تمام اتفاق نیمساعت بیشتر طول نمیکشد. در همان دقایق کوتاه، در بعد از ظهر بیست و ششم آذر ماه، تمام زندگی پاکبان سیساله محله شهید بسکابادی در آتش میسوزد و نیست و نابود میشود. داستان چند خطی این واقعه تلخ را شاید بتوان در همین چند جمله خلاصه کرد اما دوستان پاکبان او نمیگذارند پایان داستان به اینجا ختم شود.
از همان روز بعد حادثه جلسهای با مسئولان خدمات شهری شهرداری منطقه6 و پاکبانان دیگر تشکیل میدهند و پای کار میآیند تا از صفر تا صد زندگی حسن سهرابی و خانوادهاش را از نو بسازند. حالا که به این خانه پا گذاشتهایم اثری از آن واقعه روی در و دیوار خانه باقی نمانده است. دیوارها گچکاری شده، اسباب و لوازم ضروری خریداری شده و زندگی در این خانه کوچک دوباره جریان پیدا کرده است.
با نفس تنگ و سرفههای بیامان از خواب پریده بود، درست زمانی که دود سیاه و غلیظ به تمام گوشه و کنار خانه سرک کشیده بود و تمام در و دیوار را پر کرده بود. سعی کرده بود به اوضاع مسلط شود، خوب دقت کند و منشأ دود را پیدا کند. اما تا به خود میجنبد، آتش زبانه میکشد و کار از کار میگذرد.
فقط میتواند خودش را بیرون بکشد و به حیاط نقلی خانهاش بیندازد. بعد با صدای بلند از در و همسایه کمک بخواهد. تا خودرو آتشنشانی از راه برسد چیزی بهجز خاکستر از خانه و متعلقاتش باقی نمیماند و صفر تا صد خانه در آتش میسوزد. در آن لحظات سخت فقط خدا را شکر میکند که خانوادهاش در خانه حضور نداشتند و از این حادثه جانشان به خطر نیفتاد.
دقایقی بعد معصومه اردنی، همسر او، هم خودش را به محل حادثه میرساند، خانه و زندگیاش را میبیند که به خاکستر نشسته و از حال میرود. دوقلوهای کوچک او هم مات و مبهوت به اطراف نگاه میکنند، به جایی که حالا شباهتی به خانه کوچک گرمشان ندارد. آنها اما روحشان هم خبر ندارد که در دل این حادثه تلخ چه داستان شیرینی قرار است رقم بخورد.
مجتبی رستگار که نماینده شرکت خدماتی پیمانکار منطقه6 است کمی بعد سر صحنه حاضر میشود و چیزهایی را که دیده است اینطور توصیف میکند: تنها چیزی که برای حسن باقیمانده بود لباس تنش بود. وقتی اجازه ورود به خانه را پیدا کردیم فقط خاکستر و دوده میدیدیم. خبری از اسباب و وسایل نبود و همه چیز نابود شده بود.
همه اینها باعث میشود که آنها درست روز بعد از حادثه یعنی بیست و هفتم آذرماه با دوستان پاکبان حسن سهرابی و مسئولان شهرداری در اداره خدمات شهری جلسهای را درباره این حادثه تشکیل بدهند تا هرچه سریعتر پیگیر ماجرا باشند. بخش مهم هزینه را شهرداری منطقه6 متقبل میشود و پاکبانها هم هر کدام بخشی از کار را برعهده میگیرند تا بتوانند با کمک هم زندگی دوست پاکبانشان را از نو بسازند.
چهار، پنج روزی طول میکشد که روال قانونی کار طی شود و اجازه ورود به خانه را پیدا کنند. بعد از آن اما با خانهای خیس خورده و رطوبت گرفته روبهرو میشوند که امکان بازسازی ندارد. چند روزی هم طول میکشد تا رطوبت دیوارها گرفته شود. بعد از آن دست به کار میشوند. گچکار، سیمکش، لولهکش و... هر کدام از پاکبانان که مهارت فنی دیگری داشتند برای بازسازی خانه پای کار میآیند.
حسین فرجی سرکارگر منطقه است که مسئول نظافت خانه میشود. هر روز به مدت حدود دو هفته، پس از پایان کارش به اینجا میآید و تا شب کار میکند تا خانه از دوده و خاکستر و وسایل سوخته خالی شود. غلامرضا موسویزاده برقکشی و سیمکشی خانه را برعهده میگیرد. میگوید: روز اولی که پا به این خانه گذاشتم فکر نمیکردم که دوباره از نو ساخته شود. اما همه همت کردیم و با کمک هم اینجا را بازسازی کردیم.
از سیمکشی و گچکاری تا خرید وسایل ضروری مثل پتو، لباس، ظرف و... سعی کردیم صفر تا صد کار را انجام بدهیم و کمک حال دوستمان باشیم.
پس از گذشت 13روز کار بیوقفه خانه دوباره ساخته میشود. البته خسارتی که به این خانواده خورده تمام و کمال برطرف نشده است اما حسن سهرابی خدا را شکر میکند که زندگی هنوز در خانه کوچکش جریان دارد و سقفی بالای سرشان است.
خود حسن سهرابی درباره علت حادثه توضیح میدهد که پس از خاموششدن آتش توسط امدادگران و آتشنشانان، جستوجوها برای یافتن علت این حادثه آغاز میشود. سرانجام مشخص میشود که کانون این حادثه آشپزخانه این خانه کوچک بوده و به احتمال زیاد اتصالی یخچال باعث بروز این آتشسوزی شده است. کسی هم در خانه نبوده و حسن سهرابی هم خواب بوده است. او وقتی متوجه آتشسوزی میشود که آتش زبانه میکشد و کار از کار میگذرد.
پس از بازسازی خانه هم با توجه به سوختن بیشتر لوازم زندگی این خانواده چهار نفره مبلغی از سوی خدمات شهری به حسن سهرابی داده میشود و این مبلغ به صورت خرد و ماهیانه از حقوق او کسر میشود.
جزئیات این حادثه را از زبان مجتبی رستگار میشنویم. اینکه چرا اطفای حریق بهسرعت انجام نمیشود و کار از کار میگذرد: آنطورکه شنیدیم گزارش این حادثه کمی دیر به سامانه آتشنشانی اعلام میشود. یکی از همسایهها با سامانه ١٢٥ تماس میگیرد و آتشنشانان ایستگاههای پانزدهم و چهل و نهم آتشنشانی بلافاصله به محل حادثه و این کوچه میآیند.
اما زمانی میرسند که آتش همه خانه را دربرگرفته بوده و هر لحظه هم شدیدتر میشده اما مشکل دیگری که در این میان وجود داشته است، کوچه باریک و رساندن شلنگ آتشنشانی به این خانه بوده است. این موضوع یکی از مشکلات همیشگی دوستان آتشنشان است. اینکه این محدوده بافت اصولی شهرسازی ندارد، کوچهها به شدت باریک هستند و این موضوع امدادرسانی را مختل میکند.