در روستای گوندوک دامداری و کشاورزی چندانی جریان ندارد که مردان و زنانش را مشغول و سفرههایشان را پررونق کند. اینجا حتی بعضی مردان نیز که سرپرست خانوادهاند بیکارند چه برسد به زنان خانه. اما این بار از بارقه امید و انگیزه زندگی با شروع یک کارآفرینی در دل محرومیت مینویسیم. مریم سرپلی نوغانی یک مادر دهههفتادی است که چند سالی میشود بساط عروسک و جعبهسازی را در دل خانههای این روستا برپا کرده است تا علاوه بر تغییر روحیه بانوان، منبع درآمدی نیز برای خانوادههایشان باشد. او تا پیش از شیوع ویروس کرونا و کسادی کسبوکارها تا 200 بانو را در روستا شاغل میکند.
خانه یا همان کارگاهی که قرار است ماجرای اشتغالزایی را در آنجا بشنویم، بهاصطلاح پایین قلعه یا همان روستا قرار دارد. بچههای قد و نیمقد در کوچههای خاکی به دنبال هم میدوند و گاهی با زبالههای پلاستیکی که در حاشیه کوچهها ریخته است بازی میکنند. این خانه خیلی بزرگ نیست، اما سرمنشأ اتفاقات خوبی در این روستا بوده است. در حیاط خانه، درها و تکههای چوبی به چشم میخورد که نشان از شغل همسر نوغانی دارد.
اتاقی که حال و پذیرایی خانه است، در 2 طرف قفسههای فلزی به دیوارش زدهاند. یک طرف وسایل مورد نیاز و طرف دیگر محصولات آماده تحویل تا سقف پر شده است. علاوه بر آن، کارتنهای روی زمین پر از عروسکهایی در طرحها، رنگها و حتی اندازهای متفاوت و جعبههایی است که با کاور پلاستیکی پوشانده شده است. اینجا محل توزیع و بستهبندی است و معمولا بانوان در خانههای خود کار میکنند.
مریم نوغانی متولد سال 70 و اهل مشهد است. فرزند پنجم خانوادهای هشتنفری است که با ازدواج در سن چهاردهسالگی، بقیه درسش را در خانه بخت ادامه میدهد. دیپلم برنامهنویسی کامپیوتر میخواند و مدرک کاردانی خود را در رشته مدیریت دریافت میکند. او و همسرش روز اولی که به این روستا پا گذاشتند، قصد خرید خانه داشتند. سرانجام به کمک وامهای قرضالحسنه خانگی و چندین قسط، میتوانند خانه را خریداری کنند. 9 سال پیش بود که سند خانهای در دل روستای گوندوک (انتهای رسالت 129) به نامشان زده شد.
روزهای اولی که نوغانی جزو ساکنان این روستا شده بود، روحیه زنان روستا را پژمرده دید و میخواست هر طور که شده نشاط را به دل آنها برگرداند. «من همیشه سعی میکنم روحیهام را شاد نگه دارم، اما روحیهای که در زنان روستا میدیدم برخلاف این بود. دلیل این ناراحتی، علاوه بر مشکلات روستا، بیکاری و مشکلات مالی خانوادهها بود. به یاد دارم که بچههایی را میدیدم که در کوچهها و در هوای سرد بازی میکردند، اما حتی لباس مناسبی نداشتند.»
از زمانی که به خاطر میآورد، به برنامههای کارآفرینی که تلویزیون پخش میکرد علاقه داشت و در دلش صاحب آن کسبوکار را تحسین میکرد. «مدتی عروسک خریداری میکردم و به همراه خانواده خودم در نمایشگاهها به فروش میرساندم. از آنجا که درآمد خوبی داشت به عنوان یک ایده کاری به آن نگاه کردم تا بتوانم زنان روستا را نیز شاغل کنم.»
زمانی که ایده راهاندازی کار عروسکسازی به ذهنش میرسد، هیچ سرمایهای در بساط ندارد که بتواند مواد اولیه را تهیه کند، اما باز هم نمیگذارد ناهمواری ریل، او را از مسیر منحرف کند. یک میلیون تومان از دوستش قرض میکند و با همان مبلغ، جوراب، چشم، پارچه و هر چیزی برای ساخت یک عروسک لازم است تهیه میکند. «خیلیها میگویند با دست خالی نمیشود کاری را شروع کرد، اما من این کار را انجام دادم. مبلغی را که از دوستم قرض کرده بودم در اقساط پنجاههزارتومانی به او برگرداندم.»
او پیش از اینکه اقدام به خرید وسایل کند، پیشنهاد کار را به زنان روستا میدهد و با استقبالی روبهرو میشود که او را بیش از قبل در این کار مصمم میکند. «اولین بار از یک نفر خواستم بیاید و عروسکسازی را به ما آموزش بدهد. 30 نفر از زنان روستا برای کار آمدند و 300 عروسک تولید کردیم بدون اینکه جایی به ما سفارش داده باشد. بعد از ساخت، به پنجراه یعنی معدن عروسکفروشها رفتم و برای تکتک کارهایمان بازاریابی کردم و خوشبختانه آن عروسکها را به بهترین قیمت از من خریدند.»
آنها 3 سال پیش با یک مدل عروسک شروع به کار میکنند و به مرور طرحهای دکتر، مهندس، آشپز، عروس و داماد و ... را نیز تولید میکنند. او عید نوروز همان سال خطر میکند و با وجود هزینه بالا در نمایشگاه، غرفهای برپا میکند. «در آن نمایشگاه از دل و جان مایه گذاشتم. به تکتک مشتریها توضیح میدادم که این عروسکها را چه کسانی و در کجا درست کردهاند. به همین دلیل نیز هیچکس از غرفهمان دستخالی برنمیگشت. حتی افرادی که بچه نداشتند از من عروسک میخریدند.»
همیشه اولویت با خانوادهاش بوده است. نمیخواهد که به دلیل مشغله کاری، از وقت و رسیدگی برای همسر و پسرش کم کند. حدود 2 سال، این خانه هم محل زندگی و هم جایی برای کار بود و او هرروز ساعت 3 یا 4 صبح، زودتر از همه بیدار میشد تا غذا درست کند و به کارهای خانه برسد. یک پسر نهساله دارد که او هم در کنار مادر، عروسکسازی را یاد گرفته است و وسایل کار را بهخوبی میشناسد. به همین دلیل، گاهی کمکدست مادرش است.
همسر او نیز شاید ابتدا با شروع کار چندان موافق نبود، اما بعد از گذشت چند ماه، حمایتش را از همسرش دریغ نکرد و همین موضوع، آرامش خاطر نوغانی را در رسیدگی به کارها بیشتر میکرد. «هر روز شوهرم که به سر کار میرفت، با یک تیم برای مدلهای جدید عروسک طرحریزی میکردیم. بعد از مدتی، یک خانه دیگر در روستا اجاره کردم تا به جای اینکه زنان در خانههایشان کار کنند، در کارگاه همه با هم کار کنیم و شاید پیشرفت و سرعت کار بالا برود، اما استقبال نشد و زنان به دلیل اینکه خانهداری و بچهداری نیز میکردند، راحتتر بودند که در خانه کار کنند. پس آن کارگاه را جمع کردم.»
خوشبختانه برکت این کار برای خودم و زنان این روستا خوب بوده است و اینکه طی 3 سال در این کار موفق شدیم، نوعی معجزه بود
او با کمترین پول این کار را شروع میکند و حالا به سرمایه خوبی رسیده است. حدود یک سال و نیم است که خانهای در محلهای دیگر اجاره کردهاند، اما باز هم به گفته خودش، نیمی از عمرش را در همین مکان میگذراند. «خوشبختانه برکت این کار برای خودم و زنان این روستا خوب بوده است. اینکه طی 3 سال در این کار موفق شدیم، نوعی معجزه بود. اکنون با آستان قدس رضوی قرارداد داریم. علاوه بر آن، عمدهفروشهایی نیز عروسکهایمان را تهیه میکنند. البته فروش به صورت مجازی را نیز فعال کردهایم.»
اشتغالزایی برای بانوان روستا مزایای زیادی داشته است. آنها از زندگیشان راضی هستند و همیشه در خانه کاری برای انجام دادن دارند که بابت آن مزد دریافت میکنند. بعضیهایشان از طریق درآمد این کار توانستهاند جهیزیه دخترانشان را جور کنند. برخی دیگر برای نوههایشان سیسمونی خریده یا برای بچههایشان لباس عیدی تهیه کردهاند و بدون دردسر آنها را در مدرسه ثبتنام میکنند زیرا دیگر نگران هزینه ثبتنام نیستند. بیشتر زنانی که با نوغانی کار میکنند، همسرانشان بیکارند یا خانوادههایشان به نوعی درگیر آسیبهای اجتماعی هستند.
«همین که میبینم بخشی از مشکلات خانوادهها که به طور مستقیم با موضوعات مالی ارتباط دارد بهتر یا حل شده است، حس خوبی دارم. حتی بعضی بانوان درآمدشان از همسرشان نیز بیشتر شده است. به همین دلیل، یک کارگاه دیگر درست 6 ماه بعد از اینکه کار در این روستا راه افتاد، در خیابان رسالت فعال کردم. 40 نفر از بانوان آن محله نیز در آنجا مشغول به کار هستند، علاوه بر اینکه 50 نفر نیز در روستای گوندوک کار میکنند. درآمد این بانوان به میزان کارشان بستگی دارد، اما میشود گفت کمتر از 700 هزار تومان نمیشود.»
او برای گسترش کار از بسیج و کمیته امداد وام گرفته است، اما از سختگیری بعضی نهادهای دیگر برای ضامن و دریافت وام گلهمند است زیرا برنامههایی برای توسعه کار و اشتغالزایی بانوان بیشتری در سر دارد. «این روستا هزار و 125 نفر جمعیت دارد. این یعنی ظرفیت قابل توجه و هنوز اشتغال بیشتری را میطلبد. میخواهم یک کارگاه قالیبافی نیز به راه بیندازم. اینجا حتی پسربچههایی هستند که از من کار میخواهند تا مزدی بگیرند و کمکخرج خانوادهشان باشند. گاهی کارهای آسانتر عروسکسازی مانند ساخت کیفهای کوچک را به آنها میسپارم.»
اوایل بعضی طرحهای عروسکی که کار میکردند کپی برابر اصل از عروسکهای موجود در بازار بود، اما اکنون نهتنها طرح و ایدههای جدیدشان را وارد کار کردهاند بلکه به فکر تلفیق و به نوعی ابداع در ساخت عروسکاند. «بسته به شرایطی که خانوادهها دارند، شببهشب، هفتگی یا ماهانه با آنها تسویهحساب میکنیم. دوست دارم در محلههای بیشتری شغل ایجاد کنم و روزی برسد که دستکم زمانی که بسته معیشتی در روستای خودمان میآورند، بگویند ما احتیاجی نداریم.»
کرونا مانند هر کسبوکار دیگری بر شغل عروسکسازی نیز تأثیر میگذارد و جدا از اینکه لوازم کار گران شده است، بهناچار تعداد نیروهای کار نیز کمتر میشود. «برای من که دوست دارم همه بانوان شاغل باشند، سخت بود که تعدادی از نیروهایمان را از دست بدهیم. ضمن اینکه کرونا نمایشگاهها را نیز تعطیل کرد و فروشمان کاهش یافت. به یاد دارم نمایشگاهی در ماه رمضان برگزار میشد که از افطار تا ساعت 23 یا 24 برپا بود و در همان چند ساعت، بیش از یک میلیون تومان عروسک میفروختم. این عروسکها قیمت چندانی ندارد و از 10 تا 14 هزار تومان است، اما برکت دارد. همیشه میگویم اینکه آدم خودش کار کند و چیزی را که نیاز دارد تهیه کند لذتبخش است، نه اینکه چشمانش به در باشد تا یک بسته خواروبار برایش بیاورند.»
برای من که دوست دارم همه بانوان شاغل باشند، سخت بود که تعدادی از نیروهایمان را از دست بدهیم
فروش اجناس نوغانی ارتباط مستقیمی با مناسبتها و حضور زائران و گردشگران در مشهد دارد. آنها تا پیش از شیوع ویروس کرونا روزانه هزار عروسک تولید میکردند، اما اکنون به دلیل کسادی کسبوکارها، هفتهای هزار عروسک تولید میکنند. «به دلیل همین افت فروش، ناچار شدیم تعداد بانوانی را که با ما کار میکنند کاهش دهیم. اما پیگیر هستم تا از طریق شورا و دهیاری روستا بتوانیم بودجهای را برای کارآفرینی بیشتر جذب کنیم.»
نوغانی با بانوان روستا ارتباطی صمیمی دارد. در کنار اشتغالزایی، از مشکلات آنها باخبر است و بعضی اوقات واسطه میان نیکوکاران و خانوادهها میشود. او به عنوان عضو شورای این روستا نیز فعال و دغدغهمند است. «این روستا یک مینیبوس ندارد و حتی تا سر خیابان بخواهیم برویم باید 20 هزار تومان کرایه رفتوبرگشت بدهیم. این مبلغ برای کسانی که درآمد کمی دارند زیاد است. ضمن اینکه روستا آب شرب نیز ندارد و آب شور است.»
نوغانی در خانوادهای بزرگ میشود که پدرش شغل آزاد داشته و مادرش خانهدار بوده است. از لحاظ مالی نیز شرایط متوسطی داشتهاند. در میان خویشاوندان، زن شاغل یا تحصیلکرده نداشته و این موضوع را بد میدانستهاند. با این حال، او اولین دختری بود که در خانواده درس خواند و بعد شاغل شد. «اوایل، بعد از اینکه کارآفرین و عضو شورای این روستا شدم، تعجب میکردند، اما حالا تشویقم میکنند.
حتی کسانی بودند که به دلیل فعالیت من، به فکر این افتادند که کاری راه بیندازند، مانند همسر برادرم که گلسر برای دختران درست میکنند. بعضی از زنان روستا را نیز علاقه و استعداد کار داشتند اما برای شروع کار دچار استرس میشدند، تشویق کردم و جرقه شروع به کارشان را زدم. چند نفری خیاطی میکنند یا اجناسی مانند لباس میفروشند. چند خانم دیگر نیز قالی میبافند.»
او معتقد است اهمیت کارآفرینی در روستا بهمراتب بیش از شهر است زیرا روستاییان به دلیل نبود کار یا امکانات، به شهر مهاجرت میکنند. در غیر این صورت، در زادگاهشان میمانند. «به همه میگویم نیازی نیست برای شروع یک کار، سرمایه آنچنانی داشته باشند و با کمترین سرمایه نیز میتوان کار کرد. اوایل برای این کار سختی کشیدم. بارها شده بود که عروسکها را برای فروش میبردم و نمیخواستند یا اینکه تعداد کمی را میخریدند، اما آنقدر پیگیری کردم تا به فروش خوبی برسم.»
نوغانی جوانی خوشفکر است که ایدههای زیادی برای کارآفرینی در سر دارد و هدفش این است که زنان اعتمادبهنفس ازدسترفته خود را بازیابند و خانوادهها از کمکهای مالی بینیاز شوند.