوجه نیست، درحالی که متلک بود که بارم میکردند و من اما هیچ چیز را نمیفهمیدم و همه فکرم شده بود شیشه و شیشه و شیشه...
هر روز مصرفم زیادتر میشد چون مقدار قبلی دیگر نشئم نمیکرد و مجبور بودم مقدار مصرف را زیاد کنم. سال98 بود، روزی 3گرم مصرف میکردم ولی هیچ اثری از آن نشئگی روزهای اول نبود. خیلی درد میکشیدم، درد من با دردهای معتادان به موادهای سنتی فرق میکرد زیرا آنها درد بدن داشتند و من درد روح، تبدیل شده بودم به یک انسان بیروح و بیخاصیت که هیچ چیز از انسانیت و درک انسانی نمیدانستم. خدایا با خودم چهکار کردم؟! بالأخره همسرم را که بهتازگی باردار شده بود رها کردم و از خانه رفتم. توالت پارکها و مساجد شده بود جایگاه من! مواد با من چه کرد، نه اصلا خودم با خودم چه کردم، خلاصه که الان سه ساله از خانه فراری هستم، معتاد و کارتن خواب شدم، چند روز پیش هم دستگیر شدم، امیدوارم این یک شروع جدید در زندگیام باشد، دلم برای همسرم و بچهای که هرگز ندیدهام تنگ شده است. برایم دعا کنید.
ا.ق 61سال سن دارد، او راننده اتوبوس بوده و به دنبال یک تصادف مرگبار روال عادی زندگیاش برهم خورده و معتاد میشود. متولد تربت حیدریه و راننده اتوبوس بودم، در یکی از سفرها که به همراه پسر صاحب اتوبوس به سمت اصفهان درحال حرکت بودیم، در قسمتی از مسیر به اصرار صاحب اتوبوس، پسرش پشت فرمان اتوبوس نشست و هنگام عبور از گردنهای کوهستانی اتوبوس چپ کرد و 31نفر از مسافران فوت کردند، من هم دچار مجروحیت شدید شدم. چون پسر صاحب اتوبوس گواهینامه پایه یک نداشت، صاحب اتوبوس به من گفت: «تو بگو من راننده بودم، هرچی شد با من!». من هم گردن گرفتم و بعد از 40ماه زندانی شدن آزاد شدم. اما زندگیام تغییر کرده بود، به دلیل شکستگیها وآسیبهای شدید بدنی دیگر قادر به رانندگی با اتوبوس نبودم، به همین دلیل با وجود آن همه فداکاری صاحب اتوبوس عذرم را خواست و بیکار شدم! چون هنر دیگری نداشتم به عملگی سر گذر روی آوردم، اما به دلیل کهولت سن، توانایی کار سخت و بنایی را نداشتم و برای آنکه درد جسمانی من کمتر شود، شروع به کشیدن مواد مخدر (سنتی) کردم، به تدریج مصرف موادم زیاد شد و دیگر حتی قادر به کارکردن هم نبودم، برادرم تنها کسی است که از من حمایت میکند. هفته قبل دستگیر شدم و به این اردوگاه آمدم، امیدوارم که بتوانم ترک کنم و به کنار خانوادهام برگردم.
یکی از این افراد که در هفته گذشته دستگیر شده و پا به این اردوگاه گذاشته است، جوانی است که بهدلیل مصرف شیشه توهم بچگی به او دست داده و با اسباببازی بازی میکند. او سه سال است که به مصرف شیشه مبتلا شده است. اولین دفعه با این باور غلط که شیشه اعتیاد ندارد و مانند الکل است آن را مصرف کردم. در آن موقع که معتاد به این ماده نشده بودم از نظر مالی وضع خوبی داشتم اما در مدت سه سال تبدیل به یک کارتنخواب شدم.
آن موقع نامزد داشتم که بهدلیل معتاد بودن به این ماده روانگردان و توهمات مرا ترک کرد و از هم جدا شدیم. او به پدرم گفته بود که من بعد از مصرف شیشه توهم میزنم و فاز بچگی میگیرم، مثلا با اسباببازی بازی میکنم و سوار دوچرخه کودکی خود میشوم! این ماده روانگردان مغز انسان را میسوزاند و درباره همه چیز شک پیدا میکنید و احساس میکنی همه دروغ میگویند و فقط حرفهای خودت درست است.
چون بهطور تزریقی شیشه مصرف میکردم مادرم همیشه میگفت خدا کنه بمیری تا آبروی چندین ساله ما را نبری. در مدت مصرف از خانواده طرد شده بودم و یک روز بهدلیل مصرف زیاد شیشه در یکی از جویهای خیابان افتاده بودم که پدرم بهطوری اتفاقی من را دید و بغض گلویش را گرفت گفت: «اگر نمیتوانی خودت را بکشی بیا من را بکش». بیا از دست از اینکار بردار تا من هم حمایتت کنم. خیلی هم سعی کرد تا من ترک کنم اما من دستبردار نبودم تا اینکه از خانه متواری شده و در کوچه و خیابان و خانههای گروهی پلاس شدم. خداراشکر دوهفتهای است که دستگیر شدهام و به این مکان انتقال پیدا کردهام. به محض پاکی برمیگردم پیش پدرم و دستش را میبوسم. یک جمله هم به جوانان میگویم که از من کمترین قبول کنید و آویزه گوشتان باشد «اوایل که شیشه مصرف میکنی لذت دارد اما به مروز زمان نهتنها لذتش از بین میرود بلکه زندگی را از انسان میگیرد. لذتش هرگز به ذلتش نمیارزد».