سیبچه را از سالها قبل میشناسم و گاه و بیگاه داستانهایش را از قاب تلویزیون دنبال میکردم. مرد ساده میانسالی که با رفتار و گفتاری خودمانی از جنس مردم کوچه و بازار موضوعهای اجتماعی خرد و کلان را در قالب طنز به ما گوشزد میکرد. حالا هر جای دیگر در برنامهها و آیتمهای مختلف که او را میبینم باز با همان نام سیبچه میشناسم و همان آدم ساده و بیغل و غش برایم تداعی میشود.
باوجود تصورم قرار مصاحبهمان در یک لوکیشن هنری نیست و کلاس درس یک مدرسه رسانهای محل صحبت ماست. وارد کلاس میشوم و پشت میز مینشینم. موقع مصاحبه توقع دارم آقای سیبچه با همان کت قهوهای مندرس، چهره هاج و واج و کلاه معروفش وارد شود اما مردی با وجنات معلم داخل کلاس میشود.
در اولین جملاتی که بینمان رد و بدل میشود متوجه میشوم جعفر مظلوم بیدختی هممحلهای ما در لادن از خوانندههای پروپاقرص شهرآرامحله است و داستان زندگی چهرههای محلی را که در ویژهنامه منطقه ما چاپ شده است خوب میداند.
مظلوم، فرهنگی بازنشسته است و در مقطع ابتدایی مانند همه معلمها 30سال درس داده است. بعد از بازنشستگی نهتنها درس و مدرسه را رها نکرده بلکه بیشتر از قبل و بهطور تخصصی در زمینه رسانه، آموزش را دنبال میکند. برخلاف شخصیت گیج و مردد سیبچه، آرام و با آگاهی کامل صحبت میکند.
کارم را سال66 از روستاهای محروم اطراف مشهد و در همان مقطع ابتدایی شروع کردم، روستاهایی پشت کوههای خلج، گلمکان و چناران
درباره کودکی آرام و معمولیاش میگوید: «بزرگ شده محله نخریسیام. پدرم کارگر سنگبری بود و مادرم خانهدار. آخرین فرزند خانواده بودم، نه خیلی آرام و نه پرجنب و جوش، نه خیلی درسخوان و نه شاگرد تنبل. غیر از برادر بزرگم که مانند پدرم دنبال هنر رفت و کار با چوب را انتخاب کرد، بقیه همگی درس خواندیم و من هم رشته علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی را انتخاب کردم. کارم را سال66 از روستاهای محروم اطراف مشهد و در همان مقطع ابتدایی شروع کردم، روستاهایی پشت کوههای خلج، گلمکان و چناران.»
از او درباره آشناییاش با دنیای هنر میپرسم. دیدن یک معلم در برنامههای طنز تلویزیون شاید کمی غیرمنتظره باشد اما شدنی است. او توضیح میدهد: «حدود 22سال قبل با یکی از دوستانم به نام علیرضا اسکندری که الان کارگردان برنامه طنز شبکه خراسان است ایده کار مطرح شد. آنزمان هنوز کارگردان نبود و با هم در یک تایپ و تکثیر همکار بودیم.
آقای اسکندری همان سال مدرک کارگردانی از انجمن سینمای جوان را گرفته بود و برای پایاننامهاش فیلمی را باید میساخت. جوان و پرانرژی بودیم و عشق و علاقه به بازیگری باعث شد گروهی را تشکیل دهیم و کار کنیم. ایدهاش را مطرح کرد و فیلمی با عنوان« طعمه» ساخته شد که نقش اولش با من بود. کاری جدی با تهمایه طنز.»
قبل از اینکه سؤالی کنم خودش درباره اجرای کار طنز میگوید: «روحیهام شاد و پرانرژی بود و در کلاس متنها را با صداهای مختلف میخواندم تا جالبتر باشد. با همین روحیهای که داشتم آقای اسکندری پیشنهاد داد که یک سیدی طنز برای خودمان بزنیم. با هزینه شخصی جایی را دو ماهه اجاره کردیم و کارمان شروع شد.
بعد از پایان کار مسئولان شبکه خراسان سیدی طنز را دیدند و نظرشان جلب شد. نامش «وقت اضافه» بود. تکههای طنز ما را در شبکه خراسان و بعد هم شبکه نسیم و شما پخش میکردند و بعد از آن کمکم سفارش گرفتیم. کار با گروه آقای اسکندری در قالب طنزهای اجتماعی از همان زمان شروع شد و تاکنون ادامه دارد.
بیشتر کارهایی که آقای مظلوم در آنها بازی کرده در همین تیپ طنز اجتماعی است که در بخشهای کوتاه ضبط و از شبکه خراسان پخش میشود. خاطرات آقای سیبچه هم همینطور بوده است. درباره ایده اولیه این نقش میگوید: «برنامه طنز خاطرات سیبچه از سال94 شروع و تا 97 ادامه داشت.
ایده اولیهاش مال آقای علی دهقانی از مجریان خوب صداوسیماست. قبل از سال94 او برنامه رادیویی سیبچه را داشت و قرار شد با گروه ما تصویری آن را کار کند. صدای سیبچه را هم با آن لهجه مشهدی دلنشین خودش دوبله میکرد. من هم از این شخصیت خوشم آمد و استقبال کردم. 130قسمت را برای این مجموعه کار کردیم. بخشها در تعطیلات عید و مناسبتها و اعیاد طول سال پخش میشد.»
«دورههای بازیگری را ندیدهام اما بهطور تجربی کاراکترهای مختلف را بازی کردهام.» این جمله را در حالی میگوید که تأکید دارد نسل جوان برای ورود به دنیای هنر و سینما حتما دورههای مربوط به بازیگری را بگذرانند، هم به دلیل یادگیری تخصصی تکنیکها و هم به دلیل آشناشدن با پلهای ارتباطی و افراد متخصصی که میتوانند آنها را برای رسیدن به هدفشان راهنمایی کنند.
همه کارهایم مضمون اجتماعی داشتهاند. سریال «میلان دوم» مربوط به قشر زحمتکش رفتگر بود و سریال «برگ برنده» هم طنز انتخاباتی.
همانطور که خودش در هنرستان تخصصی رسانه، دانشآموزانی را که در زمینه خاصی استعداد دارند راهنمایی میکند تا مسیر درست را پیش بگیرند. کارگردانی تئاترهای مدرسه را هم خودش به عهده دارد و چندین گروه تئاتر را راهی دنیای هنر کرده است.
درباره سریالهایی هم که بازی کرده است میگوید: «همه کارهایم مضمون اجتماعی داشتهاند. سریال «میلان دوم» مربوط به قشر زحمتکش رفتگر بود و سریال «برگ برنده» هم طنز انتخاباتی. «ماجراهای آقای دردسر» یک جنگ تلویزیونی بود که علاوه بر بازی در کارگردانی آن هم با آقای امید وثوقی مشارکت داشتم. «جدی نگیرید» هم کاردیگر ماست که با گروه آقای اسکندری کار میکنیم و الان از شبکه خراسان پخش میشود. این مجموعه طنز هم برای اعیاد و مناسبتهای شاد از شبکه خراسان آماده میشود.»
درست است که بیشتر کارهای جعفر مظلوم در قالب طنز است اما بازی او نظر کارگردانهایی مانند بهروز شعیبی هنرمند بنام مشهدی را جلب کرده و در فیلم «بدون قرار قبلی» نقشی به او اختصاص داده است. مظلوم درباره بازی در این فیلم که اکنون در حال اکران است میگوید: «با آقای شعیبی فیلم سینمایی کار کردم که برایم یک تجربه خاص بود. نقشم هرچند کم اما برایم جالب بود. در این فیلم نقش یک آبنباتساز لال را دارم.»
مظلوم به سختیهای کار سینما و تلویزیون اشاره میکند و ادامه میدهد: «برای بازی کوتاهی که در فیلم بدون قرار قبلی داشتم، سیزدهروز با گروه همکاری کردم، پلانها تقریبا زیاد بود اما در خروجی به صلاحدید کارگردان بخشهای زیادی حذف شد. سختی کار سینما و تلویزیون همین است که باید هر زمانی که گروه نیاز دارد در محل فیلمبرداری حضور داشته باشید تا نوبت به فیلمبرداری آیتم یکدقیقهای شما برسد.»
به پوستر مجموعه طنز سیبچه که به دیوار کلاس نصب شده است اشاره میکند و ادامه میدهد: «سر همین ضبطها گاهی تا 15بار یک پلان را تکرار میکنیم تا نتیجه کار آنطوری شود که نظر کارگردان است. خوشبختانه این موضوع برای همسرم درکشدنی است و میداند که کار رسانه و هنر محدودیت زمان نمیشناسد.»
برای افرادی مانند آقای مظلوم بازنشستگی و خستگی معنا ندارد. هنگام صحبتمان چندینبار به دفتر مدیریت مدرسه میرود و پاسخ مراجعان را با صبر و حوصله میدهد و برمیگردد. با لبخندی که مدام روی لبانش هست ادامه میدهد: «برایم کار و خستگی معنا ندارد. الان بیشتر از قبل در فضای هنر و رسانه قرار گرفتهام. حدود 22سالی که کار هنری انجام دادهام بهطور موازی و در کنار کار فرهنگیام بوده است. بعد از بازنشستگی آنها را با هم تلفیق کردم و در فضای هنری مشغول به آموزش شدم.»
جالب اینجاست که از میان همان دانشآموزان قدیمیام عدهای من را از طریق تلویزیون شناختند و پیدایم کردند
او درباره فعالیتهای هنری این روزهایش میگوید: «تئاترهای زیادی بازی کردهام. در جشنهای مختلف بازیگر طنز هستم و همراه مجری روی سن میروم. جالب اینجاست که از میان همان دانشآموزان قدیمیام عدهای من را از طریق تلویزیون شناختند و پیدایم کردند. تعدادی از آنها مداحان و مجریان توانمند هستند و به من پیشنهاد همکاری دادهاند. برایم شیرین است که با دانشآموزانم همکار میشوم. دیدن موفقیت دانشآموزانم بهویژه آنهایی که در مناطق محروم بودهاند احساس خوبی در من ایجاد میکند.»
مظلوم فرزند آخر خانواده است و دیدهشدن کارهایش در تلویزیون مورد تشویق خواهر و برادرها بوده است. با ذوق فراوان میگوید: «هنوز بعد از گذشت 22سال از پخش اولین اجرایم، زمان پخش برنامه خواهرهایم به من زنگ میزنند. برای مادر خدابیامرزم همه آیتمها را روی یک فلش ریخته بودند، او هم هر زمان احساس دلتنگی میکرد فقط برنامههای ضبط شدهام را نگاه میکرد.»
آهی میکشد و میگوید: «خدارحمت کند پدرم را هیچوقت اجرایم را ندید.»
از همسرش به عنوان حامی و مشوق یاد میکند و ادامه میدهد: «خانمم پشت صحنههای کار ما را دیده و میداند چقدر سخت است. در چند سکانس از مجموعه خاطرات آقای سیبچه هم بازی کرد. با من همیشه راه میآید و مسائل کاریام را درک میکند.
سال79 ازدواج کردم و دو سال بعد کار رسانه را شروع کردم. یعنی از همان ابتدای زندگی علاوهبر سختیهای شغل معلمی با کار هنری هم کنار آمده است. من هر دو کارم را دوست دارم. کار طنز از این بابت خوب است که روحیه آدم را شاد نگه میدارد. کار تدریس هم که علاقه شخصیام بوده و همیشه آن را دنبال کردهام.»
مظلوم دو دختر بیست و دوازده ساله به نامهای عاطفه و خاطره دارد. معتقد است که والدین باید بچهها را در انتخاب رشته مورد علاقهشان آزاد بگذارند. عاطفه با اینکه تجربه بازی در مجموعه خاطرات آقای سیبچه را داشته است اما در رشته شیمی درس میخواند و هنر را انتخاب نکرده است.