کارنامه کاری ریحانهسادات نوریان پانزدهساله که شهروند محله گاز است، افتخارات ورزشی بسیاری دارد؛ هم در رده استانی و هم کشوری. این نوجوان که کمربند سیاه و دان4 رشته رزمی کونگفو را دارد، به رده مربیگری رسیده است، اما شرایط سنی اجازه مربیگری و داوری را به او نمیدهد. بهدستآوردن 20لوح افتخار در رقابتهای استانی و کشوری و بیش از 13طلا و 4نقره و 3برنز و همچنین کاپ اخلاق در سال1397 حاصل 9سال حضور حرفهای ریحانهسادات در مسابقات رزمی کونگفو است.
بزرگشدن و تربیت زیر دست پدری که روزی خودش در ورزش و آن هم رشته رزمی حرفی برای گفتن داشته است، بهانه خوبی برای علاقهمندی دختری مانند ریحانه است که راه پدر را باانگیزه و اشتیاق دنبال کند. او ابتدای صحبتش را نیز به پدرش اختصاص میدهد و میگوید: پدرم رزمیکار است و مقام استانی و کشوری هم زیاد دارد.
تا چندسال قبل هنوز پرقدرت در میدان مسابقات بود و همین موضوع من و خواهرم را به دنیای ورزش کشاند. افتخارات پشتسرهم پدر و حرف درباره آنها در جمعهای خانوادگی، حس خوشایندی داشت که ناخودآگاه من را به همان سمت سوق میداد. پدر الگوی ورزشی ریحانهسادات بود، اما کسی که بیشترین سهم را در رسیدن او به این افتخارات دارد، یگانه، خواهر بزرگتر اوست: خواهرم از پنجسالگی ورزش کونگفو را شروع کرد.
وقتی یگانه مقامی به دست میآورد و خانواده و مربیان تشویقش میکردند، حس قوت بیشتری در من شکل میگرفت که ورزش و این رشته را دنبال کنم
همان زمان به مسابقات استانی و بعد کشوری راه پیدا کرد. بیشتر اوقات زمانهای تمرین در باشگاه و حتی مسابقات کنار او بودم. کمکم به این ورزش علاقهمند شدم. وقتی یگانه مقامی به دست میآورد و خانواده و مربیان تشویقش میکردند، حس قوت بیشتری در من شکل میگرفت که ورزش و این رشته را دنبال کنم.
ششسالگی اولینباری بود که همراه با خواهر بزرگترش به باشگاه محله رفت و تمرینات رزمی را شروع کرد. زمانی که هنوز 8سال بیشتر نداشت، در مسابقات استانی کونگفو در رده نونهالان حاضر شد: اولینبار که از طریق باشگاه در رده نونهالان مسابقات استانی شرکت کردم، به هیچ چیز جز برد و پیروزی فکر نمیکردم.
بهقدری از افتخارات خواهرم خوشحال بودم که دوست داشتم حس پیروزی را تجربه کنم. فقط برای کسب مقام اولی به وسط تشک رفتم. خوشبختانه همهچیز خوب پیش رفت و مقام اول را از آن خودم کردم و به مسابقات کشوری که در شیراز برگزار میشد، راه یافتم.
او درباره شیرینترین خاطراتش از دنیای ورزش میگوید: یکی از خاطرات شیرینم به روزهایی برمیگردد که من و خواهرم در مسابقات استانی شرکت کردیم و هردو با هم به مقام اولی در رده سنی خودمان رسیدیم. رسیدن به مرحله دان4 و گرفتن کمربند مشکی یعنی رسیدن به آمادگی برای مرحله مربیگری؛ مرحلهای که ریحانه و خواهرش به آن رسیدهاند، اما چون هنوز سن قانونی آنها فرا نرسیده است، نمیتوانند از این امتیاز استفاده کنند.
ریحانه میگوید: شاید سنوسالمان اجازه مربیگری را به ما ندهد، اما خوشحالیم که مربیها به ما اعتماد میکنند و بخشی از آموزش تازهکارها را به ما میسپارند. تشکر از تلاش و زحمات مربیان، بهخصوص پدر، بخش پایانی صحبتهای ریحانهسادات است: همه مربیان باشگاه بهخصوص خانم زارع دلسوزانه برایمان وقت میگذارند و برنامه تمرین بهخصوص قبل از مسابقات را برایمان تدارک میبینند، اما اگر تمرینات مستمر پدرم، آن هم نزدیک به رقابتها نبود، شاید این موفقیتها هم نبود.
این تمرینها همیشه هست، اما به زمان هرمسابقهای که نزدیک میشویم، بیشتر و پررنگتر میشود. او برای تمرین من و خواهرم را به پارک ملت میبرد. همراهیهای مادرانه هم که همیشه هست و من بابت همه این لطف و مهربانیها متشکرم.