کد خبر: ۱۶۶۶
۲۵ مهر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

فتح قله‌ها برای فتح زندگی

همه چیز از یک گروه تلگرامی شروع شد؛ گروهی از آقایان که در فضای مجازی دور هم گرد آمده بودند تا شاید گره ای از کار هم باز کنند و هوادار هم باشند و گاهی هم برای بهترشدن حال خود و دیگر اعضای گروه راهکاری ارائه دهند؛ مثل دورهمی و طبیعت گردی. «گروه کوهنوردی و طبیعت گردی خاوران» یکی از خروجی های خوب این جمع دوستانه مجازی بود. گروهی که در ابتدای راه تعداد اعضایش به اندازه انگشتان دست نمی رسید و همه مبتدی بودند، با گذشت کمتر از ۳سال، موفق به صعود به بیشتر قله‌های مرتفع ایران شدند. صعود به قله دماوند و برافراشته شدن پرچم گروه برخاسته از محله طلاب، بهانه ای بود تا به سراغ پایه گذاران و جمعی از اعضای این گروه برویم.

همه چیز از یک گروه تلگرامی شروع شد؛ گروهی از آقایان که در فضای مجازی دور هم گرد آمده بودند تا شاید گره ای از کار هم باز کنند و هوادار هم باشند و گاهی هم برای بهترشدن حال خود و دیگر اعضای گروه راهکاری ارائه دهند؛ مثل دورهمی و طبیعت گردی. 

«گروه کوهنوردی و طبیعت گردی خاوران» یکی از خروجی های خوب این جمع دوستانه مجازی بود. گروهی که در ابتدای راه تعداد اعضایش به اندازه انگشتان دست نمی رسید و همه مبتدی بودند، با گذشت کمتر از ۳سال، موفق به صعود به بیشتر قله های مرتفع ایران شدند. صعود به قله دماوند و برافراشته شدن پرچم گروه برخاسته از محله طلاب، بهانه ای بود تا به سراغ پایه گذاران و جمعی از اعضای این گروه برویم و گپ وگفتی دوستانه شکل می گیرد.

 

راه نابلدهایی که قرار شد «زو» بروند

علی محمدرضایی سرپرست تیم است؛ بسیار خوش مشرب و خوش صحبت. ما میهمان خانه او هستیم در محله وحید. محمدرضایی که همراه با خانواده تازه از سفر شمال برگشته اند، درخواست ما را برای تهیه گزارشی از فعالیت های تیم کوهنوردی مشتاقانه پذیرفته اند.

 زیرا معتقدند باید درباره فعالیت های خودجوش مردمی که بازخورد مثبت و نتیجه عام دارد، حرف زده شود تا الگویی باشد برای دیگران؛ حرکت هایی که به ویژه در این روزهای کسالت بار و یأس آور کرونایی، می تواند شور و امید به زندگی را به آدم ها بازگرداند.

د ر گروه تلگرامی خاوری ها، از هر شغل و حرفه ای و با هر نوع تحصیلات از سیکل تا دکترا حضور دارند. هم فکری، ارائه راهکار و اشتغال زایی، بخشی از فعالیت های این گروه پرشوروشوق است. با شیوع کرونا و محدویت های این بیماری، موضوع طبیعت گردی و پناه بردن به طبیعت را یکی از اعضا مطرح کرد. انصاری، ساکن محله کوی مهدی که دست بر قضا نماینده شورای اجتماعی محله هم هست، موضوع تشکیل گروه کوهنوردی را مطرح کرد.

با پیشنهاد انصاری، چندنفری که کوهنورد و حرفه ای بودند، اعلام آمادگی کردند. عبدالرضا نجفی زاده جوان که چندسال به صورت حرفه ای صعودهایش را آغاز کرده بود، شد راهنما تا در اولین طبیعت گردی، هدایت تیم هفت نفره شان را عهده دار شود.

 رضایی تعریف می کند: «محل قرارمان از همان اولین حرکت، یعنی هشتم آبان1397، میدان گلشور(مفتح) روبه روی بازار فردوسی تعیین شد. ارتفاعات آب و برق و قله زو انتخاب مربی بود و ما هم راه نابلد و مطیع. »

 

از بقیه مناطق به ما پیوستند

«شوق فتح قله کم ارتفاع، در اولین صعود شیرینی خاصی دارد؛ به خصوص در نسیم عصرگاهی و زیبایی سرخی غروب در سینه کش کوه و درخشش ریز و کشدار نور خورشید در چشمان.» این ها را معصومه خانم می گوید؛ تنها زن همراه گروه در نخستین صعود.

 او ادامه می دهد: «بعد از چند ساعت کوهپیمایی، سرانجام به آن بالا رسیدیم. لذت صعود به قله را، آن هم در اولین بار، فقط کسانی می فهمند که شوق صعود دارند و کوه را درک می کنند. آن بالا، در سکوت مطلق کوه و تاریکی محض شبانگاهی، حس آرامش عجیبی را تجربه کردم که وصف شدنی نیست.»

فردای آن روز، وقتی عکس های کوهنوردی به اشتراک گذاشته شد، دیگران هم به شرکت در این برنامه ترغیب شدند و سه شنبه دوم، گروه با 20نفر حرکت خود را به سمت قله زو آغاز کرد.

نجفی زاده، سرگروه و مربی تیم که خودش هم از سال1394 کوهنوردی را شروع کرده بود، خوب می دانست برای آماده شدن به صعود های بیشتر و بالاتر باید تمرین کرد. این شد که درست یک سال، طبق روال سه شنبه ها عازم کوه می‌شدند: «به مرور تعداد اعضای گروه به 40نفر هم رسید. تعدادی که در تصورمان هم نبود. نه فقط از محلات طلاب و مفتح و تلگرد، بلکه از آزادشهر، امامیه، قاسم آباد و... هم همراه داشتیم. از استاد دانشگاه تا دانش آموز و دکتر و کارگر در تیم نوپای ما بودند؛ از پیرمرد هفتادساله تا نوجوان ده ساله. صفا و صمیمیتی که بین اعضای گروه شکل گرفته بود، مثال زدنی بود و البته هست.»

نه فقط از محلات طلاب و مفتح و تلگرد، بلکه از آزادشهر، امامیه، قاسم آباد و... هم همراه داشتیم

 

صعود در برف و حسرت بردل مانده

کوه های آب وبرق و قله زو که شروع مشق کوهنوردی تازه کارهای این راه بود، بعد از گذشت چند ماه، دیگر حس ماجراجویی جوانان را اقناع نمی کرد و تصمیم گرفتند صعود به کوه خلج را هم تجربه کنند.

 با این تصمیم، اعضای تیم طبیعت گردی خاوران به 2گروه تقسیم شدند. یک گروه به ارتفاعات کم خطرتر آب وبرق می رفتند، اما گروه دوم می خواستند صعودهای پرخطر را هم امتحان کنند.

نجفی زاده وقتی شوق و هیجان هم تیمی ها را دید، تصمیم گرفت صعود به ارتفاعات بلندتر را هم با آن ها تجربه کند، اما برای شروع با تعداد اندک و فقط 4نفر راهی ارتفاعات قوچگر نیشابور شد: «دی ماه سال1398 همراه با 4تن از هم تیمی ها راهی دیزباد نیشابور شدیم. خوب می دانستم ارتفاعات آنجا آن فصل سال مملو از برف است و راه سخت؛ اما بچه ها باید از یک جایی بخش سخت صعود را هم تجربه می کردند.

 آن روز قرار نبود تیم دیگری به این قله صعود کند. برای همین مسیر پای کوب (مسیری که در تردد کوهنوردان مشخص و پاخورده است) پوشیده از برف بود. خودم جلو می رفتم و بچه ها پشت سر. حدود سه ساعت ونیم زمان برد. به صدمتری قله که رسیدیم، فرمان برگشت دادم.» 

انصاری که د ر آن صعود یکی از همراهان تیم بود، دنبال صحبت مربی می گوید: «تصورش را بکنید؛ با هزار شوق و هیجان، در آن وضعیت سخت که تا زانو در برف می روی، به صدمتری قله برسی ، اما به تو بگویند برگرد!»

عکس انداختن با تابلوی نصب شده در قله و اهتزار پرچم همراهت که نشان از صعود گروه کوهنوردی دارد، یکی از اهداف مهم تیم های صعودکننده است. حالا تیم چهارنفره در چندمتری قله، فرمان برگشت می گیرند و باید برگردند.

 

درس اول؛ مطیع بودن

انصاری در باره دلیل برگشت آن شب توضیح می دهد: «ما در این صعود یکی از درس های بزرگی را آموختیم که یک کوهنورد حرفه ای باید آویزه گوش کند و آن، حرف شنوی بی چون وچرا از مربی در هر موقعیتی است، حتی اگر تا قله فقط 10دقیقه راه مانده باشد.»
او برایمان تعریف می کند که در آن صعود، برفی که داخل کفش یکی از افراد گروه رفته بود، سبب سیاهی انگشتان پاهایش شده بود. دلیل اصلی فرمان برگشت مربی هم همین بود.

البته که تجربه مربی در این مسیرها به بچه های گروه در همان صعود ثابت شد و آن روز درس خوبی گرفتند. انصاری در ادامه داستان نخستین صعود می گوید: «بعد از اینکه مربی متوجه سیاه شدن سر انگشتان پای هم تیمی شد، فرمان برگشت داد. 

در راه برگشت آقای نجفی زاده جلودار گروه بودند و ما به دنبال او می‌رفتیم. در شیب کوه یکی از بچه ها که پاهایش آسیب دیده بود، تعادلش را از دست داد و با سر در سراشیبی تند کوه افتاد. درلحظه خودم را روی زمین انداختم و مچ پایش را محکم چسبیدم. لحظات حساسی بود. رهاشدن مچ پا یعنی سقوط همراهم در دره مرگ. دوستان که متوجه ماجرا شده بودند، به سرعت خودشان را به ما رساندند. اگر دقت و سرعت عمل در کوهنوردی نباشد، نتیجه اش چیزی نیست جز مرگ دلخراش.»

درلحظه خودم را روی زمین انداختم و مچ پایش را محکم چسبیدم. رهاشدن مچ پا یعنی سقوط همراهم در دره مرگ

 

دماونداولی های خاوران

شیرینی اولین صعود چنان بر دل کوهنوردان آماتور و تازه حرفه ای نشست که سال بعد در فاصله 3ماه 3صعود به بلندترین قله های سرزمینمان را تجربه کردند. 

محمدرضایی تعریف می کند: «بعد آن تجربه سخت در برف، هر صعودی در چشممان راحت می آمد. در دومین سفر، مرداد سال1398 راهی اردبیل شدیم تا ارتفاعات سبلان، سومین قله بلند ایران، را هم تجربه کنیم. شهریور به کلاردشت رفتیم و به قله علم کوه و بعد به ارتفاعات تفتان در سیستان و بلوچستان صعود کردیم.»

آخرین سفر گروه طبیعت گردی خاوران، 14مرداد امسال به روستای پلور (روستایی از توابع بخش لاریجان آمل در استان مازندران) برای صعود به بام ایران، قله دماوند، اتفاق افتاد. نجفی زاده تعریف می کند: « برای تردد و صعو دهایمان از باشگاه کوهنوردی مجوز می گیریم و با همین برگه مجوز بود که به ما اجازه تردد در دوران کرونا داده شد.

 دوستان همراه در این صعود همه دماونداولی بودند. باران شدیدی می بارید و صعود سختی پیش رو داشتیم. برای همین مجبور شدیم در کمپ های بین راهی (ایستگاه یا استراحتگاه های تعبیه شده در مسیر کوه) توقف کنیم.

آن روز رعدوبرق های زیاد و غرش های آسمان خیلی از کوهنوردان دیگر را که راه را تا نیمه بالا آمد بودند، به انصراف از ادامه مسیر مجبور کرد، اما بچه های تیم طبیعت گردی مشهد با یک ساعت استراحت در کمپ، به راهشان ادامه دادند تا پرچم تیمی محلی از مشهد بالای بام ایران به اهتزار درآید.

البته عضویت در تیم و همراهی با این گروه کوهنوردی و طبیعت گردی بایدها و نبایدهایی دارد و فقط کسانی می توانند تیم را همراهی کنند که آن موارد را رعایت کنند. او پایبندی و التزام به اخلاقیات و رعایت حد و مرزهای شرعی و اخلاقی را از خط قرمزهای گروه برمی شمارد و می گوید تا این موضوع به تأیید سرپرست گروه و دیگر اعضا قرار نگیرد، تازه واردی برای همراهی با تیم دعوت نمی شود.

علی محمدرضایی به هزینه های سنگین باشگاه های کوهنوردی هم اشاره می کند و می گوید: «ما نه تنها هزینه ای برای حضور در برنامه سه شنبه ها از میهمانان و اعضا نمی گیریم، بلکه در گروه اعلام می کنیم هرکسی وسیله نقلیه ندارد، میدان گلشور وسیله رفت وبرگشت مهیاست. برای آن هایی هم که بخواهند حرفه ای تر کار را ادامه دهند، این امکان را فراهم می کنیم تا تجهیزات کوهنوردی را از آشنایان با قیمت کمتر از بازار تهیه کنند. هدف اصلی گروه ما گسترش ورزش همگانی و روحیه شادابی و نشاط بین مردم به ویژه مردم حاشیه شهر و کم برخوردارتر است و بس.»

اگر دقت و سرعت عمل در کوهنوردی نباشد، نتیجه اش چیزی نیست جز مرگ دلخراش

 

صعود انفرادی صفایی نداشت

سلمانی یکی از اعضای این تیم کوهنوردی است که هر هفته از امیریه با گروه همراه می شود. او که علاقه زیادی به این رشته ورزشی داشته، در گذشته به صورت انفرادی به ارتفاعات زو و خلج می رفته، اما یک بار که برای کاری به این سمت شهر آمده، پس از شنیدن فعالیت گروه کوهنوردی خاوران، تصمیم گرفته است که با آن ها همراه شود: «من دانش آموخته رشته صنایع دستی هستم و کارم طراحی و ساخت نقره جات است. سال1398 برای انجام کاری گذرم به محله پنجتن افتاد. همان جا با یکی از اعضای این گروه و فعالیت هایشان آشنا شدم.»

برنامه طبیعت گردی هزارمسجد و دره های سیاهکل نخستین همراهی سلمانی با گروه بود. حضور در طبیعت زیبای بهاری و آبشارهای سیاهکل هزارمسجد چنان به مذاق او خوش آمد که پایه ثابت گروه شد. او می گوید: «هزینه های باشگاه های کوهنوردی زیاد است و در توان هرکسی نیست که با آن گروه ها همراه شود، اما ما برای همراهی با این گروه هزینه ای پرداخت نمی کنیم.»

 

تیم کهن سالان

محمدتقی ابراهیم نیا کهن سال ترین عضو گروه است. او با 70سال سن جزو 7نفری است که در نخستین صعود گروه را همراهی کرد. ابراهیم نیا مدرس دانشگاه و استاد خوش نویسی است که از طریق دوستانش از وجود این تیم کوهنوردی آگاه و با آن ها همراه شده است: «بیش از 50سال است که در همه جای شهر مشهد تدریس خوش نویسی می کنم. به واسطه آموزشی که در این منطقه داشتم، باب آشنایی با این گروه باز شد.»
او که ساکن محدوده ای نزدیک به کوه های آب وبرق است، می گوید: «من سال ها به صورت انفرادی یا با دوستان به کوه های نزدیک منزل می رفتم، اما بعد از 4سال وقفه، پس از آشنایی با این گروه و شور و شوقی که در من زنده شد، دوباره این ورزش مفرح را پی گرفتم.»

مشغله کاری و دوری مسیر ارتفاعات خلج برای بعضی دیگر از اعضای تازه کار گروه که سخت آمد، تصمیم گرفتند گروه دیگری راه بیندازند و به راهبری ابراهیم نیا برنامه کوهنوردی در ارتفاعات آب وبرق را ادامه دهند؛ شعبه ای دیگر از گروه کوهنوردی طبیعت خاوران در ارتفاعات زو.

برگزاری همایش کوهپیمایی در ارتفاعات آب وبرق برای بانوان و دختران جوان محله کوی مهدی برنامه ای بود که به پیشنهاد نماینده ساکنان محله زمستان سال قبل برگزار شد؛ برنامه ای که پانزدهم بهمن پارسال، روز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن، شکل گرفت. از خاطرات خوش این برنامه، شور و شوق فراوان بانوان حاضر در همایش کو هپیمایی بود.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44