کد خبر: ۱۱۶۹۰
۲۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰
دومین چرخ‌وفلک پارک ملت ارتفاع شادی‌ را بالا برد

دومین چرخ‌وفلک پارک ملت ارتفاع شادی‌ را بالا برد

احمد مینایی روزی در سال‌های اواسط دهه ۶۰، بچه‌هایش را برای تفریح برده و دیده بود چرخ‌وفلک شش‌متری انگار آن‌قدر که باید هیجان ندارد. همین اتفاق موجب شد بعد‌از چند سال، یک چرخ‌وفلک سی‌متری بسازد.

زمانی اوج شادی در مشهد شش‌متر بود. قبل از سال‌های دهه ۶۰ در تنها شهربازی شهر، کنار چند دستگاه بازی دیگر، فقط یک چرخ‌وفلک شش‌متری وجود داشت، اما بعد به‌همت مردی که پدر سه بچه بود، شادی ارتفاع گرفت و سی‌متری شد. یک نفر سقف هیجان شهر را تک‌وتنها بالا برد و نامش را در یاد نسلی که در برهوت شادی، روزگار می‌گذراندند، ماندگار کرد.

حالا چرخ گردون بعد از ۴۴ سال دور خورده و ما دوباره توانستیم با علی مینایی حرف بزنیم. البته چند سال پیش هم دوباره یک دور دیگر خورده بود و با آقای مینایی گفت‌و‌گو کرده بودیم، اما این‌بار با او رفتیم همان‌جایی که می‌گفت ۳۵ سال است پایش را به‌دلایلی داخلش نگذاشته است؛ همانی جایی که روزی در سال‌های اواسط دهه ۶۰، بچه‌هایش را برای تفریح برده و دیده بود چرخ‌وفلک شش‌متری انگار آن‌قدر که باید هیجان ندارد و به فکر ساختن یک چرخ‌وفلک تازه‌تر و بلندتر و هیجان‌انگیز به سرش زده بود.

جرقه این فکر باعث شد او، بعد‌از چند سال، یک چرخ‌وفلک سی‌متری بسازد که یک بمب خبری شادمانه در شهر بود. با مینایی و پسرش در یک ظهر نسبتا سرد زمستانی، در شهربازی ساکت پارک «ملت» در محله زیباشهر، کنار چرخ‌وفلکی ۷۵‌متری که بعد‌ها توسط مهندس دیگری ساخته شد، درباره چگونگی ساخت و نصب و مراقبت از یکی از سازه‌های هیجان‌انگیز زمان خودش گپ زدیم.

 

بسازبفروش شادی

نشسته‌ایم وسط شهربازی. ساعت حوالی ۲ یا ۲:۳۰ ظهر است. نگهبان‌ها می‌پرسند: حالا منتظر کی هستید؟ می‌گوییم منتظر طراح و سازنده چرخ‌وفلک قبلی. می‌روند توی فکر.

چندنفرشان می‌گویند: اصلا ما با همان قبلی کلی خاطره داریم. بعد اسم و فامیل سازنده‌‎اش را می‌دهیم: علی مینایی؛ که اگر رسید، در را برایش باز کنند. کمی که می‌گذرد، از دور یک نفر با پسرش می‌آید داخل. هر دو نفر کت‌وشلوار پوشیده و آراسته‌اند. چاق‌سلامتی‌مان زیاد طول نمی‌کشد.

از مینایی می‌پرسم: سرنوشت چرخ‌وفلک خودش چه شد؟ می‌داند حالا کجاست؟ می‌گوید: نه. خبر ندارم. یک بار شنیدم که بردند توی شهربازی مفتح نصبش کردند ولی پی‌اش را هم نگرفتم. من ۳۵ سال است که پایم را داخل شهربازی نگذاشته‌ام.

دلخور است و دوست هم ندارد بگوید منشأ این دلخوری چیست؛ هرچند درنهایت می‌گوید که چه اتفاقی افتاده بود. او حالا هفتاد‌و‌دو‌ساله است و کارش سال‌ها ساخت‌وساز بوده و ساختمان‌سازی. ساختن چرخ‌وفلک هم از دل همان دل‌مشغولی‌اش بیرون آمد.

از مینایی می‌پرسم بچه کجای شهر بوده و قبل از ازدواج چه می‌کرده و چطور روزگار می‌گذرانده؛ «خانواده‌ام میدان شهدا ساکن بودند. پدرم در سعدآباد، خیابان عطار، خواربار‌فروشی داشت. سال‌۶۰، اما رفتیم سمت پارک ملت، پشت باشگاه برق ساکن شدیم که خب نزدیک به شهربازی بود. سال‌۵۴ که ازدواج کردم، کارم بیشتر ساخت‌وساز بود.»

او که دیگر پدر سه بچه شده بود، محل سکونتش را تغییر داد و رفت جایی نزدیک شهربازی. اصلا همه‌چیز از همین نقل‌وانتقال شروع شد. خودش آن روز را دقیقا یادش مانده است؛ «تابستان سال‌۱۳۶۳ با خانم و سه تا بچه‌ام رفتیم شهر بازی. بچه‌ها سوار دستگاه دیگری شده بودند که بیست‌متر با چرخ‌وفلک فاصله داشت و مال خود شهرداری بود. شش‌متر ارتفاع داشت و شش‌تا کابین که توی هر کابین دو نفر بیشتر نمی‌توانستند سوار شوند.

من آنجا نشسته بودم و به این چرخ‌وفلک زل زده بودم. با خودم گفتم یعنی ممکن نیست سازه‌ای بزرگ‌تر از این ساخته شود؟ می‌شود یک چرخ‌وفلک بزرگ‌تر ساخت؟! دیگر بعد از آن رفتم توی خطش و این فکر از ذهنم خارج نمی‌شد.»

 

روایت احمد مینایی از طراحی دومین چرخ‌وفلک پارک ملت

 

یک روز هم چرخ‌وفلک نخوابید

مینایی تحقیقاتش را شروع کرد. او دنبال کسی می‌گشت که در بخش خصوصی، تجربه ساخت وسیله بازی برای بچه‌ها را داشته باشد. خودش تعریف می‌کند: «گفتند بله. یک نفر هست به‌نام آقای دولت‌آبادی که دستگاهی ساخته مثل ماشین برقی و یکی‌دوتا وسیله بازی دیگر. سال‌۶۳ از ایشان مشورت گرفتم و سال‌۶۴ در زمان شهردار وقت مشهد، قراردادی بستیم که به مدت چهارسال از دستگاه استفاده کنیم. استفاده هم به این صورت بود که هفتاد‌درصد با همه هزینه‌های دستگاه به عهده ما باشد و سی‌درصد باقی درآمد شهرداری.»

تا قبل از این ظاهرا کسی پیدا نمی‌شد چنین سازه‌ای را طراحی کند و بسازد. حالا یا می‌ترسیدند یا امکاناتش نبود. با‌این‌حال مینایی باز هم کسی را پیدا کرد و درنهایت با مبلغ شایان‌توجهی، چرخ‌وفلک را ساخت.

ادامه می‌دهد: بعد از اینکه کلی گشتم تا بتوانم مهندس حاذقی را پیدا کنم، دست‌آخر از طریق مهندس حاذقی شخصی به نام مهندس قندهاری پیدا شد و قبول کرد محاسبات نقشه را انجام بدهد و عملیات ساخت چرخ‌وفلک را شروع کردیم. چرخ‌وفلکی که سی‌متر ارتفاع داشت و ۲۸‌کابین که ظرفیت هر کابین چهارنفر بود. هزینه ساختش هم شد یک‌میلیون و ۲۰۰‌هزار‌تومان.

روز افتتاحیه، مینایی نردبانی بغل پایه‌های چرخ‌وفلک گذاشته بود تا مدام برود بالا و مرکز ثقل دستگاه را چک کند

اردیبهشت‌۶۵ بهره‌برداری آغاز شد و تا سال‌۶۸ ادامه پیدا کرد. موقع ساخت باز هم مشکلاتی وجود داشت که به‌سختی حل می‌شد. مثل اینکه شب و نصفه‌شب تراشکار را از خانه‌اش می‌کشاند شهربازی تا قطعه‌ای را که می‌خواهد، برایشان تراش بدهد. بالاخره روز افتتاح رسید.

مینایی، اما هنوز نگران بود. نگران اینکه نکند این وسط چیزی اشتباه شده باشد و مشکلی به‌وجود بیاید یا خطری، جان بچه‌ها را تهدید کند. از آن طرف، عده‌ای هم بودند که مدام آیه یأس می‌خواندند و در گوش مینایی می‌گفتند که این چرخ‌وفلک دوام نمی‌آورد و از هم می‌پاشد؛ «از آن چهار‌سالی که دستگاه در‌اختیار ما بود، حتی یک روز هم چرخ‌وفلک نخوابید و تعطیل نشد، اما به‌محض اینکه قراردادمان تمام شد و آن را تحویل شهرداری دادیم، همان سال اول، شاید، هفته‌ای دو‌روز یا سه‌روز دستگاه می‌خوابید. چرا این اتفاق برای ما نمی‌افتاد؟ چون من تا ساعت ۲ نصفه شب می‌ماندم شهربازی و مشکلات فنی را رفع می‌کردم تا وقتی ساعت‌۱۰ صبح شهربازی باز می‌شود، خیال همه ما راحت باشد.»

یک چیز دیگر به مینایی استرس می‌داد: بارندگی. وقتی تعریف می‌کند بارندگی چطور می‌توانست در کار چرخ‌وفلک اختلال ایجاد کند، ما هم می‌ترسیم؛ «باران باعث خیس‌شدن ریل‌های چرخ‌وفلک می‌شد. کاری می‌کرد که کنترل دستگاه، مقداری از دست ما خارج شود. برای همین سخت توقف می‌کرد و عده‌ای وحشت می‌کردند. طوری که می‌خواستند خودشان را از همان ارتفاع بیندازند پایین.»

 

روایت احمد مینایی از طراحی دومین چرخ‌وفلک پارک ملت

 

همه می‌خواستند از آن بالا شهر را تماشا کنند

اردیبهشت سال‌۶۵ برابر با روز عید فطر، قرار بود چرخ‌وفلک تازه شهربازی افتتاح شود. نصب و جوش‌دادن اتصالات آهنی چرخ‌وفلک شش ماه زمان برد. برای جوش‌دادن اتصالات دنبال یک جوشکار خوب گشت و این بار هم دست پر برگشت و توانست کار را به بهترین شکل ممکن جلو ببرد.

روز افتتاحیه، مینایی نردبانی بغل پایه‌های چرخ‌وفلک گذاشته بود تا مدام برود بالا و مرکز ثقل دستگاه را چک کند و ببیند بلبرینگ‌ها و شافتی که دارد می‌چرخد، مشکلی نداشته باشد. قبلش چندین‌بار سوارش شده و امتحانش کرده بودند که مشکلی نداشته باشد. مینایی نگران بود، اما همه‌چیز خوب پیش رفت؛ «خبر افتتاح به همه بچه‌های شهر رسیده بود. هیجانی افتاده بود بینشان. همه دوست داشتند بیایند و از آن بالا شهر را تماشا کنند. آن موقع مثل الان ساختمان‌های بلند و برج‌های چند‌ده‌طبقه وجود نداشت. برای همین به‌راحتی از آن بالا، می‌توانستی کل شهر را ببینی و این واقعا جذاب بود.»

مینایی حتی یادش می‌آید که شایعه‌های عجیبی درباره سازه‌اش ساخته بودند و این شایعه‌ها حتی به گوش اهالی پایتخت هم رسیده بود؛ «نمی‌دانم چطور این شایعه را ساخته و به گوششان رسانده بودند که چرخ‌وفلک شهر چپ کرده است و تعدادی هم کشته شده‌اند! زائرانی که از تهران آمده بودند، به من می‌گفتند «تو را به امام حسین بگو راسته که این چپ کرده؟» گفتم به خدا که چنین چیزی نبوده. این شایعه چپ‌کردن و کشته‌شدن، سالی چندبار ساخته و بیان می‌شد.»

یک چیز جالب دیگری که وسط صحبت با مینایی دستگیرمان می‌شود، این است که چرخ‌وفلک کوهستان‌پارک شادی را یکی از اقوام او با الگوبرداری از چرخ‌وفلک پارک ملت ساخته. مینایی احتمالا اگر کارش را ادامه می‌داد، می‌توانست سازنده دستگاه‌های شادی در کشور باشد، اما ترجیح داد به کار خودش برگردد که همان ساخت‌وساز خانه بود.

 

روایت احمد مینایی از طراحی دومین چرخ‌وفلک پارک ملت

 

هر روز دستگاه را آزمایش می‌کردم

بحث به خرج و مخارج و حقوق پرسنل چرخ‌وفلک هم می‌رسد؛ اینکه بالاخره این دستگاه درآمد خوبی داشته یا نه. یا اینکه به آنهایی که برای مینایی کار می‌کردند، چقدر حقوق می‌داده؛ «سال‌۶۵ معادل هفتاد درصد حقوق کارمندان را به کارکنان‌مان می‌دادیم. از طرفی، ما در سال فقط چهار‌ماه مفید کار می‌کردیم. یعنی در چهارسال، ما یک‌سال‌ونیم کارکرد مفید داشتیم. بعدش هم دستگاه را به شهرداری دادیم. کمی ما را آزار دادند و بخشی از پولم را ندادند. مقداری از دلخوری‌ام از آنجاست.»

علی مینایی مسئولیت سنگینی روی دوشش بود. او در این چهار‌سال و در مدتی که مفید در شهربازی حضور داشت، باید هر‌روز مراقب بود اتفاقی نیفتد. هر‌روز دستگاه را آزمایش می‌کرد تا این شادی تبدیل به فاجعه نشود. در‌واقع، او هم سازنده شادی بود و هم مراقب آن. یک نکته جالب دیگر اینکه او غیر از چرخ‌وفلک دستگاه دیگری هم برای شهربازی ساخته بود؛ «برای بچه‌ها استخر تقریبا دایره‌ای‌شکلی درست کردم که داخلش شش‌قایق بود. داخل قایق‌ها چهار بچه جا می‌شدند و می‌توانستند مساحت استخر را دور بزنند.»

این پایان کار مینایی در این حوزه بود. هرچند بعد‌ها از شهر‌های دیگر هم ساخت شهربازی و دستگاه‌های بازی به او پیشنهاد شد، همه را رد می‌کرد. با مینایی وقتی خداحافظی می‌کنیم که با چرخ‌وفلک هفتاد‌متری شهربازی پارک ملت، یک دور می‌زنیم.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۲۳ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۸ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44