
کیانا حسینزاده، نقاشِ خوره کتاب
آنقدر عاشق طراحی و نقاشی است که حتی لحظهای نمیتواند از آن دل بکند. کیانا حسینزاده، نوجوان شانزدهساله محله بهشتی و هنرجوی رشته گرافیک، هر زمان که فرصتی پیدا میکند، قلم به دست میگیرد.
گاهی هنگام تماشای تلویزیون یا در جمع خانوادگی؛ بدون آنکه مهم باشد کجا نقاشی میکند. در گوشه روزنامه، دفتر تلفن یا هر تکه کاغذی که دم دستش باشد، طرحهایی خلق میکند. حتی در ذهنش با خیالپردازی، نقشهایی میزند که هنوز روی کاغذ نیامدهاند.
کیانا تاکنون توانسته است دو سال پیاپی، مقام اول و دوم نقاشی با تکنیک گواش را در جشنواره فرهنگیهنری «فردا» در سطح هنرستانهای مشهد در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ از آن خود کند.
- چه زمانی متوجه علاقهات به نقاشی شدی؟
از بچگی نقاشی میکشیدم، اما از کلاس ششم بود که فهمیدم چقدر به این هنر علاقه دارم. همان موقع از خانوادهام خواستم من را برای آموزش ثبتنام کنند.
- آموزش در کلاس نقاشی برایت کافی بود؟
سه سال پیاپی کلاس میرفتم و در همین مسیر مطمئن شدم که علاقهام جدی است. وقتی نوبت به انتخاب رشته در مقطع متوسطه رسید، گرافیک را انتخاب کردم؛ چون هم تنوع بیشتری داشت و هم با روحیهام جوردرمیآمد.
- به کدام تکنیکهای نقاشی بیشتر علاقه داری؟
طراحی با سیاهقلم و نقاشی با گواش را بیشتر دوست دارم. تقریبا همیشه مشغول طراحی هستم و دستم هیچوقت بیکار نمیماند.
- الهامبخش تو در دنیای هنر چه کسی است؟
آثار ونگوگ را خیلی دوست دارم. سعی میکنم گاهی سبک او را تمرین کنم، چون در نقاشیهایش احساس جاری است.
- برای شروع یک نقاشی جدید، از کجا الهام میگیری؟
گاهی از یک شعر، گاهی از یک رنگ خاص، شیء یا حتی یک حالت چهره. بعضی وقتها فقط با دیدن نور روی دیوار، یک ایده در ذهنم جرقه میزند. بیشتر نقاشیهایم با دیدن دنیای اطرافم شکل میگیرد.
- تابهحال اثری را فروختهای؟
بله، چند تا از نقاشیهایم را فامیل و دوستان نزدیکم خریدهاند. بعضیها سفارش طرح میدهند یا میخواهند که برای مناسبت خاصی برای آنها نقاشی بکشم. هر بار که کسی برای کارم ارزش قائل میشود یا تشویقم میکند، انگیزهام چندبرابر میشود. حس میکنم دارم کمکم به رؤیاهایم نزدیک میشوم.
- غیر از هنرهای تجسمی، به چه چیز دیگری علاقه داری؟
ادبیات، بهویژه شعر سپید را خیلی دوست دارم. کتاب زیاد میخوانم؛ چه شعر باشد، چه کتابهایی درباره تاریخ هنر و مرمت آثار باستانی.
- عضو کتابخانه هم هستی؟
بله، از همان بچگی که با کتاب آشنا شدم، عضو کتابخانه مدرسه بودم. هنوز هم بخشی از پول توجیبیام را صرف خرید کتاب میکنم.
- اوقات فراغتت را چطور میگذرانی؟
یا درحال نقاشیام، یا غرق در کتاب. آنقدر که بعضی از دوستانم لقب «خوره کتاب» را به من دادهاند و از این بابت خوشحالم.
* این گزارش سهشنبه ۶ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۲ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.